روزنامه کیهان **
نمیترسیدند قشونکشی نمیکردند
اقتصاد، حقوق بشر و تروریسم، «ابزارهایی» هستند که نه فقط ایران، بلکه هر کشوری که بخواهد از نظم فاتحان جنگ جهانی دوم خارج شود، با آن نواخته میشود. در این بین، تفاوتی هم بین کره شمالی و آلمان وجود ندارد و این نظم اگر به هر شکلی بخواهد، از سوی همین فاتحان نیز به هم بخورد، از سوی «کدخدا» سرکوب میشود. نوعی روابط ارباب رعیتی، از آن بالا تا این پایین حتی بین صاحبان این نظم.
سفیر آمریکا در آلمان مگر، همین دو روز پیش با نوشتن نامه به شرکتهای آلمانی، به آنها دستور نداد، با روسیه قرارداد گازی امضاء نکنند! (پروژه نورد استریم 2). آلمان قویترین اقتصاد اروپا را داراست و این دستور توأم با تهدید نشان داد برای آمریکا به عنوان اربابِ این جمع(!) فرقی بین مرکل و بن سلمان وجود ندارد و هر کس تخطی کند، از سوی ارباب تنبیه میشوند. «ریچارد گرنل» در خاک آلمان به شرکتهای آلمانی نامه نوشت و آنها را به تحریم تهدید کرد!
نحوه نواختن اما غالبا، با ابزار«تحریم»، «تهدید» و«فریب» و با استفاده از عواملی مثل رسانه، ائتلافسازی، شوهای تبلیغاتی، حمله نظامی و عوامل نفوذی و صد البته عوامل غربزده در داخل آن کشورها صورت میگیرد. طی سالهای گذشته و با افزایش «هزینه» چنین روشهایی، همین هدف با کمی تغییر در روش و با «واسطه» دنبال شده است. بدینشکل که، پول از اعراب و رعیتها، نقشه با ارباب!... هدف اعلامیشان نیز در پوشش شعارهای زیبایی مثل «داشتن دنیایی بهتر با استانداردهایی جهانی و...» بوده است. ترامپ با نحوه برخورد با متحدان و غیرمتحدانش، صحت این «چند خط بالا» را به خوبی علنی کرد.
اما آیا واقعا هدف صاحبان این نظمِ حالا به هم ریخته، که خود را به هر وسیله و شکلی (جنگ، ترور، استعمار و قتل عام) به «قله» زورگویی رساندهاند، واقعا ساختن دنیایی بهتر است؟ برای آنها آیا حقوق بشر اهمیتی دارد؟ یا هدف، جلوگیری از نابودی نظم ارباب و رعیتیشان است؟ آیا دشمنیِ این طیف با کشورهایی مثل چین، ایران، روسیه، سوریه و... به دلیل رعایت نشدن حقوق بشر در این کشورهاست؟ آیا دستگیری یک معترض یا کارگر در یکی از این کشورها، واقعا باعث رنجش آنها میشود یا برعکس، آنها را خوشحال میکند چون، بهانهای میشود برای توجیه این فشارها؟ سؤالها سادهاند. پاسخها حتی از سؤالها هم سادهترند.
به هزار و یک دلیل، حقوق بشر ذرهای برای این طیف اهمیت ندارد. چرا؟ چون دیکتاتورترین و مرتجعترین رژیمهای بشری که با اره منتقدان را زنده زنده ریز ریز میکنند، متحدان همین طیف هستند. حتی از این هم فراتر، جزو این طیف هستند. اصلا، هزینه این فشارها بر عهده همین رژیمهای عصر حجری است. در کدام یک از این کشورهای قرون وسطایی انتخابات برگزار میشود؟! کدام یک از این شاهان شکمباره را مردمشان انتخاب کردهاند؟! اصلا چیزی به نام انتخابات در این کشورها وجود دارد؟!
پس حقوق بشر «کشک» است و فشارهای این طیف به ایران به بهانه رعایت نشدن آن «جوک.» بنابر این هدف چیز دیگری است. دشمن، چشم دیدن بر هم خوردن نظم جهانیاش را ندارد. برای این نظم جنایتها کرده، زحمتها کشیده، هزینهها کرده، غافل از اینکه این نظم، یکبار با شکستن کمر داعش و فراری دادن آمریکا از سوریه و یک بار هم با فراری دادن از عراق، به هم ریخت و به قول
«ایو دالدر» سفیر آمریکا در ناتو (بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳) در مصاحبه با سیانان: سال 2021 رهبر هیچ کشوری برای آمریکا تره هم خرد نخواهد کرد!
