واقعيت صحنهي عمومي کشور و زندگي و معيشت مردم نشان از وجود يک جنگ اقتصادي تمامعيار دارد. دشمنان نظام و ملت ايران پس از پيادهسازي ترفندهاي مختلف در قبال ملت ايران براي تسليمسازي آنها در مقابل خود، اکنون در يک نبرد بيامان اقتصادي، با هدف قرار دادن ملزومات حياتي و زيرساختهاي اساسي اقتصادي ايران، اقتصاد و معيشت مردم را موردتهاجم قرار دادهاند تا به زعم خود، زمينههاي نارضايتي و نااميدي مردم و در گام بعدي، بيتفاوتي آنها در قبال سرنوشت کشور و در نهايت، ضعف و شکنندگي دروني در مقابل توطئههاي خارجي را فراهم کنند.
ميتوان گفت که جنگ معيشتي، از انواع رقابت غيرمستقيم در نظام بينالملل است که طي آن، آنگاه که بازيگري نميتواند با روشهاي سخت مانند تهديد، جنگ نظامي و... طرف مقابل خود را تسليم کند، ميکوشد با تأثيرگذاري بر منابع حياتي طرف مقابل و ايجاد محدوديت براي وي در دسترسي به اين منابع، به تدريج زمينههاي تسليم آن را فراهم کند. بنابراين، اولاً روي آوردن دشمن به جنگ معيشتي، نشان از بياثر شدن ساير حربهها و ابزارهاي محاربهي وي است و ثانياً هدف از اين جنگ، چيزي جز تسليم ملت ايران نيست.
نکتهي مهم در اين زمينه و سببِ مهمِ روي آوردن و تمرکز دشمن بر اين نوع نبرد اين است که به سبب ماهيت متفاوت اين جنگ با جنگ نظامي، گرفتن آرايش جنگي و آمادگي براي نبرد در اين جنگ، دشوارتر از جنگ نظامي است؛ زيرا در جنگ نظامي، تهديد متوجه جان و جسم افراد است، اما در جنگ اقتصادي و معيشتي، تهديد متوجه معيشت و ماديات زندگي است و در حالي که اثرگذاري تهديد در حالت اول، آني است، در حالت دوم، اثرگذاري تهديد آني نيست و حتي ممکن است در ظرف يک هفته، يک ماه و حتي بيشتر از آن، بر زندگي و معيشت مردم اثر بگذارد. بنابراين، واکنش به جنگ نظامي بسي آسانتر و سريعتر از جنگ اقتصادي و معيشتي است.
به عبارت ديگر، به سبب رويارويي مستقيم با دشمن و سنگر گرفتن عيني در مقابل آن در جنگ نظامي، حفظ و ارتقاي آمادگي براي مقابله با دشمن در رويارويي نظامي آسان است؛ يعني رزمندگان با ديدن تهديدهاي دشمن به راحتي انگيزهي مقابله پيدا ميکنند، اما در جنگ معيشتي کنوني، پي بردن به نقشههاي دشمن و ايجاد آمادگي و انگيزهي مقابله در مقابل آن، به راحتي براي همهي مردم امکانپذير نيست؛ زيرا در کنار فشارهاي خارجي، ضعفهاي دروني نيز وجود دارد. علاوه بر اين، در نبرد نظامي، معمولاً همهي کساني که وارد عرصهي نبرد ميشوند، از حداقلي از آمادگي رزمي و دفاعي برخوردارند، اما در جنگ معيشتي همهي رزمندگان از حداقل توانايي برخوردار نيستند.
تفاوت ديگر اين دو نوع جنگ در ماهيت نيروهاي درگير، دامنه و وسعت درگيري است؛ برخلاف جنگ نظامي که تعدادي از مردم؛ اعم از نيروهاي نظامي و نيروهاي داوطلب مردمي، در آن درگير هستند و صرفاً آنها هستند که به طور مستقيم درگير نبرد با دشمن بوده و سختيهاي نبرد را به جان ميخرند، سربازان و رزمندگان جنگ معيشتي عموم مردم؛ از غني و فقير گرفته؛ از طبقه متوسط تا طبقات مستضعف گرفته و از مسئولان و دولتمردان تا تکتک افراد جامعه را دربرميگيرد. بنابراين، ميدان درگيري و عمليات در اين جنگ وسيع بوده و همه را در برميگيرد.
