روزنامه کیهان **
قتل خاشقجی بنبست تازه آلسعود
ماجرای «جمال خاشقجی» به یک سوژه جالب تبدیل شده است. یک معترض نه چندان خطرناک و نه چندان جدی سعودی برای یک کار ساده کنسولی به نمایندگی کشورش در اسلامبول مراجعه کرد و ساعتی بعد سر به نیست شده است. در این بین کنسولگری عربستان مدعی است که او پس از خروج از کنسولگری ناپدید شده و بدینوسیله مسئولیت جان او را متوجه دولت ترکیه نمود در حالیکه دولت ترکیه با انتشار تصاویر و فیلم ورود او میگوید او پس از ورود به کنسولگری سر به نیست شده است البته در این ده روز هر چه جلوتر آمدهایم موضوع قتل او در کنسولگری جدیتر شده است تا جاییکه روز پنجشنبه صبح دونالد ترامپ هم گفت که خاشقجی پس از ورود به کنسولگری از آن خارج نشده است. البته او با وجود اصرار خبرنگاران از محکوم کردن این موضوع خودداری کرده و تلویحا از رژیم آل سعود خواست چند میلیارد دلار بدهد تا موضوع حل و فصل شود. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1- جمال خاشقجی در دوره ده ساله سلطنت ملکعبدالله
(1394-1384) یک چهره مهم رسانهای و شاید مهمترین چهره رسانهای آل سعود بود و بعضی از مهمترین رسانههای این رژیم نظیر «العرب» و «الوطن» را سردبیری کرده بود. او به طور خاص با شاهزاده ولید بنطلال میلیاردر سعودی و ترکیالفیصل سفیر سابق عربستان در لندن و واشنگتن مرتبط بود. روابط او با آلسعود تا سال95 یعنی یکسال پس از مرگ عبدالله ادامه داشت.
وی اندکی پس از شروع بازداشت طیفی از شاهزادگان مخالف خاندان سلمان که ذیل عنوان «اصلاحات» صورت گرفت، ریاض را ترک کرد که بعدها او آن را «تبعیدی خود خواسته خواند. خاشقجی در واشنگتن از جنگ یمن و به طور کلی سیاستهای داخلی و خارجی سلمان و پسرش در روزنامههای اشپیگل و فاینشنال تایمز انتقاد میکرد و معتقد بود آشکارسازی روابط عربستان و اسرائیل به موقعیت کشورش در جهان اسلام آسیب میزند خاشقجی از سوی دیگر با «سلمان العوده» رهبر یک گروه «وهابی- اخوانی» رابطه نزدیکی داشت تا جایی که بعضی گفتهاند یکی از پیروان العوده بوده است. در واقع باید گفت در دوره حکومت سلمان بنعبدالعزیز او یکی از سه شخصیت مهم سعودی بود که ادامه حکومت سلمان و پسرش را به صلاح سعودی نمیدانست، ولیدبن طلال، سلمان العوده و جمال خاشقجی سه ضلع سیاسی، مذهبی و رسانهای بودند که هم اینک هر سه از صحنه خارج شدهاند؛ ولیدبن طلال در داخل عربستان از هر نوع فعالیت و رفتو آمدی منع شده است، سلمان العوده در زندان و تحت شکنجه و جمال خاشقجی به قتل رسیده است. آنها البته تنها کسانی نیستند که در این دوره به چنین سرنوشتهایی گرفتار شدهاند حدود سه سال پیش در دی ماه 94 آیتالله شیخ باقر النمر روحانی برجسته منطقه عوامیه در شهر عربستان تنها به جرم ایراد سخنرانی اعدام شد.
اقدامات عربستان هرچند از گستاخی این رژیم حکایت میکند درعین حال بیانگر وجود مشکلات عدیده و چند جانبه در سیستم بسته عربستان سعودی نیز میباشد. این موضوعی است که بنسلمان و پدرش کمتر به آن فکر کردهاند در حالی که آنچه این حوادث به عنوان علائم بالینی بیان میکنند، رشد روند مخالفت با سیاستهای آل سعود میباشد که در طول حدود 50 سال گذشته بیسابقه تلقی میشود. رژیم سعودی به گمان اینکه اگر دو سه نفر که صدایشان به رسانهها میرسد، از میان بردارد میتواند کماکان اوضاع را کنترل کند و حال آنکه موج اعتراضاتی که پس از ماجرای ناپدید شدن جمال خاشقجی علیه آلسعود به راه افتاد و حتی کاخ سفید را هم وادار به موضعگیری کرد، لاجرم در داخل جامعه عربستان و در درون سیستم حکومتی آن بازتاب جدی خواهد داشت.
این در حالی است که به خاطر شکست سیاستهای تجاوزکارانه آل سعود در یمن، عربستان بیش از هر زمانی محتاج آرامش است.
2- آل سعود برای آنکه توپ را به زمین ترکیه بیاندازد، وانمود کرد ربایش خاشقجی توسط سرویس ترکیه صورت گرفته است. گمان آل سعود این بود که ترکیه از کنار این موضوع به سادگی میگذرد و با یک بیانیه کار را خاتمه میدهد اما از آنجا که چنین موضوعی از یک سو برای ترکیه جنبه حیثیتی داشت و از سوی دیگر یک «سوژه مناسب» ارزیابی میشد، آنکارا با جدیت موضوع را دنبال کرد و تلاش نمود تا هرروز «برگ تازهای» از ماجرا رو کند و بدینوسیله هزینه دولت عربستان را تا حد ممکن بالا ببرد.