وقتی این همه کشور علیه ایران اسلامی با این همه مشکلات داخلی، با این همه توطئه و این همه هزینه 40 سال پیدرپی مشغول دشمنی هستند، مرتب ائتلاف تشکیل میدهند، داعش راه میاندازند، تحریم میکنند، 8 سال جنگ تحمیل میکنند و با سفر به سراسر دنیا به دنبال جمع کردن نمایندگانی از 75 کشور دنیا در لهستان هستند، با صغیر و کبیر، مشروع و نامشروع، تروریست و غیرتروریست ائتلاف میکنند، یعنی... موضوع برایشان جدی است و حریفشان قَدَر!
دشمن شکست خورده اما دستبردار نیست. برنامهریزی کرده، تحریم کرده و منتظر گذشت زمان است. گو طرف خود در ایران را شناخته باشد، با خیال راحت به فشارها و بدعهدیهایش ادامه میدهد! وقتی میبیند واکنش به بدعهدیهایش، نوشتن یک توییت یا آه و نفرین است یا در بدترین حالت، احضار کاردار، چرا باید نگران باشد؟! وندی شرمن مگر نگفت، ترامپ اگر از برجام هم خارج شود، دولت ایران از آن خارج نخواهد شد! آیا آنها طرف خود را شناختهاند؟! آیا دولت در برابر این دورخیز دشمن، آماده است؟ چرا احساس میشود، دولت محترم، منفعل است؟ این حس از عدم اطلاعرسانی مناسب دولت دربرابر برنامههایش نشأت میگیرد یا نه، واقعا منفعل است؟ آیا وقت آن نرسیده که با خروج قدم به قدم از برجام، حریف را جای خود بنشانیم؟!
حریف با خیال آسوده از برجام خارج شد. یکی(آمریکا)رسما و دیگری(اروپا) عملا. خبری هم از رونقی که با تصویب برجام قرار بود بیاید نیست. اروپا با همکاری آمریکا کاری کرده که فقط، تاکید میشود-فقط ایران در برجام بماند و یک طرفه آن را اجرا کند! خبری از اقدام متقابل عملی از سوی دولت ما هم نیست.
13 گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم این را تایید میکند. منتها، به متن گزارشهای آژانس اگر نگاه کنید، میبینید که در آن صرفا نوشته شده «ایران به تمام تعهداتش عمل کرده و انحرافی نداشته است.» در برخی حتی آمده «ایران بیش از تعهدات خود عمل کرده است». اما کلمهای راجع به تعهدات طرف مقابل در این گزارش نیست! گو اینکه آژانس، به عنوان داور و قاضی این مذاکرات هم فهمیده، این تعهدات صرفا یک طرفه است. امروز اما به گواه گزارشهای آژانس، ما طلبکاریم و اروپا بدهکار. 9 ماه از وعده اروپا برای راهاندازی کانال مالی گذشته و سه بار نیز زیر تعهداتش زده است. در این شرایط، طبیعی این است که، ما اروپا را تحت فشار قرار دهیم، و دست روی دست نگذاریم. غیر از این است؟ اما واقعیت چیز دیگری است. دولت گویا دست روی دست گذاشته و اروپا و آمریکا به شدت مشغولند! شاید اشتباه باشد اما بررسی واکنشهای دولت محترم نشان نمیدهد، خود را آماده مقابله با لشکر دشمن با دهها طرح و توطئه کرده باشد.