بنابراين، جنگ معيشتي به لحاظ ماهيت، دامنهي وسيعتر و نبود حداقل آمادگي در همهي رزمندگانِ جنگ معيشتي، تلفات و آسيبهاي بيشتري را به کشور وارد ميکند. با پذيرش اين واقعيت بسيار مهم که عبارت است از قرار گرفتن کشور در شرايط جنگ اقتصادي و معيشتي و آسيبپذيري کشور و مردم از اين جنگ، سؤال مهم چگونگي مقابله با آن است. به عبارت ديگر، الزامات خنثيسازي تهديدهاي معيشتي دشمن در شرايط کنوني چيست؟ آنچه در زير بدانها اشاره ميشود، معطوف به حوزههاي خرد جامعه و زندگي مردم است که به طور روزمره با آنها سروکار دارند وگرنه در حوزههاي کلان، مسئولان مختلف و دولتمردان نيز بايد با انجام اقدامات سنجيده و قاطع، در اين جنگ، نقشآفرينيهاي جانانهاي داشته باشند. در اين خصوص ميتوان به چند نکته اشاره کرد:
1- اولين، مهمترين و اساسيترين نکته، باور به درگيري در يک جنگ اقتصادي تمامعيار است؛ زيرا تنها با حصول اين باور است که ميتوان مطمئن بود که آمادگي و تدابير لازم براي مقابله و خنثيسازي تهديدهاي معيشتي دشمن اتخاذ خواهد شد. واقعيت آن است که از زمان اعمال تحريمهاي جدید آمريکا عليه کشورمان، که مبتني بر تحريم فراسرزميني(ثانويه) شکل گرفته، دشمن در پي آن بوده تا با ممانعت از دسترسي ايران به منابع حياتي اقتصادي، اقتصاد کشورمان را فلج کند. خروج ترامپ از برجام و تلاش مجدد آمريکا براي احياي تحريمهاي ضدايراني، خود تأييدي است بر تمرکز دشمن بر جنگ معيشتي با ملت ايران و اهميتي که آنها در نقشهي دشمني خود با مردم ايران براي اين نوع نبرد قائلند.
2- وقتي بپذيريم که درگير جنگ هستيم، به طور طبيعي، زندگي در شرايط جنگي مستلزم رعايت يکسري نکات و بايستههايي است که در شرايط عادي و غيرجنگي، الزامي به رعايت آنها وجود ندارد. بنابراين، حال که در شرايط جنگي قرار داريم، بايد زندگي در شرايط جنگ را مدنظر قرار دهيم. شايد بتوان گفت که مهمترين نکته در اين زمينه، اصلاح سبک زندگي، بويژه الگوي مصرف، الگوي تفريح، پرهيز از چشموهمچشميها، رعايت اعتدال در خريد و مصرف، مديريت هزينههاي زندگي متناسب با درآمد خانوار و... است. به عبارت دقيقتر، از آنجا که در جنگ معيشتي کنوني با افزايش هزينههاي زندگي روبرو هستيم، همهي آحاد مردم و مسئولان بايد تلاش کنند تا اولاً هزينههاي زايد را به طور کامل قطع کنند و ثانياً در حوزههاي ضروري و اساسي نيز خيلي از حد نياز فراتر نروند. به عبارت دقيقتر، در شرايط موجود چون ميزان رشد درآمدها کمتر از ميزان رشد هزينهها ميباشد، بايد از هرگونه تلاشي براي کاهش هزينههاي جاري زندگي دريغ نورزيم. ميتوان گفت که راهکار اجرايي کردن اين الزام مهم را هم ميتوان در سه کليدواژهي خلاصه کرد: «مديريت ذهن»، «مديريت طبع» و «مديريت نيازها». اگر اين سه را نيز بخواهيم ذيل يک عنوان جمع کنيم، ميگوييم پرهيز از دامن زدن به اشتهاي سيريناپذير خود و تعريف حد و مرز براي آن.