ترکیه در این رابطه انگیزه زیادی برای پیگیری داشت چرا که از یک سو عدم پیگیری جدی ترکیه به شائبه دست داشتن این کشور در ربایش و قتل خاشقجی دامن میزد و از سوی دیگر به گمان ترکیه پیگیری به «قتل رسیدن یک شهروند ناراضی سعودی» میتواند وضع جدیدی بین ترکیه و عربستان پدید آورد. عربستان پس از مرگ عبداله رابطه با اخوانیهای مصر و فلسطین را بهم زد و جانب ژنرال سیسی و اسرائیل را گرفت و این ضربه مهمی به بینالمللی اخوان که هماینک و پس از سقوط دولت محمد المرسی در مصر به قطب مرکزی آن تبدیل شده وارد کرده است. از نظر اردوغان «مرده خاشقجی» میتواند به اخوانیهای منطقه جان دهد و سعودی را وادار به امتیاز دادن نماید.
3- در این میان واکنش آمریکا به این موضوع خیلی جالب توجه بود. مرگ جمال خاشقجی در روزنامههایی نظیر واشنگتن پست(نزدیک به جمهوریخواهان) و نیویورک تایمز(نزدیک به دموکراتها) به عنوان «جنایت سعودی» تلقی شد و کار به جایی رسید که بعضی از سناتورهای جمهوریخواه از دولت خواستند که فروش سلاح به عربستان را به تعلیق درآورد. دونالد ترامپ در این بین در یک اجتماع انتخاباتی اگرچه به صراحت گفت که نظر ترکیه در مورد عدم خروج خاشقجی از کنسولگری عربستان پس از ورود به آن درست است و یک تیم مجرب آمریکایی مشغول بررسی جزئیات این ماجراست، اما در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسید آیا در همکاری آمریکا و دولت سعودی تغییری پدید میآید گفت عربستان کشور ثروتمندی است و من به پادشاه آن گفتهام که باید هزینه حمایتهای ما را بپردازد! در واقع دونالد ترامپ بطور تلویحی به سعودیها گفت برای اینکه به خروج شما از مخمصه قتل خاشقجی کمک کنیم باید چند میلیارد دلار بپردازید.
این منطق آمریکاییها یک بار دیگر به ما یادآوری میکند که «جان انسانها» در آمریکا مثل هر چیز دیگری مالالتجاره است و قیمتی دارد که اگر پرداخته شود قابل رفع و رجوع است. مدتهاست که صاحبنظران علوم سیاسی میگویند آمریکاییها همانطور که تروریسم را به دو دسته خوب و بد تقسیم میکنند از نظر آنان قربانی هم دو دسته خوب و بد دارد. خوب و بد بودن تروریسم به رابطه یا عدم رابطه آنان با واشنگتن بازمیگردد و خوب و بد بودن قربانی به این برمیگردد که در مقابل آنان چه کسی شلیک کرده است. با این وصف جمال خاشقجی اگرچه خطری برای واشنگتن و به طور کلی غرب نداشت اما از آنجا که او به دست آل سعود کشته شده یک «قربانی بد» تلقی میشود و میتوان درباره او سکوت و یا معامله کرد!
4- جمال خاشقجی کمی پس از انتقاد رسانهای به کشتار کودکان یمنی به قتل رسیده است. این در حالی است که نه اظهار مخالفت خاشقجی و نه از میان برداشتن او تغییری در واقعیت میدانی نمیدهد. جنگ یمن برای آل سعود به یک کابوس تبدیل شده است. مشکل آل سعود و امارات این است که حالا دیگر همه کسانی که آل سعود و امارات را برای جنگ کمک کردهاند به این نتیجه رسیدهاند که امکان پیروزی برای سعودی وجود ندارد و از این رو پس از شکست عملیات سنگین غربی- عربی که به قصد تصرف الحدیده صورت گرفت، روزی نیست که یک شخصیت و یا نهاد غربی لب به اعتراف نگشاید و از پایان امید به عربستان سخن نگوید.
اینکه دونالد ترامپ برای چندمینبار خطاب به آل سعود میگوید اگر حمایت آمریکا نبود شما 24 ساعت هم دوام نمیآوردید در واقع اظهار عصبانیت از دولتی است که علیرغم برخورداری از آن همه حمایت آمریکا قادر به سرانجام رساندن یک عملیات نظامی در کشوری فقیر نیست. البته ترامپ در حالیکه به خاطر دریافت صدها میلیارد دلار باج از سعودیها طی دو سال اخیر بدهکار سعودی است از ضعف مفرط آل سعود استفاده کرده و قیافه طلبکار گرفته است.
سعدالله زارعی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
مردم چه گناهی کردهاند؟
بسمالله الرحمن الرحیم
برخلاف نظر کسانی که آیه یاس میخوانند و میگویند افراد، گروهها و جناحها کارائی خود را از دست دادهاند و نمیشود کاری از پیش برد، اعتقاد راسخ داریم که اگر هر کس به وظیفه خودش عمل کند قطعاً تمام امور به درستی پیش خواهند رفت و همه میتوانند نقش موثر خود را در پیشبرد اهداف نظام و تعالی کشور ایفا کنند.
این کلمه «اگر» چیزی نیست که قابل تحقق نباشد، با اندکی توجه و عزم و اراده در سطوح بالای نظام به آسانی میتوان این شرط را محقق ساخت.
برای روشن شدن مطلب، کافی است به موضوع پر سرو صدای این روزها یعنی لوایح مربوط به پیوستن ایران به کنوانسیون مبارزه با پولشوئی و تامین مالی تروریسم (سی. اف. تی) و آن بخش از آن که بیشتر بر سر زبانهاست یعنی اف. ای. تی. اف FATF و آنچه در ماجرای تصویب آن در مجلس شورای اسلامی پیش آمد نگاهی بیاندازیم. این وقایع، که برای یک جامعه اسلامی بهیچوجه قابل قبول نیست، حتی اگر در یک جامعه غیراسلامی رخ دهد نیز دور از انتظار است؛ زیرا به هر حال هر جامعهای، چه اسلامی و چه غیراسلامی، از معیارهای قانونی و اخلاقی و یا حداقل قراردادهای اجتماعی برخوردار است که با رعایت آنها میتوان مانع چنین وقایعی شد.
شاید یادآوری بعضی اتفاقات این روزها بتواند به درک بیشتر آنچه اکنون در جامعه اسلامی و انقلابیمان با آن مواجه هستیم به ما کمک کند.
