روزنامه کیهان **
ایستگاه تقویت فشار اینجاست
1- «نشست لهستان» برای اهل دقت، نشانه بلکه بشارتی بزرگ است. اظهارات
وزیر خارجه آمریکا در باره این نشست، آرزو و خبری را در خود نهفته داشت. پمپئو از آرزویی سخن گفت که جای ارزیابی دارد اما ضمنا خبری را بازگو کرد که مصداق الفضل ما شهد به الاعداء است. حتی بازگویی آرزوی مهار ایران یعنی تحقیر آمریکا؛ یعنی چهل سال محاسبه و برنامهریزی برای از میان برداشتن انقلابی که خیال میکردند ظرف چند هفته کارش یکسره میشود، برعکس از آب درآمده است.
2- چرا تقلّای آمریکا در نشست لهستان بشارت است؟ در جنگ خندق که اردوکشی همه احزاب کفر و استکبار بود، منافقین و بیماردلان با مشاهده گرد و خاک و هیاهوی دشمن گفتند «مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا. خدا و رسول او، جز وعده دروغ به ما ندادند». اما باورمندان و پایمردان با مشاهده همین صحنه، انگیزه و نشاط مضاعف یافتند
«وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ» وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا”.
3- اما با نگاه مادی هم، اظهارات مقام آمریکایی حاوی بشارت برای جمهوری اسلامی ایران است. پمپئو از ریاست سیا به وزارت خارجه رفته و فردی معمولی نیست. اما او هم مجبور است حین اعلام پروژهای که پایه آن عملیات روانی است، به اقتدار ایران اعتراف کند. پمپئو در قاهره با اعلام اینکه 13 و 14 فوریه (۲۴ و ۲۵ بهمن) نشستی را در لهستان «درباره خاورمیانه با تمرکز ویژه بر ایران» برگزار میکنیم، افزود «هدف، تمرکز روی صلح و آزادی و امنیت خاورمیانه و بررسی نفوذ بیثباتکننده ایران در منطقه است. تمایل شدید ما برای خیالبافی باعث شد نگاه دیگری به حزباﻟله (لبنان) داشته باشیم، تا این گروه که کاملا همراه ایران است، زرادخانه خود را به ۱۳۰ هزار راکت و موشک برساند. آنها متحد ما، اسرائیل را هدف گرفتهاند». پمپئو از نفوذ ایران در یک یا دو کشور حرف نمیزند؛ آنها از سر ناچاری اذعان میکنند ایران در غرب آسیا، نفوذی دارد که اراده آمریکا را پس زده است. معلوم است نفوذ با موشک به دست نمیآید؛ که اگر چنین بود، آمریکا با هفت هزار میلیارد دلار هزینه و راهاندازی چندین جنگ، احساس شکست استراتژیک نمیکرد.
4- وزیر خارجه ما پریروز در حالی با احترام کامل با مقامات عراقی دیدار کرد که چند هفته قبل، ترامپ مجبور شد دزدکی به عراق سفر کند. او همزمان گفت «خیلی غمانگیز است: ۷ تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کردیم، اما متاسفانه ناچارم کاملا مخفیانه به آنجا سفر کنم. دو بار قرار بود به عراق سفر کنم، اما خبر درز کرد و سفر لغو شد». حمله موشکی همزمان به سفارت آمریکا در بغداد، سند درستی سخن ترامپ است. اما تلخ تر، مخالفت نخستوزیر و دیگر مقامات عراق با دیدار در پایگاه الاسد بود.
5- درباره ضریب نفوذ سخنان پمپئو، گزارش مستند پایگاه اینترنتی کامن دریمز کافی است که مینویسد «نظرسنجیها نشان میدهد آمریکا مورد نفرت ملتهای خاورمیانه است. پمپئو در قاهره سخنانی شرمآور اما بیاهمیت ایراد کرد. طبق نظرسنجی مؤسسه زاگبی در 8 کشور ، اغلب مردم منطقه از آمریکا نفرت دارند. محبوبیت آمریکا در عراق و مصر تک رقمی است. در مصر بیش از 90 درصد از مردم نگاهی منفی دارند، نگاه مثبت به آمریکا 30 درصد کاهش یافته و به 8 درصد رسیده است. در کشوری که فقط 8 درصد مردم تو را دوست دارند، سخنرانی درباره اینکه چگونه باید در امور آنها دخالت کنی، موضوع خوبی نیست. آمریکا منفورترین بازیگر در سوریه تلقی میشود. 93 درصد در مصر، 86 درصد در عراق، 84 درصد در ترکیه، 83 درصد در ایران، 67 درصد در عربستان، 63 درصد در لبنان و 63 درصد در فلسطین گفتند آمریکا نقشی منفی در سوریه داشته است».