روی بحث اصلا برجام نیست. این جملات هزاران بار گفته شده و همه آن را میدانند. بحث بر سر این است که، ما چه کردهایم؟ آنها پس از هستهای با ابزارهایی که در اول این وجیزه نام بردیم، روی برنامه موشکی و حقوق بشر متمرکز شدهاند و با اعمال تحریمها، تا توانستهاند، علیه ایران وارد شدهاند. منتظر گذشت زمان و تاثیر تحریمند، منتظر آغاز اعتراضها و فتنهانگیزیها هستند. این را نه به تلویح که تصریح میکنند. امید زیادی هم به شبکههای بیدر و پیکر اجتماعی که با غفلت عجیب برخی مسئولین، افکار عمومی را به دست گرفته بستهاند. این همه برنامه و دشمنی در حالی است که، خود به شدت درگیر بحرانهای داخلیاند. دولت آمریکا بیش از 23 روز است که تعطیل است و برخی کشورهای اروپایی مثل فرانسه، به قول رویترز گرفتار آشوب و شورشهای «خطرناک» شدهاند. این همه هجمه و برنامهریزی علیه یک کشور دیگر در چنین شرایطی یعنی، کینهشان شتری است!
طبیعی است خب. آنها دشمن هستند. عصبانیاند. تمام پروژههایشان از سوی ایران و دوستانش نقش بر آب شده. نظم جهانیشان به خطر افتاده. عصبانی اگر نبودند مثل گذشته در لفافه حرف میزنند. صراحتا میگویند به دنبال کشاندن جنگ به خیابانهای تهرانند. به دنبال فقیر کردن مردم هستند تا به خیابانها بیایند. مردم ایران را صراحتا تروریست میخوانند! این را برخلاف گذشته، صراحتا میگویند. جایی خواندم، آمریکا 500 نفر را برای به نتیجه رساندن تحریمهای نفتی و اقتصادی مامور کرده و به اقصی نقاط دنیا فرستاده تا رایزنی کنند و امتیاز بدهند و بگیرند. برای بهمن ماه و در لهستان قرار است یک شوی ضدایرانی بر پا کنند. همه اینها یک پیام بیشتر ندارد. دشمن ترسیده. وگرنه این چنین قشونکشی نمیکرد.
سوای از اینکه، این تلاشها به نتیجه خواهد رسید یا خیر، سؤال مهمی که بالا هم پرسیدیم این است که ما چه کردهایم؟ چند نفر را مامور مقابله با تهاجم فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و در نهایت نظامی دشمن کردهایم؟ به کدام کشورها سفر کرده و با چه کسانی دیدار کردهایم؟ آیا دستگاه سیاست خارجی ما آنطور که باید فعال هست؟ آقای رئیسجمهور چند بار به عراق، افغانستان، پاکستان و کشورهای همسایه سفر کردهاید؟ آیا آن طور که دشمن در صدد ضربه زدن به ایران عزیز است، ما هم آماده خنثی کردن این توطئهها هستیم؟(ضربه زدن پیشکش!) آیا این عجیب نیست که، رئیسجمهور محترم فقط به کشورهای اروپایی سفر میکند؟! کشورهای همسایه و غیر اروپایی آیا اهمیت ندارند؟!
وسط یک جنگ تمامعیاریم. یک طرف ایران و طرف دیگر آمریکا با تمام نوکرهایش. با کمال تاسف باید گفت، در این معرکه، رویکرد دولت محترم، لااقل تا لحظه تنظیم این مقاله، رویکرد متناسبی نبوده است. دولت و رسانههایش البته، جاهایی رویکرد بسیار بسیار فعالی داشتهاند اما صرفا در داخل کشور و هنگام مواجهه با منتقدان! رویکردها علیه دشمن در حد واکنش توییتری یا ابراز تاسف بوده یا در شدیدترین حالت احضار سفیر یا کاردار مثلا لهستان...روزنامههایشان هم هنوز درگیر رقص چند سرباز یا مقایسه عربستان و ایران در ماجرای ازدواج دختران در سنین پایین هستند با محوریت دفاع از عربستان! تیتر میزنند ایران 13 عربستان 15! یا مشغول مدل کامپیوتر حاج حسین! که آمریکایی است یا چینی؟! «زرد» هم، برای توصیف برخی از این رسانههای نزدیک به دولت زیاد است.
22 بهمن خواهد رسید جشن 40 سالگی آن را هم خواهیم گرفت، ائتلافسازیها و ناتوی عربیشان هم به سرنوشت «دوستان سوریه» و «ارتش آزاد» دچار خواهد شد مگر اینکه، این انفعال از روی شوک! یا خوشخیالی،
ادامه یابد.