مردم ایران در هفتهها و روزهای گذشته با صاحبان و مروجان دو طرز فکر نسبت به لایحه مربوط FATF مواجه بوده و هنوز هم هستند که یکی میگوید این لایحه کاملاًّ استعماری است و طرفداران تصویب آن خائن به کشور و نظام و ملت و حتی اسلام هستند و در مقابل، عدهای میگویند جلوگیری از تصویب آن یک خیانت است و موجب مشکلات غیرقابل تحملی برای مردم و نظام خواهد شد. بعد از تصویب لایحه مربوط به این موضوع در مجلس، عدهای شعار دادند که «عزا عزاست امروز روز عزاست امروز» و عدهای خوشحالی کردند که نظام و کشور از یک گردنه عبور کرده و آمریکا و عربستان و رژیم صهیونیستی، یعنی دشمنان ملت ایران ناکام ماندند.
همانطور که ملاحظه میشود این دو نگاه و نظر در مقابل همدیگر قرار دارند و کوچکترین وجه مشترکی میان آنها وجود ندارد. مهمتر اینکه در میان طرفداران هر دو نظریه، افراد صاحب نام و صاحب نفوذی از اقشار مختلف سیاسی، دینی و حتی بزرگان حوزههای علمیه حضور دارند. افرادی با عنوان «آیتالله» تصویب این لایحه را خدمت به مردم و نظام دانستهاند و افراد دیگری که آنها هم با همین عنوان «آیتالله» شناخته میشوند آن را خیانت به مردم و نظام دانستهاند و از شورای نگهبان میخواهند آن را تایید نکند. عدهای از مدتها قبل به صورت سازماندهی شده برای نمایندگان مجلس و دیگران پیامک میفرستادند که مبادا این لایحه را تصویب کنید و حالا به جان اعضاء شورای نگهبان افتادهاند که مبادا آن را تایید کنید. در مقابل، عدهای با زبان و قلم به شورای نگهبان توصیه میکنند خدمتی که نزدیک 150 نماینده مجلس به این ملت و این نظام با تصویب این لایحه انجام دادهاند را کامل کند...
در این میان، مردم که گوش و دل به علما و بزرگان میسپارند و بر این باورند که این بزرگان هرگز برخلاف مصالح کشور و ملت و نظام و اسلام کاری نخواهند کرد، با دیدن این صحنهها و شنیدن این آراء متضاد سرگردان شدهاند و نمیدانند کدام نظر را باور کنند و نسبت به آینده امیدوار باشند یا ناامید؟ این سرگردانی برای مردم، بدترین حالت است و برای کشور نیز پیامدهای ناگواری دارد. اگر مسئولان نظام در میان تودههای مردم بودند به این واقعیت میرسیدند که مردم در چنین شرایطی احساس بلاتکلیفی میکنند و تصورشان این است که همه چیز رهاست و کسی به کسی نیست. این، آفتی است که بیاعتمادی میآورد.
این، مشکلی نیست که قابل حل نباشد. مسئولان نظام میتوانند در چنین مواردی حرف آخر را بگونهای که افکار عمومی بتواند جواب روشنی برای سوالهای خود دریافت کند بزنند. با شفاف شدن مسائل، نیروها صرف امور مهمی خواهند شد که نیاز واقعی کشور است. امروز یک مشت دلال با حمایت چند سایت مستقر در خارج برای کشور نرخ ارز و سکه تعیین میکنند و عدهای سودجو نیز در داخل قیمت اجناس مورد نیاز مردم را تا میتوانند بالا میبرند. در شرایطی که مردم گرفتار مشکلات معیشتی هستند، نیروهای سیاسی، علما و مسئولان کشور سرگرم درگیریهائی هستند که میتوانند با کنار همدیگر قرار گرفتن و شفاف ساختن موضوعات مانع بروز چنین درگیریهائی شوند. با چنین اقدامی، علاوه بر تعیین تکلیف مسائل کشور براساس مصالح ملت و نظام، جلوی هرز رفتن وقتها و امکانات گرفته میشود، فکرها و همتها صرف مقابله با توطئههای داخلی و خارجی که مشکلات معیشتی برای مردم به وجود میآورند میگردد و مردم نیز دچار سردرگمی و بیاعتمادی نسبت به نظام و معتمدین خود نمیشوند. در چنین شرایطی است که همه چیز میتواند در مسیر عادی خود حرکت کند و هر کس نقش موثر خود را در پیشبرد اهداف نظام و تعالی کشور ایفا کند.
ملاحظه میشود که بیماری به جان همدیگر افتادن که امروز کشور ما به آن مبتلاست قابل علاج است. مردم چه گناهی کردهاند که باید در اثر دعواهای مبتنی بر جنگ قدرت، سرگردان باشند و رنجهای معیشتی را هم تحمل کنند؟ این بیماری را میتوان با کنار گذاشتن خودخواهیها معالجه کرد و با عمل به فرموده قرآن و پیامبر که وحدت را تنها راه حفظ اقتدار مسلمانان دانسته اند، به تحقق اهداف متعالی نظام و عزت و رفاه ملت کمک کرد.