6- مراد از این مقدمه آن نیست که تحرکات دشمن را رصد نکنیم یا بالش نرم زیر سر بگذاریم. اما باید معلوم باشد میدان جنگ جای دیگری است. مواردی نظیر نشست لهستان، شارژ همان جنگ اصلی است که هویتی روانی با روکش امنیتی و اقتصادی دارد. اولین بار نیست که آمریکا با اجاره و به صف کردن نام برخی دولتهای مقروض پیزوری میکوشد اعتبار از دست رفته را بازسازی کند. مگر در ماجرای جنگ تحمیلی و جنگ دیپلماتیک و اقتصادی، بارها شاهد نمایشهایی به مراتب قویتر و پرحجمتر نبودهایم؟ و مگر نه اینکه برآیند سیاست مهار 40 ساله، الحاق عراق و سوریه و لبنان و غزه و یمن و بحرین به محور پیروز مقاومت بوده است؟ مگر نه اینکه ژانویه دولت آمریکا و اسرائیل با استعفای اعتراضی وزیران دفاع، تبدیل به عزا شد؟
7- تهدید و دغدغه اصلی، شبکه نفوذی است که با غفلت برخی مدیران، آرزو و عقده هرگز برآورده نشده دشمن را به خبر تبدیل و تحمیل میکند. یا تهدید دشمن را نزد افکار عمومی - یا مراکز تصمیم گیر و تصمیم ساز- «معتبر» مینمایاند. این شبکه، ایستگاه تقویت فشار دشمن است. حلقههایی هستند که هفتگی بلکه روزانه، «مغالطات آماری درباره محدودیت منابع، اخبار تحریف شده و کاریکاتوری و یا تهدیدهای بزرگنمایی شده دشمن» را فرآوری و بستهبندی میکنند و به مدیران و تصمیم گیران در مجلس و مجمع تشخیص و شورای نگهبان و... منتقل میکنند؛ هدف چیست؟ اِرجاف: شایعهسازی و خالی کردن دلها یا القای اضطرار و ضرورت اعتماد دوباره دشمنی که تشت خیانتش در برجام بر زمین افتاد. گویا ماموریت دارند که مدام، کشور را ناتوان از مقاومت نشان دهند؛ و این در حالی است که در این 40 سال، نه یک بار بلکه بارها، از گردنههایی غیر قابل مقایسه با شرایط اقتدار امروز عبور کرده و پیش رفتهایم.
8- روزنامه دولتی ایران در مطلبی بدون امضا و هویت نویسنده مینویسد «وقتی اروپا عملیاتی شدن SPV ]کانال مبادله نفت با کالا![ را به تعیین تکلیف لوایح FATF منوط کرده و طیف منتقد هم جلوی کار را گرفته، چطور در این معادله، وزارت خارجه را طرف سؤال و فشار قرار دادهاند؟» نویسنده این متنها، طرف دولت ما هستند یا دولتهای بدعهد اروپایی که همه تعهدات برجامی را به «ماسماسک SPV» تنازل دادند و همان را هم پس از 9 ماه عملی نکردند؟ یعنی نمیفهمند که در برجام، تعهدی درباره FATF ندادهایم و اروپاییها به جای عذرخواهی و انجام تعهدات، وعده انجام یک چندم همان تعهدات را مشروط به دریافت چند امتیاز نقد و هنگفت جدید میکنند و البته به قول آقای ظریف، پس از قبول FATF و CFT هم هیچ تضمینی در کار نیست؟! تحلیلگر که این قدر کودن نمیشود؛ بنابراین اشتباه (بخوانید شبههافکنی و فریبکاری) خاستگاه دیگری دارد. حالا تصور کنید وقتی در فضای عمومی این قدر بر فریبکاری مصرّ باشند، چند برابر همین عملیات روانی را نسبت به تصمیمگیران انجام میدهند.
9- تهدید اصلی، خط «انحراف» و «تحریف» است؛ خطر حرکت بر محور «شهوات» و «شبهات»؛ خطر عوض کردن جای دوست و دشمن به کمک وادادگان و مرتجعان. نگرانی مهم، اشرافیتزدگی برخی خواص متمایز از معرفت و معیشت توده مردم است؛ آنها که میخواهند مانند زبیر و طلحه اشرافیگری پیشه کنند و بنابراین به اردوگاه عدالت و ولایت پشت پا میزنند و با امویان روزگار و مروانها و ولیدها میبندند. تاریخ میگوید اردوگاه اموی شام، با حرمتشکنی همین صحابه عقبگرد زده جان گرفت. آنها ژنرالهایی بودند که برای «جنگ نیابتی» دشمن سربازگیری شدند.