جعفر بلوری
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
طمع به سستترین حلقه اروپائی
بسمالله الرحمن الرحیم
مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا از طرحی برای تشکیل یک اجلاس ضدایرانی با مشارکت عناصر گوش به فرمان واشنگتن در لهستان طی ماه آینده خبر داده است. این آخرین بخش از دوره گردی سیاسی پمپئو برای طرح موضوع و توجیه سران برخی از رژیمهای عربی است که برای تشویق و تطمیع آنها به مشارکت تدارک شده است.
اگرچه طراحان اصلی این برنامه، صهیونیستها و به ویژه لابی صهیونیستی «ایپک» هستند ولی اجرای آنرا آمریکای ترامپ برعهده دارد و هزینههای آن از جیب گشاد قارونهای نفتی عرب تامین شده است. این پدیده بسیار تاسف آور است که طرح نزدیک شدن اعراب منطقه به یکدیگر را آمریکا و اسرائیل تدارک نمودهاند و به دلخواه خود برای آنها هدفگذاری کردهاند. این بدان معنی است که رژیمهای فاسد عربی در این زمینه کوچکترین سهم و نقشی ندارند و فقط مجری چشم و گوش بسته این طرح محسوب میشوند.
با این حال، احتمال تامین اهداف اصلی این طرح بسیار ضعیف است چرا که وجود چنین طرحی تازگی ندارد و تلاشی نومیدانه برای احیای یک طرح ناکام و شکست خورده است که در آغاز ریاست جمهوری ترامپ در جریان سفرش به ریاض عملیاتی شد ولی حتی چند ساعت هم دوام نیاورد و در نطفه عقیم شد. مطابق طرح گذشته قرار بود 54 کشور عربی و اسلامی در یک ائتلاف بزرگ علیه ایران و محور مقاومت در منطقه سازماندهی شوند ولی با افشاگریهای صورت گرفته، مسائل پشت پرده به سرعت آشکار شد و کاملاً مشخص گردید که رژیم اشغالگر صهیونیستی و لابی صهیونیستی ایپک در پشت ماجرا هستند و سرنخ تمامی برنامهها در اختیار دشمن صهیونیستی قرار دارد.
نکته جالب آنکه حتی طرح تشکیل ائتلاف 54 کشور عربی و اسلامی هم تازگی نداشت و آنهم در واقع مکمل طرح ناکام و شکست خورده دیگری برای تشکیل ناتوی عربی – اسلامی متشکل از 34 کشور عربی و اسلامی بود که بن سلمان خودسرانه آنرا اعلام کرد و نام کشورهائی را به میان آورد که مقامات رسمی آنها کمترین اطلاع و موافقتی در این مقوله نداشتند و از شنیدن نام کشورشان در فهرست اعضای ناتوی عربی – اسلامی به کلی غافلگیر شده بودند. اکنون با حذف نام عربستان و بن سلمان به عنوان مجری این طرح و واگذاری آن به آمریکا تلاش گستردهای آغاز شده تا بلکه با اجماع سران فاسد 8 کشور عربی، این طرح شکل تازهای به خود بگیرد ولی حتی همین طرح را هم هیچ کشور عربی حاضر به میزبانی برای اعلام تشکیل آن نشده است. بعلاوه تلاشهای فشرده واشنگتن برای برگزاری اجلاس مقدماتی آن در یک کشور آبرومند اروپائی هم به جائی نرسیده و در نتیجه لهستان برای انجام این کار انتخاب شده است. انتخاب لهستان، تصادفی نبوده و آمریکای ترامپ برای ایجاد شکاف در اتحادیه اروپا مدتها است که بر روی لهستان سرمایهگذاری کرده و انتظار دارد بتواند از این طریق در ساختار اتحادیه اروپا رخنه کند و اهداف خود را به پیش ببرد. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که ترامپ هرگز دیدگاه خود را درخصوص فروپاشی اتحادیه اروپا، تضعیف و نابودی اروپای بدون مرز و به حاشیه راندن پول واحد اروپائی پنهان نکرده و در هر فرصتی هم چنین اهدافی را رسانهای میکند. استقبال ترامپ از برگزیت و اظهار امیدواری برای شکل گیری فرگزیت و با انتخاب لهستان به عنوان سستترین حلقه اروپائی، ابعاد تازهای به خود گرفته و نگرانیها را در درون ساختار اتحادیه اروپا دامن زده است.