***************************************
روزنامه خراسان**
افول امپراتوری بارزانی ها
امیر مسروری
هنوز چند ماه به پایان داعش در عراق مانده بود که مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان، بر خلاف قوانین صریح این کشور و در یک کنفرانس خبری از برگزاری همه پرسی استقلال در این منطقه سخن به میان آورد. همین موضع گیری کافی بود تا تحلیل گران درباره این همه پرسی دست به قلم ببرند و با انتقاد از رفتار بارزانی، آن را خلاف امنیت ملی و قانون اساسی عراق بنامند. به هر حال ۲۵ سپتامبر (۳ مهر) سال گذشته در هر شرایطی که بود، بارزانی همه پرسی را برگزار کرد و مدعی شد ۹۲ درصد شرکت کنندگان به این همه پرسی رای « آری » داده اند. در مدت ۴۸ ساعت، بغداد بر اساس اصل ۱۰۹ قانون اساسی مجبور شد دستور بازپسگیری کرکوک را صادر و آسمان هوایی اقلیم را منطقه پرواز ممنوع اعلام کند. تمام پروازها از فرودگاه های اربیل و پس از مدتی سلیمانیه به مقصد کشورهای منطقه لغو شد. اردوغان در برابر بارزانی مجبور به موضع گیری شد و حتی آرایش نیروهایش در بعشیقه را به حالت آفندی تغییر داد. ایران نیز در همراهی با دولت بغداد و به درخواست دولت مرکزی عراق، ارتباط خود را با اقلیم به پایین ترین سطح ممکن آورد و هر نوع نقضِ حاکمیت بغداد را خلاف مصلحت منطقهای و سناریویی خطرناک نامید. بهرام قاسمی سخنگوی وزارت خارجه کشورمان در نشست خبری در واکنش به این همه پرسی گفت: «آن چه توسط برخی رسانه های غربی منتشر شد، یک فضا سازی در آستانه این همه پرسی بود. سیاست ایران در خصوص این مسئله و همه پرسی مکرر مطرح شده است. ما به تمامیت ارضی عراق احترام می گذاریم و هرگونه اقدامی که خلاف این باشد، اقدامی نا به جا و غلط و منجر به برخی تحولاتی خواهد شد که همه منطقه و به خصوص مردم کرد را درگیر خواهد کرد.» ( العالم: 96.7.3) با تعبیر جمهوری اسلامی ایران این همه پرسی نه تنها دغدغه ای از کردها بر طرف نکرد بلکه کردها را اسیر سیاست زدگی حزب بارزانی کرد و بر خلاف زندگی مسالمت آمیز کردها در منطقه، آنها را در مظان اتهام تجزیه طلبی قرار داد. اما هدف این همه پرسی چه بود؟ هدف ادعایی بارزانی «خواست مردم کرد» اعلام شد، در حالی که کردها همیشه در منطقه به دنبال زندگی مسالمت آمیز با دولت های مرکزی و استفاده از حقوق برابر بودند.
با گذشت یک سال،اقلیم یک انتخابات محلی دیگر را تجربه کرد. کردها در حالی 8 مهر به پای صندوق های رای رفتند تا سرنوشت پارلمان محلی خود را مشخص کنند که اوضاع اقتصادی اقلیم خوب نیست و تحریمهای به جا مانده از سال گذشته مشکلات فراوانی برای اربیل ایجاد کرده است. آمریکایی ها نیز در قبال تعهداتشان و زمین در اختیار گذاشته شده برای ساخت بزرگ ترین کنسولگری خود در منطقه، واکنش حمایتی از اربیل نشان ندادند و به نوعی بارزانی را رها کردند. با این حال ترکیب نتایج اعلامی تغییری نکرده است. هرچند حزب اتحادیه میهنی با اعلام به رسمیت نشناختن این انتخابات، خواهان تاییدنشدن آن شد[ العالم:97.7.8] اما نتایج نشان می دهد، بارزانی پیروز این انتخابات شد در حالی که رقبای او در بغداد به طور حتم از پیروزی رضایت ندارند. خبرگزاری محلی کردپرس به نقل از منابع آگاه نوشت : «بنا به نتایج اولیه شمارش آرا، در این انتخابات حزب دموکرات کردستان 45 کرسی، اتحادیه میهنی 22 کرسی ، جنبش تغییر 13 کرسی و نسل نو9 کرسی و جماعت اسلامی هفت کرسی و ائتلاف به سوی اصلاح پنج کرسی را کسب کرده اند. ائتلاف به سوی اصلاح، نسل نو و جنبش تغییر پس از اعلام نتایج ادعا کردند که به دلیل تقلب های صورت گرفته در این انتخابات، نتایج آرا واقعی نیست و حاضر به پذیرش آن نیستند و نتایج را رد کردند.» [ کردپرس :97.7.16] دلیل اعلام نشدن نتایج رسمی ، شکایت از ۱۵ درصد صندوقهای رای و نبود سازوکار مناسب برای مقابله با تقلب است. بارزانی از سال گذشته کردستان عراق را به چالشی کشانده که بعید است به این راحتی ها از آن خارج شود؛ حتی اگر قدرت در دستان حزب دموکرات باقی بماند، جریان بارزانی برای ماندن در قدرت شرایط سختی دارد. از طرفی لابیهایش در پارلمان عراق فایدهای نداشت و بر خلاف انتظار جریان بارزانی، برهم صالح (نزدیک به حزب اتحادیه میهنی) رئیس جمهور عراق شد و از سوی دیگر متحدان بارزانی او را در آبستن حوادث رها کردند.ترک ها از یک سو با تصویب پارلمان تعقیب پ.ک.ک را در دستور کار قرار دادند به طوری که چند روز قبل بخشی از پایگاه های این گروه در اقلیم کردستان مورد حمله هوایی قرار گرفت. چند هفته قبل نیز ایران با هشدار قبلی با شلیک موشکهای نقطه زن، جلسه راهبردی سران حزب دموکرات کردستان ایران را هدف قرار داد و خسارتهای فراوانی به عوامل تروریستی، فرماندهی و کادر رهبران آن وارد ساخت. حتی خبری به نقل از فرمانده نیروی هوافضای سپاه منتشر شد که به هلاکت یک افسر بلند پایه سعودی اشاره دارد.سردار سرلشکر دکتر باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران نیز در پیامی به سران اربیل به آنها هشدار داد با امنیت ایران بازی نکنند و از اربیل خواست هرچه سریعتر تکلیف خروج این گروه ها را مشخص کند. این در حالی است که چند روز قبل از این صحبت، درخواست قبلی ایشان با مخالفت اقلیم مواجه شد و به نظر میرسد تقابل میان تهران و اربیل به بالاتر از این حد برسد . در واقع بارزانی اربیل را به شرایطی هدایت کرده که پیشبینی میشود، این منطقه در آستانه یک بحران و انفجار از درون قرار گرفته است.این ها تنها مشکلات پیش روی اقلیم کردستان نیست. حضور تروریستهای باقیمانده داعش و احتمال نفوذ آنان به اقلیم محتمل و تجربه چند سال قبل و حمله داعش نشان دهنده، بی توجهی آمریکا به امنیت مردم کرد است. هنوز یادمان نرفته در این شرایط ایران به عنوان اولین مدافع مردم کرد وارد این منطقه شد و از سقوط سلیمانیه و اربیل جلوگیری کرد. اما شرایط بحران ساز بارزانی می تواند حادثهای به مراتب فجیع را برای کردها به وجود آورد.آن چه نباید فراموش کرد، پایان یک جانبه گرایی بارزانی در تصمیم گیری ها و مدیریت آینده سیاسی اقلیم کردستان است. اگر بخواهیم آینده اقلیم کردستان را پیش بینی کنیم، باید به این نکته اشاره کنیم که بلوغ سیاسی در نخبگان کردی قطعا به مهار بارزانی منجر خواهد شد. آنها می دانند این سیاستها تا کجا ادامه می یابد و دیگر حاضر نیستند در زمین جریانی بازی کنند که آینده سیاسی اقلیم را به خطر بیندازد .