10- انحراف و تحریف، علت و معلول هم هستند. به تعبیر امیر مومنان (ع) در خطبه 50 نهجالبلاغه «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ». آغاز پدید آمدن فتنهها، هواهايى است كه پيروى مىشود و برای توجیه همین انحراف از چهارچوب، دست به بدعت و تحریف موازین میزند. امام درخطبه 88 و در تبیین «آنچه سبب هلاكت مىشود» فرمود «خدا هرگز جبّاران روزگار را در هم نشكسته مگر پس از آن كه مهلت لازم و نعمتهاى فراوان بخشيد، و هرگز استخوان شكسته ملّتى را بازسازى نفرمود، مگر پس از آزمايشها و تحمّل مشكلات... در شگفتم و چرا در شگفت نباشم از خطاکارى گروههاى پراكنده با دلايل مختلف... يَعْمَلُونَ فِي الشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ... كَأَنَّ كُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ. در شبهات عمل مىكنند و در شهوات حرکت میکنند. معروف در نظرشان همان است كه نیک میشمارند (میپسندند) و منکر همان است كه زشت میشمارند (نمیپسندند). در حل مشكلات به خود پناه مىبرند، و در مبهمات تنها به رأى خود تكيه مىكنند، گويا هر كدام، امام خويش هستند»!
11- مولای متقیان همچنین در خطبه 106 خطاب به خواص «شهوتمدار و شبههمحور» فرمود «از کرامت خداوند به مقامى رسيديد كه حتى كنيزانتان را گرامى میدارند و میخواهند همسايگانتان را نيز بهرهمند گردانند. در برابر شما سر فرود مىآورد، آن كه شما را بر او برترى نيست و احسانى در حق او نكردهايد. و برای شما هیبت قائل است، كسى كه از سطوت شما نمیترسد و شما را بر او فرمانى نيست. مىبينيد پيمانهاى الهی شكسته شده و به خشم نمىآييد؛ حال آنكه شكسته شدن پيمانهاى پدرانتان را ننگ مىدانيد. احكام خدا را از شما مىپرسيدند و شما پاسخ مىگفتيد و در مرافعات قضاوت مىكرديد. پس مقام و منزلت و زمام كارهايتان را به ستمگرانی واگذاشتيد و پيروى كرديد كه؛ يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ. به شبهات عمل مي كنند، و در پى شهوات و خواهشهاى نفسانى مىروند».
12- این نهیب حکیمانه از امام خمینی(ره) است که فرمود «اگر چنانچه ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خداست یا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئیسجمهور با نصب فقیه نباشد، غیرمشروع است. وقتی غیرمشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزۀ او وارد شدن در حوزه طاغوت است... ما به دیوار میزنیم آن حرفی را که برخلاف مصالح اسلام باشد... آقا ما مدتها زیر بار طاغوت بودیم، بس است! ملت ما مدتها ـ 50 سال بلکه 2500 سال ـ زیر بار طاغوت بود، بس است! آقایان بگذارید یک چند وقتی هم مردم الهی بشوند، تجربه کنید... این قدر تبعیت نکنید از این غربیها، از این شرقیها... بعضیشان میگویند مسئلۀ ولایت فقیه یک مسئلۀ «تشریفاتی» باشد، مضایقه نداریم. اما اگر بخواهد ولیّ دخالت بکند در امور، نه، ما آن را قبول نداریم ـ حتماً باید یک کسی از غرب بیاید دخالت بکند؟! ـ ما قبول نداریم که یک کسی اسلام تعیین کرده، او دخالت بکند. اگر متوجه به لوازم این معنا باشند، مرتد میشوند لکن متوجه نیستند... ما بین راه هستیم. ما بعد از این گرفتاری داریم، آقا. گرفتار همین یا دوستهای جاهل، یا دشمنان عاقلِ متوجه... من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که ما را از شرّ دوستهای جاهل و دشمنهای شیطان نجات بدهد». (جلد 10 صحیفه امام، صفحه 221)
13- در چهلسالگی انقلاب، اگر با وجود همه موفقیتها و پیشرفتهای بزرگ، هنوز از نقطه آرمانی فاصله داریم، علت را باید در همین انحراف و تحریفگری -یا تحریفگری دشمن با دستمایه قرار دادن عملکرد همین طیف- و تحمیل آدرس دروغین پیشرفت به جامعه جستوجو کرد. خودکامگان دارای روحیات طاغوتی، در متن نقشه دشمن قرار دارند. هویت انحراف و تحریف را باید از جانب هر شخص و گروهی بود، روشن کرد و آن را دشمن داشت.
محمد ایمانی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
سیاست اعتمادسوزی ترامپ
بسمالله الرحمن الرحیم
دونالد ترامپ در یک موضع گیری تهاجمی و بیسابقه ترکیه را تهدید کرد که اگر به کردهای سوریه حمله کند، آمریکا اقتصاد ترکیه را ویران میکند. این تهدید غیرمنتظره در تناقض آشکار با موضع مسالمتجویانه مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا است که با لحنی خوشبینانه به ترکیه و کردهای سوریه وعده داده از طریق مذاکره میتوانند به مصالحهای دست یابند که از یکطرف نگرانیهای امنیتی آنکارا برطرف شود و از سوی دیگر با جلب نظر اردوغان، موضوع حمله نظامی به کردهای سوریه از اساس منتفی خواهد شد.