برای دولتمردان لهستانی بسیار شرم آور است که به خاطر مشتی دلار، باقیمانده حیثیت و اعتبار نیم بند خود را هم به حراج گذاشته و عملاً به آلت فعل بیاراده آمریکا تبدیل شدهاند. اجتماع رژیمهای فاسد عربی در یک کشور اروپائی به وضوح نشان میدهد که طراحان و مجریان چنین طرحی از واکنش خشم آلود ملتهای مسلمان و عرب هم بیم دارند و نگرانند که مبادا اوضاع همانند گذشته به رسوائی و ناکامی مطلق منجر شود. اما چرا رژیمهای عربی علیرغم تحقیر آشکار و نهان ترامپ و بیان اینکه آنها بدون حمایت آمریکا حتی یک هفته هم دوام نمیآورند، اینگونه دنباله رو سیاستهای وقیحانه آمریکا و اسرائیل شده اند؟ آنها در جستجوی راهکاری برای حفظ حاکمیت خود و تضمین بقای رژیم فاسد خود هستند ولی از این حقیقت عینی غافلند که وقتی تاریخ مصرف آنها به پایان برسد، سرنوشتی بهتر از شاه و صدام نخواهند داشت. این سرنوشت شوم در انتظار تمامی مجریان سیاستهای ضدانسانی آمریکا هم هست و قطعاً کمک چندانی به بقای حاکمان کنونی لهستان نخواهد کرد.
افشای واقعیتها و تبیین مسائل عینی و ملموس برای ملتها کمترین کاری است که میتوان در این زمینه انجام داد. ملتهای عرب و مسلمان باید بدانند و به خوبی آگاه شوند که هدف اصلی به فراموشی سپردن «خطر اسرائیل» و به انحراف کشاندن افکار عمومی دنیای اسلام و جهان عرب است که رژیمهای فاسد عربی را با محوریت اسرائیل علیه ایران و محور مقاومت سازماندهی کنند. علاوه بر این معرفی ایران و محور مقاومت به عنوان یک خطر موهوم و ترساندن رژیمهای بیریشه عرب، انگیزههای دیگری هم دارد که فروش اسلحه بیشتر و متکی ساختن امنیت آنها با اسرائیل و حامیانش در غرب و رخنه در ساختار اطلاعاتی – امنیتی اعراب از مهمترین اهداف این طرح است.
اندیشمندان و محافل سیاسی – رسانهای دنیای اسلام و جهان عرب و به ویژه نیروهای معتقد به انقلاب اسلامی در داخل و خارج مسئولیتهای تعطیل ناپذیری در این زمینه دارند و لازم است با هشیاری و کنکاش در این مورد، جوامع عربی و اسلامی را نسبت به خطرات پیش رو و طرحهای وقیحانه دشمنان قسم خورده آگاه سازند و راهکارهای مقابله با آنرا نیز ارائه دهند تا این طرح خائنانه نیز همچون سایر طرحهای گذشته ناکام بماند.
***************************************
روزنامه خراسان**
آقای استاندار از این افراد دوری کنید
کورش شجاعی
سرانجام گمانه زنی ها تمام شد و دولت سکان مدیریت استان خراسان رضوی را به استاندار قبلی کرمان واگذار کرد. او گرچه مسئولیت خود را در کرمان بعد از حدود 5 سال استانداری با «استعفا» پایان داد اما شنیده ها از موفقیت های او به ویژه در بخش اقتصادی و تکیه بر اقتصاد مقاومتی حکایت می کند. روزنامه خراسان 13 دی با اختصاص یک صفحه کامل علاوه بر معرفی و مصاحبه با استاندار علیرضا رزم حسینی، گزارشی خواندنی از عمده ترین مشکلات و مطالبات مردم خراسان رضوی منتشر کرد. افزون بر این استاندار جدید جلسه ای با نمایندگان مردم در خراسان رضوی با حضور رئیس مجلس و همچنین جلساتی با تولیت آستان قدس رضوی و امام جمعه و نماینده ولی فقیه در استان و دیگران داشته و به احتمال قوی مطالعات و تحقیقاتی هم درباره شناخت خراسان رضوی و مشکلات این استان که «قلب معنوی» ایران عزیز در آن می تپد انجام داده بنابراین و با توجه به اقدامات دیگر رسانه های استان در زمینه مطالبات و مشکلات استان، دیگر نگارنده ضرورتی برای تکرار این مسائل مهم در این یادداشت نمی بیند اما به عنوان عضو کوچکی از خانواده بزرگ ایران و مجاور بارگاه حضرت ثامن الحجج(ع) در پایتخت معنوی کشورمان چند نکته را خطاب به استاندار جدید خراسان که قطعه ای از بهشت را همچون نگینی در برگرفته یادآور می شوم.