3- از آنچه گفته شد، اين نکته نيز استنباط ميشود که در شرايط جنگي کنوني، امکان برآورده شدن همهي خواستهها و نيازها وجود ندارد؛ زيرا با افزايش قيمتها، هزينههاي تأمين مايحتاج زندگي و پرداختن به فراتر از آن، بيشتر شده و طبيعي است که در اين شرايط، عموم مردم نتوانند مانند سابق، نيازها و خواستههاي خود را تأمين کنند. بنابراين، پذيرش اين فاصله ميان تواناييها و انتظارات، ضروري است.
4- اميدبخشي به مردم با بيان اين نکتهي مهم که اولاً به فضل الهي اين مشکلات قابل عبور خواهد بود و ثانياً ابزار خنثيسازي آنها نيز بقدر کافي در اختيار دولت و ملت ايران قرار دارد. در اين زمينه بايد توجه داشت که شرايط موجود به هيچوجه از شرايط زمان جنگ تحميلي دشوارتر نيست و همانند همان دوره، با اتحاد مسئولان و پشتيباني مردم، اين مرحله را نيز با موفقيت پشتسر خواهيم گذاشت. علاوه بر اين، در حوزهي عملي نيز امکان محصورسازي کامل ايران به چند دليل وجود ندارد؛
اول اينکه شديدترين تحريمها در زمان اوباما اعمال شد، اما در اوج شدت تحريمها، باز کشورمان توانست ايستادگي کند و اکنون هم که ترامپ ميکوشد تا تحريمهاي ضدايراني را به حالت ماقبل برجام برگرداند، بنا به گزارشي که اخيراً رويترز منتشر کرده است، در خوشبينانهترين حالت، وي تنها ميتواند 85 درصد ساختمان تحريمي سابق را عليه ايران احيا کند؛ اين يعني خود به خود ما به تحريمهايي با ميزان شدت کمتري نسبت به قبل مواجهيم.
دوم اينکه دو حوزهي زيربنايي و مهم در تحريمهاي ضدايراني آمريکا؛ يکي تحريمهاي نفتي و ديگري، تحريم معاملات بانکي و دلاري ايران است که در اين زمينه بايد گفت که در حوزهي نفت، آمريکا هيچگاه نميتواند صادرات نفت ايران را به زير يک ميليون بشکه در روز برساند، کمااينکه تضمين فروش رقمي در همين حدود جزو پيشنهادهاي 1+4 به کشورمان است. در همين راستا، کارشناسان اذعان دارند که به شرط مبارزه با فساد و قاچاق (حدود 20 ميليارد دلار از درآمد صدميلياردي ارزي کشور، صرف قاچاق ميشود) ايران ميتواند با همين ميزان فروش، اقتصاد خود را سرپا نگه دارد. در حوزهي بانکي نيز راهحل دور زدن تحريمهاي آمريکا، انجام معاملات پاياپاي، انعقاد پيمانهاي دوجانبه پولي و انجام معاملات خارجي با ارزهاي ملي و... است که ايران با استفاده از اين روشها ميتواند از سد تحريمهاي بانکي نيز عبور کند. کمااينکه انجام معاملات بانکي ايران با يورو، توسط بانک مرکزي فرانسه نيز يکي از مهمترين پيشنهادهاي 4+1 به کشورمان ميباشد. در همين راستا گفته ميشود که چنانچه ايران با هشت کشور ازجمله روسيه، ترکيه، چين و... بتواند پيمانهاي دوجانبه پولي اجرا کند، 60 درصد مشکلات بانکي آن که به دليل تحريمهاي آمريکا ايجاد شده است، حل خواهد شد.