این موضع جدید ترامپ نشانه وجود اختلاف نظرهای جدی میان کاخ سفید و بدنه کارشناسی سیاسی – نظامی آمریکا محسوب میشود که عمدتاً درون کابینه ترامپ به تضاد و تقابل آشکار منجر شده است. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که جان بولتون در جریان دیدار از فلسطین اشغالی موضعی مشابه ترامپ گرفته بود و به ترکیه رسماً هشدار داد که آمریکا اجازه نخواهد داد اردوغان کردهای سوریه را سلاخی کند. همین سخن غیردیپلماتیک بولتون در قبال جدیترین متحد استراتژیک آمریکا در مسائل سوریه باعث استقبال سرد آنکارا از جان بولتون شد و اردوغان هم دیدار برنامه ریزی شده با وی را لغو کرد. سخن جدید ترامپ نشانه دوقطبی شدن در دیپلماسی بینالمللی آمریکا است که تقابل جدی جان بولتون و مایک پمپئو را به وضوح رسانهای کرده است.
همه چیز حکایت از این دارند که اهداف و برنامههای صهیونیستها در این زمینه نقش اصلی را بازی میکند و آنها مایل نیستند از این فرصت غیرمنتظره و طلائی به راحتی دست بکشند و اصرار دارند که در پوشش حضور نظامی آمریکا در شمال و شرق سوریه، درون جبهه کردهای سوریه حضور مستقیم اطلاعاتی خود را حفظ کنند. این بدان معنی است که هر طرحی با هدف خروج کامل نظامیان آمریکائی از سوریه و یا سرکوب و محاصره نظامی و خلع سلاح کردهای سوریه مغایر خواستههای تل آویو است و بولتون در واقع سخنگوی صهیونیستها در این زمینه است که به ترامپ هم خط میدهد. صرفنظر از اینکه سرانجام کار در این مورد به کجا ختم شود و نهایتاً چه تصمیمی با چه تغییراتی در چه زمانی اجرائی شود، اخطار و تهدید رسمی ترامپ علیه ترکیه معادلات سیاسی در مناسبات پیرامونی آمریکا را به ویژه در قلمرو تعامل واشنگتن با متحدینش به کلی دگوگون و ناپایدار ساخته است. بدین ترتیب روشن نیست که آمریکا با کدامیک از متحدینش تا کجا تامل میکند و از چه فرصتهائی ممکن است در لحظه خاصی علیه همانها سوءاستفاده کند تا آنها را به زانو در آورد؟
تهدید ترامپ علیه اقتصاد ترکیه طی ماههای گذشته نیز عملیاتی شد و ترامپ برای نجات یک جاسوس آمریکائی که در لباس کشیشها برای سیا کار میکرد، چندین مقام دولتی ترکیه را هدف قرار داد و ضربات جدی و غیرمنتظرهای به اقتصاد و بازارهای مالی ترکیه وارد ساخت. این رفتار وحشیانه کاخ سفید است که حتی متحدینش را هم تهدید به نابودی میکند و از تمامی اهرمهای در اختیارش برای ویرانی اقتصاد آنها به وضوح بهره میگیرد. سابقه عملیاتی ضداقتصاد بازارهای مالی ترکیه در ماههای گذشته نشان میدهد که اظهارات رسمی ترامپ فقط یک تهدید نیست و ممکن است واقعاً فردا برای نابودی بازارهای مالی و تجاری ترکیه وارد عمل شود. شاید ترامپ در این بازی رسوا بتواند اردوغان را وادار به عقب نشینی و اطاعت کند ولی قطعاً ریشه اعتماد متحدین واشنگتن را چه بسا برای همیشه سوزانده است و ثابت کرده که دشمنی کاخ سفید تقریباً به یک اندازه تمامی کشورها و حتی متحدین آمریکا را هم در بر میگیرد. این، هشدار تکان دهندهای به اروپا، ژاپن، اعراب و سایر متحدین آمریکا نیز محسوب میشود.
***************************************
روزنامه خراسان**
پشت پرده سفر «مامور تفرقه» به منطقه
امیر مسروری
سفر هشت روزه و پر سر و صدای مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا به مصر و کشورهای حاشیه خلیج فارس درحالی نیمه تمام پایان یافت که وی تلاش کرد با متحدان درباره شروطی صحبت کند که به قول خودش به وسیله آن ها میتوان فشار بر ایران را افزایش داد. این سفر از چند نظر قابل توجه و اهمیت است:
۱- هدف اول آمریکا افزایش سیاست خصمانه و ایجاد فشار گسترده محیطی و ژئوپلیتیک علیه ایران اسلامی است. آمریکا خواهان اجرای طرح قطع کمربند محور مقاومت از مرز سوریه و عراق است و سفر ترامپ به پایگاه این کشور در استان الانبار عراق و انتقال تسلیحات و مهمات از این پایگاه به دو نقطه مهم سوریه و عراق در همین زمینه بود. مکانیسم فشار آمریکا، جلوگیری از امداد رسانی و پشتیبانی نظامی ایران از محور مقاومت در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین وطرح قطع کمربند محور مقاومت است. طرح اولیه استقرار داعش در نوار مرزی لبنان با سوریه، سوریه با عراق و گروه های تروریستی تجزیه طلب ایرانی میان ایران و عراق است. طرح اول با عملیات حزب ا... و پاک سازی منطقه از بین رفت. طرح دوم نیز با عملیات والفجر و آزاد سازی و پاک سازی اتوبان البوکمال پایان یافت؛ هرچند خطر آن وجود دارد. طرح سوم اما بر پایه ایجاد ناامنی ادامه دارد و تهران نشان داد در صورت احساس خطر، اقدام تلافی جویانه ای اتخاذ می کند. در واقع هدف اول قطع این خط ارتباطی است و ورود ترکیه به خاک سوریه فرصت مناسبی است تا ارتش آمریکا نهادهای بین المللی را قانع کند برای جلوگیری از بحران بین المللی آسمان سوریه را منطقه پرواز ممنوع اعلام کند.