چند پیشنهاد به استاندار جدید
1 – جناب رزم حسینی اولا برای شما و همه خدمت گزاران به مردم در جمهوری اسلامی آرزوی موفقیت در انجام مسئولیت خطیر خدمت به دین و میهن را دارم و امیدوارم در همین فرصت اقلا حدود 3 ساله، توفیق خدمت صادقانه و اثبات «کارآمدی» در پیشبرد و پیشرفت امور را داشته باشید.
2 – آقای استاندار اگر دولت نخواست یا نتوانست یا پیدا نکرد فردی بومی را برای سپردن مسئولیت استانداری خراسان رضوی، شما به این مهم همت گمارید تا با استفاده از ظرفیت بزرگ نخبگانی استان علاوه بر استفاده از افراد بومی برای همکاری، شایستگانی را شناسایی، به کارگیری و برای تصدی پست های مختلف حتی تا رده ریاست جمهوری به مجموعه مدیریت کشور معرفی کنید- هر چند سیاسی کاری های حزبی و باندهای قدرت مانع ایجاد کنند- تا شاید برای مسئولانی که همچنان در غفلت و انگاره غلط «پایتخت محوری» هستند، تلنگری باشد.
3 – توفیق خدمت به ملت در هر جای کشور مایه عزت و افتخار است، اما خدمت در خراسان رضوی و جوار بارگاه امام رئوف، توفیق و مقدری فوق العاده با ارزش است که باید با تمام وجود همه مسئولان به ویژه استاندار قدر آن را با خدمت شایسته و استفاده از توان حداکثری خود و مجموعه مدیریتی استان و پای کار آوردن دولت و مجلس بدانند. این استان و مشهد عزیز هم قلب و مرکز ایران است هم «ویترین» و نماد و تابلوی نظام اسلامی نه تنها در برابر دیدگان 80 میلیون ایرانی بلکه میلیون ها زائر و گردشگر خارجی که از کشورهای اسلامی و غیر آن به این شهر و استان سفر می کنند.
خراسان فقط مشهد نیست
4 – نکته قابل یادآوری دیگر این که عظمت و قدر خدمت به مشهد و زائران و مجاوران و تلاش برای پیشرفت هر چه بیشتر این شهر گران قدر و جلوی چشم رسانه ها بودن آن نباید هیچ یک از مسئولان به ویژه استاندار را حتی لحظه ای از توجه و برنامه ریزی موثر برای تک تک شهرها و شهرستان ها و بخش ها و روستاهای این استان غافل کند، پرواضح است که خراسان رضوی مجموعه مرکز استان و جای جای این «استان مرزی» است.
5 – آقای استاندار گرچه «بودجه» و «اعتبار» نقش بسیار به سزایی در پیشبرد و پیشرفت دارد اما حتما می دانید و باور دارید که بسیاری از اوقات این «ابتکار» است که می تواند حتی جای خالی بسیاری از منابع مالی دولتی را پر کند. قطعا استفاده از ظرفیت نخبگانی و پرتعداد استان خراسان و مشورت و به کارگیری آنان در عرصه های گوناگون کمک بی بدیلی به نوآوری، خلاقیت و ابتکار در زمینه های گوناگون پیشرفت استان خواهد کرد به ویژه که خراسان و مشهد به خاطر برخورداری از دانشگاه ها و حوزه علمیه به عنوان «قطب علمی» کشور مطرح است.