***************************************
روزنامه ایران**
نمونهای از یک مواجهه سیاسی زیانبار
هنگامی که در جریان یک موضوع سیاسی، یا هر موضوع دیگری، راهبردی اشتباه را در پیش بگیریم، این راهبرد آثار و عوارض بلندمدتی خواهد داشت که عرصه سیاست تا مدتهای طولانی دچار این عوارض خواهد شد. نمونه آن از رو کشیدن شمشیر از سوی مخالفان FATF است که آتشتهیه شدیدی را علیه مجلس و نمایندگان ریختند و سپس برچسب خیانت را نیز به آن اضافه کردند با این امید که نمایندگان بترسند و از موضع حق خود عقبنشینی کنند که البته نتیجه نداد. متأسفانه در این راه هرچه را توانستند در جهت این هدف خود و مخالفت با این لایحه در خدمت گرفتند.
اثرات این سیاست به ظاهر تمام شده است، در حالی که چنین نیست بلکه تازه شروع گردیده است. هنگامی که تصویب یک لایحه را خلاف مسلمات شرعی و قانون اساسی معرفی کنیم، تصویبکنندگان را خائن بنامیم، نتیجه این خواهد شد که تمام آن اتهامات و ادعاها علیه شورای نگهبان نیز کاربرد دارد اگر آن را تصویب کند. اگر شورای نگهبان آن را تصویب کند، تمام این ادعاها چه دوباره مطرح شود و چه نشود، علیه آن شورا نیز مطرح خواهد بود. ولی مشکل مهمتر وقتی است که این مصوبه از سوی شورای نگهبان رد شود. روشن است که در این مرحله نیز نظر شورای نگهبان از سوی موافقان FATF با چالش اعتبار مواجه خواهد شد و بهطور طبیعی این رد را ناشی از ایراد اتهامات و فشارهای مخالفان معرفی میکنند. بنابراین شورای نگهبان چه رد کند و چه تأیید و چه این رد و تأیید تحت تأثیر فشارها و تهاجمات مخالفان باشد و چه سخنگوی آن قسم بخورد که تحت تأثیر نبوده است، این اتهامی است که به تصمیم آن شورا زده خواهد شد. جالب اینکه اگر تأیید شود هم میتوان نکات دیگری را گفت و اینکه اراده کلی به تأیید آن تعلق گرفته است و این نیز عوارض خاص خود را دارد.
حالا فرض کنیم که شورای نگهبان تحت تأثیر این فضای ایجاد شده لایحه را رد کرد یا حتی بدون توجه به این فشارها آن را رد کرد و مجلس حاضر به اصلاح نشد و لایحه به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع شد، در آنجا هم این مشکل دوباره وجود خواهد داشت که تصمیم آن مجمع نیز تحت تأثیر این حملات خواهد بود و هر تصمیمی گرفته شود، چه تأیید و چه رد شود، عوارض این مواجهه تندروها بر این تصمیم بار خواهد شد. این وضعیت نمونهای از یک رفتار سیاسی در ایران است که موضوعی که میتوانست یا میباید در چارچوب گفتوگوهای درونحکومتی به بحث گذاشته و درباره آن تصمیم گرفته شود، در نهایت به یک چالش بزرگ سیاسی تبدیل میشود که هر شکل از تصمیم آن به ضرر است. ما واقعاً نابغه هستیم. نابغه در تبدیل فرصتها به تهدیدها. تقریباً در همه موارد به یک راهحل جامع که فصلالخطاب باشد نمیرسیم. پرونده همه اختلافات گذشته، همواره باز میماند و به روی قبلیها تلنبار میشود و سازش و تفاهم را سختتر میکند.
البته شاید یک راهحل وسط در اینجا قابل پیاده کردن باشد و آن اینکه شورای نگهبان، ایرادی قابل رفع را به لایحه وارد کند. ایرادی که رفع آن نافی ماهیت اصلی لایحه نباشد، سپس مجلس با رفع آن ایراد که میتواند خلاف شرع یا قانونی اساسی باشد، مشکل را حل کند و خلاصه خیال همه راحت شود که این شورا مانع از تصویب لایحهای خلاف شرع و کشورسوز و ضد قانون شد. این طوری همه راضی خواهند شد. تا ببینیم چه اتفاقی رخ خواهد داد!