۲- راضی کردن دولت ها و پذیرش طرح آمریکا توسط ریاض و تامین هزینه های مادی آن، دیگر انگیزه پمپئو از سفر به منطقه بود. نشست لهستان در پیش است و برای تشکیل یک اپوزیسیون متمرکز، منابع ریاض و اجماع دولت های منطقه ای ضرورت دارد. آمریکا نمی خواهد هزینه یک جنگ دیگر را بدهد و برای همین، این سفر فرصت مناسبی است تا ریاض و امارات راضی به تامین هزینه های یک بحران جدید شوند.
۳- اما هدف دیگر، به احتمال زیاد پرونده جولان اشغالی است. در مذاکرات اردن و موضع گیری وزیر خارجه این کشور پس از دیدار پمپئو می توان دریافت، پرونده جولان یکی از موضوعات طرح شده در مذاکرات فشرده وزیر امور خارجه آمریکا با همتای اردنی است. هدف آمریکا ایجاد فضای امن برای رژیم صهیونیستی است. واشنگتن می ترسد پس از بحران سوریه، ارتش این کشور با همکاری محور مقاومت دست به بازپس گیری منطقه جولان بزند و همانند سال2000 در لبنان، صهیونیست ها مجبور به عقب نشینی از مناطق اشغالی شوند. مسئلهای که به طور حتم برای تل آویو گران تمام خواهد شد. اگر پمپئو بتواند کشورهای منطقه را پشت رژیم صهیونیستی جمع کند؛ به طور حتم دولت سوریه برای آزاد سازی این مناطق، مشکلات سیاسی فراوانی خواهد داشت. این هدف اجرایی نمی شود مگر با عادی سازی روابط و پذیرش تل آویو از سوی این کشورهای عربی. در سخنان پمپئو این گفتمان وجود داشت و سرعت جهنده سطح روابط تل آویو با عمان و امارات مورد استناد قرار گرفت. بنابراین می توان گفت بخش مهمی ازاهداف این سفر سرعت بخشیدن به مذاکرات، عادی سازی روابط و معامله قرن بود.
۴- آمریکایی ها خواهان مکانیسم بحران در ایران هستند. این مکانیسم نیازمند عقبه سرزمینی و کانال انتقال بحران به داخل کشور است. هدف، استفاده از گروه های تروریستی و تجزیه طلب و منتقل کردن ناامنی منطقه ای به فلات مرکزی است. همان طرحی که چند وقت قبل بن سلمان از آن به عنوان عملیات عمق نام برد. هدف اصلی آن ایجاد فشار و در نهایت پروژه براندازی حکومت ایران است. به عبارت بهتر این که از طریق ائتلافسازی بینالمللی ضدایرانی و افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی، تهران را وادار به ورود به فاز امتیازدهی کند. به عبارت بهتر دولت ترامپ همان روش «ایجاد تنش باهدف حل مسئله» را بار دیگر به آزمون گذارده است؛ بنابراین تشدید جنگ روانی در ابعاد مختلف و با توجه به تحولات داخل ایران در دستور کار واشنگتن قرارگرفته است هر چند به نظر می رسد «پروژه زمستان سخت» واشنگتن علیه کشورمان که با این سفر کلید خورد و قرار است با اجلاس ورشو شکل جدی به خود بگیرد به سرنوشت همان طرح های «تابستان داغ »شان دچار شود .
***************************************
روزنامه ایران**
اهمیت عراق و ایران برای یکدیگر
صباح زنگنه
کارشناس مسائل عراق
در دوران معاصر روابط میان دو کشور ایران و عراق با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است. این اتفاق در روابط بین دو کشور بسته به اینکه حکومتهای مستقر از چه گرایش سیاسی باشند، شاهد افت و خیز بوده است. زمانی که هر دو کشور دارای حکومت پادشاهی بودند، روابط حسنهای بین آنها برقرار بود. پس از سقوط پادشاهی در کشور عراق، این روابط مختل و با روی کار آمدن حزب بعث هم شرایط بدتر از قبل شد تا مرحلهای که به جنگ علیه ایران انجامید.