6 – آقای رزم حسینی شما به عنوان چهاردهمین استاندار خراسان رضوی بعد از انقلاب اسلامی به احتمال قوی می دانید که خراسان در کنار همه ظرفیت های بالقوه و بالفعل سیاسی، اقتصادی، علمی، گردشگری، سلامت، صنایع، معادن، تجارت بازرگانی، کشاورزی، خدمات و حتی خاک مرغوب، ظرفیت بالفعل بزرگ و تاثیرگذاری در عرصه رسانه دارد که قدمت و تکثر و اثرگذاری آن ها، این استان را به قطب رسانه ای کشور و «خراسان» را به قوی ترین و بزرگ ترین رسانه شمال شرق کشور تبدیل کرده و این ظرفیت بزرگ، با ارزش و موثر می تواند تمام قد در خدمت پیشرفت استان در عرصه های گوناگون باشد به شرط این که شما و دیگر مسئولان به موقع، هوشیارانه و با سعه صدر و انتقادپذیری و به کارگیری مشاوران رسانه ای امین، حرفه ای، امانتدار و اخلاق مدار از این رکن پرقدرت و پرنفوذ مردم سالاری و موثر در پیشرفت کشور استفاده کنید.
آقای استاندار با مردم زندگی کنید
7 – آقای استاندار باور کنید هیچ چیز از خدمت به دین و میهن در کارنامه این دنیایی و اخروی انسان به ویژه مدیران، کشوری مستقل که همه چیز آن مدیون خون شهیدان است، با ارزش تر نیست و یکی از شروط اصلی خدمت خالصانه و موثر به ملت، آشنایی و شناسایی دقیق مشکلات و مطالبات مردم است و همانا که بهترین راه شناخت خواست ها و مشکلات مردم زندگی با ایشان، در بین مردم بودن، تواضع در مقابل آنان و حس کردن معضلات و مشکلات مردم از نزدیک است، پس مردمی بودن شرط اصلی موفقیت در خدمت است.
8 – سخن آخر این که آقای استاندار می دانید «بله قربان گویان»، «متملقان» و چاپلوسان نه تنها خود و شخصیت انسانی خود را کوچک و پست و حقیر می کنند بلکه با نفوذ خود در دستگاه های مدیریتی خرد و کلان اولا باعث مشتبه شدن امر بر برخی مدیران می شوند، ثانیا با تملق و چاپلوسی و تلاش برای انسداد باب نقد آگاهانه و دلسوزانه مانع شنیده شدن صداهای مختلف، شناسایی دقیق مشکلات و مطالبات، آشکار نشدن عیب ها و نقص ها و کاستی ها و در نتیجه حل نشدن مشکلات می شوند، ثالثا بله قربان گویان و متملقان باعث دور شدن خود و مدیران از مدیریت علوی و نزدیک شدن به مدیریت «اموی» و عذاب الهی می شوند پس دوری گزیدن و به کار نگماردن چنین افرادی یکی از لوازم موفقیت هر مدیری از جمله شما برای خدمت به دین و میهن است.
امیدوارم نام شما که سابقه رزمندگی و حضور در دفاع مقدس هم داشته اید، در زمره «خادمان» به ملت و آرمان های جمهوری اسلامی ثبت و ضبط شود.
***************************************
روزنامه ایران**
ضرورت وحدت در شیوه حل اختلاف
یک جامعه چگونه میتواند یکپارچگی و انسجام و حرکت به سوی پیشرفت خود را حفظ کند؟ بهطور طبیعی عوامل گوناگونی برای تحقق این هدف لازم است، ولی در هر حال اندازهای از وحدت و اشتراک در رویهها لازم است. بدون چنین حداقلی از وحدت رفتاری، جامعه دچار مشکل و بیثباتی میشود. ولی این اشتراک بیش از هر چیز باید درباره شیوه حل اختلاف باشد. در واقع ممکن نیست که مردم درباره همه امور اشتراک نظر و عمل داشته باشند، ولی در شیوه حل اختلاف باید اتفاق نظر داشته باشند. ذات جامعه جدید، با تفاوت و اختلاف نظر عجین شده است و هر کس برحسب سلایق و علایق خود میتواند طرفدار دیدگاه و ارزشهایی باشد و بهطور طبیعی این دیدگاهها در تعارض یا حتی تقابل با یکدیگر قرار میگیرند. در این مرحله اگر طرفین نسبت به شیوه حل اختلاف اتفاق نظر داشته باشند، مشکل خاصی نخواهد بود و پس از مدتی مقابله فکری یا عملی، مرجع مورد رضایت و پذیرفته شده از سوی دو طرف، داوری نهایی را انجام میدهد.