***************************************
روزنامه وطن امروز**
ما هم شما را دعوت میکنیم به محاکمه
حسین قدیانی
آن روز که ناظر بر توطئه تعویض جای شهید و جلاد، هشدار داده شد، گمانم فقط از آن رو نبود که مراقب باشیم مبادا سردار شهید مرصاد در مصاف با منافقین، مظلوم واقع شود! هزاری هم این نامزد و آن کاندیدا با سوءاستفاده از ایام انتخابات و به طمع 4 تا رأی بیشتر از اقشار آنچنانی، حق را وارونه جلوه دهند، باز هم صیاد، صیاد است و «الله» پاسدار حرمت خون شهیدان! لذا نقشه شوم عوض کردن جای شهید و جلاد، بیش از آنکه مراقبت از «خون آسمانیها» را طلب کند، حفاظت از «خون دل زمینیها» را میطلبد! و مگر نه آنکه در روز روشن میخواهند کاری کنند که جمهوری اسلامی به خاطر محاسنش نیز شرمنده باشد؟! بله! یک وقت هست رهبر انقلاب؛ صدالبته به علت قصور و تقصیر دولت یا حالا بگو دولتها در زمینه تحقق عدالت، در حالی ابراز شرمندگی میکنند که امثال حسن روحانی را نه اراده نظام، که فیالواقع رأی مردم بر سر کار آورده! این از مسلمات یک رهبری دینی و اخلاقی و اسلامی و انسانی است؛ اگر از یاد نبریم ولایتفقیه، تنها یک رهبری سیاسی نیست! اگر ولیفقیه، فقط یک رهبر سیاسی بود، لابد میآمد وسط میدان و مثل الباقی سیاستمداران، ژست «دیدید گفتیم» میگرفت: «حالا میفهمید چرا گفتم دود رأی بد شما به چشم خودتان میرود؟!» نه اما! کمبودی هم اگر هست، اولا نخستین نفری که اظهار شرمندگی میکند، رهبری جامعه است و ثانیا عوض بروز رفتار و گفتار پوپولیستی، تا حد ممکن از دولت، حمایت همراه با هدایت میکند! «دولت» هم راستش در بهترین تعریف یعنی «رأی اکثریت ملت»! باری در متنی اینستاگرامی در وصف حضرت آقا، این عنوان را به کار بردم که ایشان «همان سید 88» است! اگر این روزها حضرت آقا پای کلیت قانونی این دولت ایستادهاند، آن روزها هم ایستاده بودند پای کلیت قانونی دولت ماضی! آن روزها بدخواهان، اینجور القا میکردند که ولیفقیه، عاشق چشم و ابروی فلانی است! و شگفتا از این طنز تاریخ که این روزها اقلا بعضی از اطرافیان همان فلان، مولای ما را عاشق چشم و ابروی رئیس این دولت میخوانند! نخیر! این همه، تنها و تنها مؤید احترام جمهوری اسلامی به «جمهور» و «جمهوری» و «رأی مردم» است، صرف نظر از آنکه آن رأی، رأی نظام هم بوده یا نبوده! این نیز گفتنی است که رهبر انقلاب به بهانه دیدن «رأی مردم» و به شهادت همان شرمندگی که نوشتم، هرگز غافل از «داد مردم» نیستند اما منش و روش ایشان، حتیالمقدور این است که اصلاح امور، از مجاری قانونی انجام شود! لذا دولت و اساسا قوای سهگانه، هم حمایت میشوند و هم بعضا تذکر سفت و سخت میشنوند که ناگفته پیداست من و شما مطلع از همه این تذکرات نیستیم! از قضا، همین حسن نظام را میخواهند عیب جمهوری اسلامی جا بزنند! همه که خب نه اما شماری از کسانی که این روزها شورای نگهبان را بابت بعضی تأییدصلاحیتها شماتت میکنند و عیب «فقدان اقتدار» برای نظام میپیچند، همان کسانی هستند که اگر مثلا سال 92 این شورا صلاحیت حسن روحانی را برای نشستن پشت رل مجریه احراز نمیکرد، عیب دیگری بر نظام متصور میبودند؛ «فقدان آزادی»! احترام به رأی مردم اما حسن نظام جمهوری اسلامی است! و حقیقتا آقا «همان سید 88» است! حضرت آقا آن روز زیر بار بدعت ابطال انتخابات نرفتند و امروز هم نمیروند! دولتی که از 92 به این طرف بر سر کار است، با همه نواقص انصافا زیاد و بعضا نوبرانهای که دارد، یک «دولت قانونی» است، لذا - تا آنجا که بشود- سخن باید از «حل کردن مشکلات» گفت، نه «منحل کردن دولت»! و البته ما در جمهوری اسلامی، بنبست نداریم! نه روزی که در رمضان و کربلای 4 دچار شکست یا حالا بگو عدمالفتح شدیم و نه حتی روز رحلت امام، نظام دچار بنبست نشد! در روزگاری که تهیه سیمخاردار، از جمله دغدغههای نظام ما در عرصه جنگ تحمیلی بود، ما دچار بنبست نشدیم؛ حالا دچار بنبست شویم که نسبت به آمریکا، دست برتر را در منطقه داریم؟! طرفه حکایت اینجاست؛ در عصر کمبود سیمخاردار نیز، ایمان و اراده و عزم و انگیزه انسان برآمده از انقلاب اسلامی تا آن حد بود که شهید علی چیتسازیان، این جمله حقیقتا گهربار را بگوید: «اگر میخواهی از سیمخاردار دشمن عبور کنی، ابتدا باید از سیمخاردار نفس بگذری!» و همین است که ما مدعی هستیم جبهه و جنگ، یک دانشگاه بود؛ «دانشگاه انسانسازی»! این هم حسن دیگر نظام جمهوری اسلامی! چرا بعضیها میخواهند این محسنات را عیب نشان دهند؟! و چرا ترویج فرهنگ شهادت را مروج خشونت میخوانند؟! آیا ما باید شرمنده باشیم بدان علت که در حد وسعمان از شهدا مینویسیم یا کسانی که حتی زیارت عاشورای سیدالشهدا را نیز دارای بار خشونتخواهی خواندند؟! پس تعویض جای شهید و جلاد، سرفهرستی است که شامل بسیاری از مفاهیم میشود! از جمله؛ معایب خواندن محاسن نظام! حاجقاسم سلیمانی، حاجحسین همدانی و شهید محسن حججی از افتخارات نظام جمهوری اسلامی هستند! شهید طهرانیمقدم