اما با سقوط صدام روابط ایران با همسایه غربی خود بهبود پیدا کرد. این اتفاق به این دلیل رخ داد که احزاب و گروههایی که به جمهوری اسلامی نزدیکتر بودند به قدرت رسیدند و کشور به صورت دموکراسی اداره میشود. همین امر برای جمهوری اسلامی ایران مورد تأیید و استقبال است. بنابراین اینک موقعیت بهتری برای ارتقای روابط مهیاست. زیرا از یکسو حاکمیت دست مردم افتاده و از سوی دیگر مرجعیت دینی در نجف، نقش مهمی در این خصوص ایفا میکنند. این در حالی بود که ایران در جریان بحرانهایی که کشور عراق با آنها مواجه شد، یاریرسان کشور همسایه خود شد. در حمله داعش به این کشور و تسلط تروریسم، این ایران بود که در کنار مردم و دولت عراق ایستاد و توانست ریشه تروریسم را از بین ببرد و در ادامه آن روابط اقتصادی، تجاریاش را با عراق توسعه بخشید.
البته شایستهتر بود که سفر آقای ظریف به بغداد، اربیل و سلیمانیه زودتر از این انجام میشد. بویژه در مقطع حساس تحولات منطقه و تلاش امریکا برای ایجاد ائتلافهای جدید منطقهای، اهمیت رفت و آمدهای مرتب بین دو کشور با توجه به روابط عمیق تاریخی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی از ضرورت دوچندانی برخوردار شده است. سفرها و ملاقاتهایی که بی تردید میتواند به تعمیق و توسعه روابط کمک کرده و برطرف کننده موانع پیش روی دو کشور باشد. هم جایگاه عراق در ترتیبات منطقهای و مراودات دوجانبه برای ایران حائز اهمیت است و هم ایران برای عراق دارای درجه بالایی از اهمیت است. آنچه که در برشمردن اهمیت سفر دکتر ظریف به عراق قابل ذکر بوده، انجام آن پس از سفر هفته گذشته مایک پمپئو وزیر امور خارجه امریکا است. ایالات متحده پس از اشغال عراق خواهان تثبیت حضور خود با ورود نیروهای مسلح و ایجاد پایگاههای نظامی در این کشور است. جمهوری اسلامی هم نفوذ معنوی در این کشور داشته و این نفوذ همچنان ادامه خواهد یافت. اما در این میان هرچند روابط بین عراق و ایران خوب ارزیابی میشود اما این اصل بدیهی را باید در نظر داشته باشیم که هر کشوری که امریکا به آن ورود پیدا کند، در ارتباطش با برخی کشورها از جمله ایران خلل ایجاد خواهد شد. بویژه که میکوشد از اهرم فشار اقتصادی برای پیگیری سیاستهای خود در قبال ایران بهره ببرد تا وضعیت مراودات اقتصادی این کشورها از جمله عراق را محدود و مجبور به تبعیت از تحریمها کند. اما دولتمردان عراق تا این اندازه واقعبینی و عقلانیت دارند که تشخیص بدهند منافع کشورشان چگونه باید تأمین شود و از تحریم یکجانبه یک کشور که به دخالت در روابط عراق با دنیا تعبیر میشود، پیروی نکنند. امیدواریم که ظرفیتهای موجود در هر دو کشور ایران و عراق منجر به توسعه بیشتر این روابط شود.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
عدالت معیار و مقیاس
حجتالاسلام سیدسعید لواسانی
مام جمعه لواسان: آیات مختلف قرآن کریم نشان میدهد عدالت محور حکومت و احکام شرعی است و حکومتی که بر پایه عدالت نباشد، حکومت و نظام اسلامی نیست و احکامی که برآمده از عدالت نباشد و با معیار عدالت همخوانی نداشته باشد، مشروع نیست؛ چه احکام فرعی فقهی، چه قوانین موضوعهای که مجلس میگذارد، چه مقرراتی را که دولتها وضع میکنند و چه احکام دادگاهها. حکم کلی قرآن چنین است: «إِنَّالله یَأْمُرُ بِالْعَدْل» [نحل: 90] «خداوند به عدل فرمان میدهد» و این حکم مولوی و قطعی است و واجب است که همه مسلمانان در روابط فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خود آن را رعایت کنند. درباره روابط اجتماعی و سیاسی میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْط» [نساء: 135] و درباره رفتار با ضعیفان میفرماید: «وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامى بِالْقِسْط» [نساء: 127]
اما درباره منازعات اجتماعی و سیاسی میفرماید باید روابط بین افراد و گروهها و طبقات اجتماعی و در منازعات سیاسی بر پایه عدل باشد. «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّالله یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» [حجرات: 9] زیرا جوامع بشری بر پایه عدل قوام میگیرند و رابطه بین جوامع و افراد در درون یک جامعه، با صلح و امنیت عادلانه شیرین میشود. بنابراین دستور جامع به قسط داده است که عدالت، اجتماعی و همهجانبه و در همه زمینههاست و بدون آن پایه نظام و جامعه فرو میریزد.