فرق یک جامعه پیشرفته با یک جامعه توسعه نیافته در میزان و اندک بودن اختلافات ارزشی و نگرشی میان مردم آن جوامع نیست. اتفاقاً در یک جامعه پیشرفته، اختلافات ارزشی و نگرشی و نیز تضاد منافع خیلی زیادتر از وجود این موارد در یک جامعه توسعهنیافته است. تفاوت این دو جامعه در وجود توافق عمومی نسبت به شیوه مسالمتآمیز حل اختلاف در جامعه توسعهیافته و فقدان چنین شیوهای در جامعه توسعهنیافته است. به همین علت است که میبینیم در یک جامعه توسعهیافته اختلافات زیاد است و حتی در مواردی به تنش نیز میرسد، ولی در نهایت از اندازه معینی فراتر نمیرود و مراجع حل اختلاف بویژه دستگاه قضایی حضور دارند و نسبت به اختلافات براساس قانون داوری کرده و حکم صادر میکنند و همه طرفهای ذینفع در برابر آن خاضع هستند.
یکی از نمونههای مشهور آن اختلاف دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در انتخابات سال 2000 بود که نسبت به آرای یک ایالات چند صد یا چند هزار رأی اختلاف نظر وجود داشت که تغییر آن موجب تغییر مهمی در نتیجه انتخابات میشد. این اختلاف نظام سیاسی ایالات متحده را با یک چالش جدی مواجه کرده بود، ولی در نهایت هنگامی که دیوان عالی امریکا رأی داد مثل آبی که بر آتش سوزان ریخته شده باشد، ماجرا خاتمه یافت.
وضعیت جامعه ما از این حیث جالب است. واقعیت این است که اختلافات در جامعه ایران لزوماً بیشتر از اختلافات در جوامع دیگر نیست. آنچه مشکل ما است، عدم حل این اختلافات است. در واقع نسبت به شیوه حل اختلاف اتفاق نظر نداریم، یا آن را منصفانه و بیطرف تلقی نمیکنیم. در نتیجه نه تنها اختلافات حل نمیشود و به جایش متراکم می شود، بلکه از یک موضوع به موضوع دیگر جهش میکند و با تراکم اختلاف مواجه میشویم، بدون اینکه هیچکدام حل شود. و هرکدام چون زخمی ناسور باقی میماند و افزایش این اختلافات امکان حل آنها را نیز کمتر و کمتر میکند.
مهمترین علت این پدیده عدم توافق نسبت به یک شیوه حل اختلاف است. جامعهای که نهاد و مفهوم فصلالخطاب ندارد و نسبت به شیوه حل اختلاف توافق نداشته باشد، با کوچکترین اختلاف نیز دچار مشکل میشود و ایمنی خود را از دست میدهد. همه را نسبت به چگونگی حل اختلاف نگران میکند. ولی جامعهای که درباره شیوه حل اختلاف اتفاق نظر دارند از بزرگترین اختلافات نیز نمیترسند، چون میدانند بزودی و با ارجاع آن به نهاد فصلالخطاب حل خواهد شد. نهاد حل اختلاف یا فصلالخطاب نیز باید فراتر از اختلافات و گرایشها عمل کند تا مورد قبول جامعه قرار گیرد.
مهمترین مسألهای که امروز باید در دستور کار گروههای سیاسی قرار گیرد، تفاهم و توافق نسبت به شیوه حل اختلاف است و اینکه چگونه میتوان نهاد حل اختلاف را ارتقا داد و از مجادلات سیاسی و گروهی فراتر برد تا بهعنوان مرجعی معتبر برای داوری نهایی باقی بماند. باید اصل وحدت نظر در شیوه حل اختلاف را پذیرفت و تبلیغ کرد و اصل کثرت و تنوع ارزشها و نگرشها را تبلیغ کرد و به رسمیت شناخت. برخی از این نهادها در جامعه ما درست یا نادرست متهم به سوگیری شدهاند. باید کوشید واقعیت این اتهام را روشن کرد و جایگاه آنها را ارتقا داد.
***************************************