نیز! شهیدان هستهای نیز! صنعت هستهای نیز! صنعت موشکی نیز! از قضا نحوه تعامل آمریکا فقط در موضوع برجام نشان داد شعار «مرگ بر آمریکا» نهتنها حق مسلم ملت ما، بلکه افتخار ملت ما نیز هست! «مرگ بر اسرائیل» که جای خود دارد! حال آیا زیبنده است هر کجا که در حوزه اجرایی و اقتصادی به مشکل برخوردیم، با این بهانه که «بهانه را از دست دشمن بگیریم» جوری عمل کنیم کأنه ما بابت سردار سلیمانی و شهید همدانی و لاله سرجدا و قهرمان موشکی و صنعت هستهای و صنعت موشکی و شعارهایی که میدهیم، شرمنده استکبار جهانی هستیم و بدهکار کاخ سفید؟! کم مانده کارمان برسد به جایی که به جای این مطالب، بنویسیم: «شرمنده آقای صدام! شهدای ما اشتباه کردند که خرمشهر را آزاد کردند و حصر آبادان را شکستند! بهانههایی بود که دست شما دادند اما شما لطف کن و ما را ببخش!» به خدا نمیدانم خنده کنم یا گریه! اما خوب میدانم که فیالمجلس، جای یک مثال است! تیم فوتبالی را فرض کنید که مهاجم نوکش به هر علتی؛ یا نداشتن شم گلزنی یا عدم تغذیه مناسب توسط هافبکها، ضعف در باز کردن دروازه حریف دارد اما عوض اصلاح این نقص و نیز ناشی از زیادهخواهی مدیران و مربیان رقیب، راضی به این خفت شود که دست گلر خود یا پای مدافعان خود را ببندد که از قضا عالی هستند در دفاع! آیا مضحک نیست که تقاص گل نزدن دولت در حوزه اقتصاد را، شهید و رزمنده سپاه قدس ما بپردازند که در مقام دفاع دارند کارشان را بخوبی انجام میدهند؟! یکی دیگر کار نمیکند یا کار خود را به درستی انجام نمیدهد؛ گیر بعضی مجالس را ببین که به کجاست! حضور ما در منطقه مقاومت، حسن جمهوری اسلامی و افتخار نظام است لیکن اگر جایی ضعف داریم، چرا این حسن را عیب بخوانیم؟! من حالا در این متن، هیچ کاری به منطق حماسی و عزتمدار حضورمان در منطقه ندارم و تنها از منظر عقل دنیایی به ماجرا نگاه میکنم! آیا به حیث اقتصادی و نیز صدالبته تلفات انسانی، کدام به صرفهتر و کمضررتر است؛ جنگیدن با حرامیان در همین خاک خودمان یا نگه داشتن دشمن در همان سنگرهای ابتدایی خودش؟! و آیا ما بابت این کار دوم، به استکبار جهانی بدهکاریم؟! یا بهانه دادیم دست او؟! من همین جا بنویسم که اساس بهانه ندادن دست دشمن و دشمندوستان، حتما مداقهای درست است! اینکه ما مراقب باشیم حتی در راه حقمان نیز جوری عمل کنیم که گزک دست دشمن ندهیم! این اما یک مساله است و معذرت میخواهم؛ باج دادن به دشمن، مسالهای دیگر! آری! ما در هر 2 حوزه حقوق بشر و تروریسم، طلبکار از آمریکا و آمریکازدهها هستیم، نه بدهکار شیاطین! آن حسابی که باید شفاف شود، حساب کمک کاخ سفید به تکفیریها و تروریستهاست، نه حساب سپاه قدس که دارد دشمن ایران را در همان سنگر ابتدایی متوقف نگه میدارد! جای بسی حیرت است! نامردان قبیله FATF در حالی که مشغول دوشیدن هر روزه آلسعود و نوچههایش هستند، خواهان شفافیت مالی سپاه قدس برای خودشان هستند که اگر در عراق و سوریه و کجا و کجا نرود و نجنگد و کمکحال آن کشورها در جهاد با حرامیان نشود، چند صباح دیگر چکمه تروریستها را مجبور است در خاک خود تحمل کند! حال سوال اینجاست: چه کسی باید حساب خودش را شفاف کند؟! آمریکایی که از 2 اقیانوس آنورتر آمده منطقه ما و هرکجا هم رفته، محصولش جنگ بوده و تفرق و ویرانی یا ما که در حال جنگ برونمرزی با دشمن خودمانیم؟! همان دشمن که حتی با وجود این جنگ عمدتا مستشاری هم، هر از گاهی حوادثی تروریستی مثل بهارستان و اهواز را میآفریند؟! آنوقت آیا ذلتبار نیست که ما تن به مصوبهای بدهیم که بانیان بیرونیاش، از تروریستها حمایت میکنند و در عین حال، حاجقاسم عزیز ما را تروریست میخوانند؟! کسی که عمری سینهاش سپر بوده علیه متجاوز و تروریست، آیا درست است ناشی از روح مستور در فلان مصوبه بهمان مجلس ما، تروریست خوانده شود؟! و مستوجب شفافیت حساب آنجا که فرماندهاش است؟! والله ضعف در فرماندهی اقتصادی است، نه فرمانده نظامی ما! و نیک اگر بنگری، این کمکاری و کجکاری دولت و مجلس است که دست دشمن، بهانه میدهد! روزهایی است که مدام فکر میکنم «جمهوری اسلامی» از آنجا که یک «نظام» است، حتی از «انقلاب اسلامی» هم مظلومتر است! بعضا به جبر روزگار و نیز خاصیت نظامهای جمهوری که اوایل متن برشمردم و بعضا به این علت که ادارههای نظام هم مظلوم گیرآوردهاند گویا جمهوری اسلامی را! «وطنامروز» و «کیهان» و چند رسانه انقلابی دیگر، در راستای دفاع از نظام- بخوانید مردم- و بدیهیترین حقوقش، تیتری در نقد مصوبه کذا میزنند و هنوز امضای قلمشان خشک نشده، بفرما دادگاه! کم مانده از هیأت نظارت بر مطبوعات بخواهیم؛ بیا خودت اصلا تیتر بزن! ما مجلسنگار یا دولتنگار و میرزابنویس که نیستیم! روزنامهنگاریم و تحلیل داریم برای خودمان که الحمدلله در موضوع موردنظر هم همان را نوشتیم که مراجع، هم قبل از این مصوبه گفتند و هم بعدش! حالا واقعا چرا باید برویم دادگاه؟! آیا ما چون حزباللهی هستیم، شامل حال حقوق بشر نمیشویم؟!