درباره احکام دادگاهها و قوانین و مقررات قانونی و اجتماعی و اداری نیز فرمان به عدل میدهد: «وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»[نساء: 58] یا «وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّالله یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» [مائده: 42] بنابراین هر حکمی که در مقام حکومت بر مردم و داوری و قضاوت است، باید بر پایه عدالت باشد تا هرکس به حق خود برسد و این نشان میدهد عدالت محور همه احکام دادگاهها و هرجایی است که بین مردم حکم میکند و اگر عادلانه نبود، احکام مذکور مشروع نیست. برای مثال اگر کمیسیون ماده 100 شهرداری حکمی داد که مبتنی بر عدالت نباشد و اجازه ساخت کاخ اشرافی یا ویلاهایی با معماری چون کاخ سفید داد، این حکم مشروعیت ندارد.
قرآن درباره روابط اقتصادی هم میفرماید: «وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْط» [انعام: 152] «و پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمایید» که نشان میدهد اقتصاد و روابط اقتصادی باید بر پایه عدل باشد. یا درباره معاملات میفرماید: «وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ» [بقره: 282] «باید نویسنده بین شما با عدالت صورت معامله را بنویسد» و همه مسائل اقتصادی ـ اعم از کم و کیف آنها- بر پایه عدل و حق باشد و تقوا را رعایت کنند و چیزی را کم نگذارند: «فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِالله رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً» [بقره: 282]
اما یکی از جامعترین دستورات قرآن آیه شریفه ذیل است: «وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِین» [هود: 85] «و اى قوم من، پیمانه و ترازو را به داد، تمام دهید، و حقوق مردم را کم مدهید، و در زمین به فساد سر برمدارید.» که هم عدالت تام را محور کار جامعه قرار داده است و هم روابط اجتماعی و اقتصادی را بر مبنای حقوق متقابل قرار داده و هم از فساد نهی فرموده است. و همچنین آیات «أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزان» [الرحمن: 8 ـ 9] «هرگز از ترازو تجاوز مکنید؛ و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید» که عدالت در روابط اقتصادی در 2 جهت سلبی و ایجابی را تشریع فرموده است.
و بالاخره اصل جامع «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» [حدید: 25] است که هدف بعثت را تبیین میکند که هدف آن قیام مردم به عدل و قسط است و این هدف مبنایی بعثت و حکومت دینی است که نشان میدهد هدف حکومت برپایی عدالت اجتماعی در میان مردم و جامعه است.
ملاحظه میشود حکومت و احکام دینی و حکومتی بر پایه عدل است و عدل معیار حکومت و احکام دینی و حکومتی است. و تفاوت حکومت اسلامی با نظامهای بشری در همین نکته است که در حکومت اسلامی، هیچکس نباید بیپناه و محروم و ضعیف باشد و نظام اسلامی با وضع قوانین عادلانه و اجرای عادلانه، حقوق همگی را پاس بدارد و در هرجا هم کسی خواست به حقوق دیگران تجاوز کند، از طرف مظلوم دفاع و حمایت کند و حق او را بدهد و از او پشتیبانی عادلانه کند. و این معیار بودن عدل در همه شؤون و حقوق انسانی است که حقوق طبیعی و فطری بشر است و نظام اسلامی باید پاسدار آن باشد.
استاد شهید علامه مطهری میفرمایند:
«اصل عدالت از مقیاسهای اسلام است که باید دید چه چیز بر او منطبق میشود. عدالت در سلسله علل احکام است، نه در سلسله معلولات. نه این است که آنچه دین گفته عدل است، بلکه آنچه عدل است دین میگوید. این معنای مقیاسبودن عدالت است برای دین.» [بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی: 14]
بنابراین تفاوت نظام اسلامی با نظامهای بشری این است که ایدهآل نظام اسلامی برپایی عدالت تام است، نه زندگی بهتر. به تعبیر دیگر اصل و معیار نظام اسلامی، عدالت است و فرع و نتیجه آن زندگی بهتر و رفاه و پیشرفت و آسایش است. امیرالمومنین سلامالله علیه در اصلی کلی میفرمایند: «فَإنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَه» [نهجالبلاغه: 57] «در عدالت گشایش است». این گشایش برای عموم مردم است که ثروت و قدرت و امکانات در دست گروهی خاص جمع نشود که این فساد و ظلم است و بههیچوجه مطلوب نظام و جامعه اسلامی نیست.