رئیس قوه خواستار اعلام جرم میشود برای روزنامهنگاری که با یک دروغ، در آن واحد، صدمه به امنیت ملی 2 کشور ایران و عراق میزند، آنهم در ماه محرم و عجبا که با گذشت نزدیک به 50 روز از این تذکر، هیچی به هیچی! بعد ما حکومتی هستیم و وابسته؛ قلم به مزد آن طرف، مستقل و وارسته! و مفتخر به پز اپوزیسیون! نازکتر از گل هم که به او بگویی، شاخکهای حقوق بشر سران کاخ سفید بنا میکند جنبیدن! بله! من گاهی بویژه در مجازستان از تقابل «ادارههای جمهوری اسلامی» با «ارادههای انقلاب اسلامی» مینویسم لیکن حق آن است که از مظلومیت جمهوری اسلامی بنویسم، آنجا که حتی ادارههای نظام هم متوجه مسائل نیستند! بر مجلس فرض است معطوف به مشکلات اقتصادی، گریبان دولت را بگیرد یا خواسته یا انشاءالله ناخواسته سپاه قدس؟! سیف یا سردار؟! اساسیترین پرسش این است: «برجام آیا تجربهای شد که به عینه بفهمیم راه گشایش اقتصادی، سازش سیاسی نیست یا نخستین پله از پلههایی است که قرار است هر روز ما را در موضع جدیدی، بدهکار کاخ سفید کند؟!» همین جا مؤکدا بگویم حضور ما در منطقه مقاومت، اتفاقا متکی به یک منطق دنیوی نیز هست! و راستش ما بابت حضورمان در منطقه، منتی بر سر هیچ کشوری نداریم! این درست که عراقیها و سوریها و لبنانیها و یمنیها و بحرینیها و کجا و کجا، عاشق حاجقاسم هستند و به پرچم کشور او- بهرغم بعضی هموطنانش!- احترام خاص میگذارند، لیکن اگر باشد من فقط ایران را ببینم، جوان فلسطینی هم آیا نمیتواند ادعا کند اگر من در کرانه باختری با اسرائیل نجنگم و لبنانی و سوری و عراقی هم در کشورهای خودشان ایضا، توی ایرانی مجبوری در داخل مرز خودت با این غده سرطانی بجنگی؟! پس منطق گردنشکستهها را نداشته باشیم! حضور سپاه قدس در منطقه، در وهله اول، کمک به دولت و مجلس و مردم خودمان است و از سر همین است که من، بیش از «مدافعان حرم» از «مدافعان حریم امن و امان ایران» در وصف رزمندگان عزیزمان مینویسم! و یاللعجب! ما بابت این نوشتهها مدام میرویم دادگاه و ستکننده رنگ لوگو با پرچم حرامیان و آنکه تیتر زد: «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد» و آن دیگری که آن دروغ زشت را درباره زوار عراقی گفت، هیچی به هیچی! و در عین حال، نظام را هم متهم میکنند به دیکتاتوری! حقا که جا دارد مایه از ادبیات حضرت آقا در دهه 60 بگذاریم و بگوییم: «محاکمه کنید ما را! ما هم شما را دعوت میکنیم به محاکمه!» و نیز این فراز جانسوز که فرمودند: «ای خدای بزرگ! تو شاهد باش...»! این همه را نوشتم اما برای این جمله!
بستن دست سپاه و سپاه قدس به لحاظ مالی یا بهعنوان مثال، بیاعتنایی ما به حزبالله لبنان و رهبر عربی آن؛ نصرالله، عملکرد دفاعی خوب ما را نیز دچار بسی مشکلات پیچیده میکند و بلکه سببساز طمع دشمن به خاکمان میشود! آنچه در روزگار امروز، نه فقط از شمار محسنات نظام که شاید مهمترین برگ برنده ماست، چرا با دست خودمان و با مصوبه خودمان، خرابش کنیم یا اقلا تضعیفش کنیم؟! بنابراین مشکل، نه از خون دل حاجقاسم است، نه از خون عماد! مشکل اقتصادی، راه حل اقتصادی دارد! و حسن مدیریت میخواهد!
اما مشکل، خون عماد نیست! مشکل را عالی تشریح کردند آقای روحانی در بهار 92 که عجیب جمله صریح و صحیحی بود: «مشکلات کشور، آنقدری که به سوءمدیریتها مربوط است، به تحریم ربطی ندارد!» آری! مشکل از قلمی نیست که ما برمیداریم؛ از قدمی است که شما برنمیدارید؛ وانگهی! عشق ما به «مقاومت» با مصوبه مجلس به دست نیامده که با مصوبه مجلس از بین برود! و قطع به یقین، ما به ثمردهی خون شهدای «الی بیتالمقدس» بهرغم همه این سنگاندازیها امیدوار میمانیم! و بیمعرفتی بعضی ادارههای نظام را، نه آنکه پای «جمهوری اسلامی» بنویسیم؛ دلیل مظلومیت مضاعف نظام میدانیم! این را نیز ای خدای بزرگ! تو شاهد باش... .
***************************************