اما فقه ما هنوز فقه اجتماعی- آنچنان که شایسته نظام اسلامی است- نشده است و ما هنوز با فقه اجتماعی که همه معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی بشر را حل کند و «حکومت فلسفه عملی تمامی فقه در زوایای زندگی بشریت» باشد [امام خمینی، صحیفه امام: 21/289] فاصله داریم. استاد مطهری هم اشکال فقه را که نتوانسته به فقه اجتماعی تبدیل شود، بیتوجهی به اصل عدالت اجتماعی میدانند: «اصل عدالت اجتماعی با همه اهمیت آن، در فقه ما مورد غفلت واقع شده است... و با این همه تأکیدی که قرآن بر مسأله عدالت اجتماعی دارد، معهذا یک قاعده و اصل عام در فقه از آن استنباط نشده و این مطلب سبب رکود تفکر اجتماعی فقهای ما شده است». [همان: 27]
ایشان دلیل این مطلب را حکومت اشعری در جهان اسلام و تأثیر آن بر شیعه میدانند.
از آنچه آمد معلوم میشود عدالت بهطورکلی و عدالت اجتماعی بالخصوص یکی از مقیاسهای اصلی فقه است که بر سراسر آن حکومت دارد. به عبارت دیگر یکی از قواعد فقه اجتماعی و فقه سیاسی است که در سلسله علل جزئیات فقهی قرار دارد. چنانکه قوانین و مقررات با قاعده لاضرار سنجیده میشود، عدالت هم سنجه احکام و قوانین و مقررات حکومتی و فقهی است.
پس در پاسخ به این پرسش که آیا قانون باید عادلانه باشد؟ و مجریان باید دارای ملکه عدالت باشند؟ پاسخ روشن شد که عدالت مقیاس حکومت و احکام و قوانین و مقررات است و مهمتر اینکه عدالت تنها پایه آنها نیست، بلکه در عمل به قانون هم جاری است و همه مجریان و سلسله کارگزاران نظام اسلامی باید دارای ملکه عدالت باشند. نه تنها رهبر و ولی امر مسلمانان که یا باید معصوم باشد یا عدالتی در حد عصمت داشته باشد، بلکه همه کارگزاران اعم از قوای مجریه، مقننه، قضائیه و نیروهای مسلح و خلاصه هرکس در حاکمیت دینی مسؤولیتی دارد، باید متصف به ملکه عدالت باشد. و هر کدام از آنان از این ویژگی مهم خارج شوند، از مشروعیت افتادهاند. مقام معظم رهبری تأکید دارند: «مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد و تبعیض، و نیز عدالتخواهی است. این پایه مشروعیت است... اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که اینجا نشستهام وجودم نامشروع خواهد بود». [در دیدار هیأت دولت؛ 5/6/1382]
اما لازمه عدالت، مبارزه با فساد است. معظمله در بخشی دیگر از همان بیانات میفرمایند: «تکلیف ما این است که عدالت را در جامعه مستقر کنیم و این هم جز مبارزه علیه فساد، افزونطلبی انسانهای مفتخوار و سوءاستفادهکن امکانپذیر نیست». [همان]
بنابراین تکلیف اصلی مسؤولان نظام اسلامی استقرار عدالت است و مشروعیت آنان هم به عدالتخواهی و مبارزه با تبعیض و فساد است و اگر چنین نکنند، حضورشان در آن پست و مقام نامشروع است: «تکلیف اصلی مسؤولان کشور تلاش برای استقرار عدالت است و مشروعیت همه مسؤولان کشور در هر رده و مقامی به عدالتخواهی آنها و مبارزهشان با تبعیض و فساد وابسته است. بنابراین هر مسؤولی دنبال استقرار عدالت نباشد، حضورش در آن پست و مقام نامشروع است». [همان]
زیرا عدالت معیار و شاخص حق و باطل در حکومتهاست و حقانیت و مشروعیت حکومتها با عیار عدالت سنجیده میشود: «مساله عدالت، بسیار مهم است. یکی از ارکان اصلی این الگو باید حتماً مساله عدالت باشد. اصلاً عدالت معیار حق و باطل حکومتهاست. یعنی در اسلام اگر چنانچه شاخص عدالت وجود نداشت، حقانیت و مشروعیت زیر سؤال است». [در نشست هماندیشی پیشرفت و عدالت؛ 10/9/89]
آری! حق و عدالت پایه نظام و مشروعیت آن است: «در نظام جمهوری اسلامی، مبنای نظام و مشروعیت نظام متکی است به حق و عدل؛ این پایه اساسی نظام ماست.» [دیدار رئیس و مسؤولان قوهقضائیه؛ 7/4/89]
بنابراین عدالت، اصلی اساسی و پایهای در نظام اسلامی است، چنانکه محور نظام اسلامی ولایت است ـ ولایت معصوم یا امام فقیه عادل- مقیاس و معیار آن عدالت است و چنانکه مشروعیت همه ارکان نظام به محوریت مقام ولایت امر است و حکم او در همه حاکمیت جاری است، همچنین همه روابط اجتماعی و سیاسی درون جامعه و قوانین و مقررات آن بر پایه عدالت شکل میگیرد. حاکمان هم باید عادلانه فکر و عمل کنند. و جامعه نیز باید بر طراز تفکر مبتنی بر عدالت اداره شود.
***************************************