سیاسی >>  اندیشه سیاسی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۴  ، 
کد خبر : ۳۱۳۵۴۷

رياست طلبي؛ دو گرگ و يک گله!

مروري بر احدايث ائمه(ع) به عنوان پيشوايان دين و سخنان به جا مانده از حضرت امام خميني (ره) به عنوان رهبري پارسا و زاهد که در عين بي اعتنايي به دنيا و مطامعش در بالاترين سطح قدرت قرار گرفتند، نشان مي دهد اولين و اصلي ترين لازمه ورود به صحنه قدرت، تهذيب نفس است و آنان که نفس خود را مهار نکرده و از اخلاق و تقوا برخوردار نيستندف شايستگي کسب مناصب را ندارند
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / مهدی حسن زاده

چندي پيش حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي در ابتداي درس خارج فقه با بيان حديثي از پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد مصطفي (ص) درباره‌ «اثرات و تبعات اخروي رياست»، به شرح اين حديث و لزوم پرهيز انسان از تلاش براي دستيابي به «رياست» مگر در مواقع تکليف پرداختند.

عن النّبي صلَّى ‌اللَّه عليه و آله قال: لا يؤَمَّرُ رَجُلٌ عَلى عَشَرَةٍ فَما فَوقَهُم‌ اِلّا جِي‌ءَ بِهِ يومَ القيامَةِ مَغلولَةً يدُهُ اِلى عُنُقِه فَاِن کانَ مُحسِناً فُکَّ عَنهُ وَ اِن کانَ مُسيئاً زيدَ غِلّاً اِلى غِلِّهِ. (امالي طوسي، مجلس دهم، ص ۲۴۶) «پيامبر اکرم (ص) مي‌فرمايد: هيچ‌کس نيست که بر ده نفر يا بيشتر، ‌رياست و امارت داشته باشد مگر اينکه او را روز قيامت در حالي مي‌آورند که دستش به گردنش بسته است؛ پس اگر چنانچه آدم درستکاري بود و تقصيري متوجّه او نبود، او را رها مي‌کنند و اگر چنانچه بدکار و گناهکار بود، غل و زنجيرش افزايش پيدا ميکند.»

رهبر معظم انقلاب اسلامي در شرح اين حديث گهربار به نکته اي مهم و قابل تامل اشاره مي کنند و مي فرمايند تبعات اخروي رياست چنان سنگين است که آدم عاقل نه تنها به دنبال آن نمي رود، بلکه از آن فرار نيز مي کند! ايشان در اين مورد فرمودند؛ «اگر ماها عقل داشته باشيم، بايد دنبال رياست ندويم؛ واقعاً اين‌جوري است. بايد دنبال رياست نرويم؛ رياست اين تبعات را دارد. بعضي ميدوند دنبال رياست، نمي فهمند که نفْس اين آمريت و رياست، اين خطرات را دارد که روز قيامت وقتي او را بياورند، مغلولاً(دست بسته) مي‌آورند؛ اين چيز خيلي مهمّي است. مغلولاً مي‌آورند او را در پاي محاسبه‌ الهي.... اينها را بايد ما بفهميم؛ اينها را بايد بفهميم. دنبال کرسي‌هاي رياست [بودن] -چه رياست اجرائي، چه رياست تقنيني؛ مي‌بينيد براي نمايندگي مجلس بعضي خودشان را ميکُشند، اگر چنانچه راه پيدا نکنند به هر دليلي يا مثلاً فرض کنيد صلاحيتش را تأييد نکنند يا رأي نياورد و غيره، خودش را به آب و آتش و در و ديوار ميزند که چرا نشد- عقل نيست، تدبير نيست. ملاحظه کرديد؟ اگر چنانچه اين رياست، مايه‌ي يک چنين دغدغه‌اي است، خب انسان رها کند؛ مگر اينکه واقعاً متوجّه انسان بشود و واجب باشد براي انسان؛ آن[جا] بله [لازم است].»

پس فرار از مسئوليت و رياست بر اساس عقل و شرع، يک اصل است مگر آنکه مسئوليت بصورت تکليف درآيد و پذيرش آن از سرناچاري باشد که ديگر اينجا بايد با قدرت و قوت و البته به نحو احسن تکليف را به انجام رساند.

چرا فرار از رياست؟!

نگاهي به احاديث ائمه معصومين(ع) نشان مي دهد، قدرت و رياست از منظر دين و بزرگان آن امري خطرناک و خطير است که نه تنها جاي نااهلان و بي تقوايان نيست، بلکه براي اهل تقوا نيز با مخاطره همراه است و با محاسبه و احتياط بسيار بايد پاي در اين وادي بگذارند. روايات درباره رياست را مي توان به سه دسته تقسيم کرد؛ يک دسته از روايات نفس «جاه» يعني سلطه داشتن بر ديگران را نکوهش مي‌کند و دسته ديگر «طلب رياست» و اينکه انسان براي رسيدن به پست و مقام، دست و پا بزند را هدف‌گيري کرده و دسته آخر هم مربوط به «حب رياست» است که همگي مورد نکوهش و نهي قرار گرفته است. طبق آنچه در روايات آمده آخرين چيزي که از دل مومن رخت برمي بندد حب جاه و مقام است؛ «آخِرُ ما يخْرُجُ مِنْ قُلُوبِ الصِّدِّيقينَ حُبُّ الْجاه؛ آخرين چيزي که از محبت دنيا از قلب مؤمنان راستين خارج مي شود، جاه طلبي است». اين حديث به روشني بيانگر ميزان خطير بودن موضوع رياست و مقام است.

طلب رياست؛ عامل هلاکت

قدرت را مي توان به مثابه آب دريا دانست که شخص تشنه هر چه از آن مي نوشد نه تنها عطش او را برطرف نمي سازد بلکه او را تشنه تر و حريص تر به نوشيدن مي کند تا جايي که باعث هلاکت وي مي شود. در همين زمينه امام صادق(ع) فرموده‌اند: من طلب الرئاسه هلک؛ هر که دنبال رياست باشد هلاک شود. (الکافي، ج 2، ص 297) آن حضرت همچنين مي‌فرمود: بپرهيزيد از اين رؤسايي که رياست را به خود مي‌بندند، زيرا به خدا سوگند که کفش‌ها دنبال سر مردي صدا نکند، چز آنکه هلاک شود و هلاک کند. (الکافي، ج 2، ص 297)

رياست طلبي و حب جاه، حريت فرد را از بين مي برد. اولين ابزار شخص رياست طلب براي رسيدن به هدف خود، دروغگويي است و دروغ نيز کليد همه زشتي هاست. محمدبن مسلم گويد شنيدم امام صادق(ع) هميشه مي‌فرمود: گمان نکني که من خوبان و بدان شما را نمي‌شناسم؟! چرا به خدا که بدان شما کسي است که دوست دارد پشت سرش راه روند، و بناچار بايد دروغ‌پرداز يا ناتوان در راي باشد. (الکافي،‌ج 2، ص 299)

بي ارزش تر از آب بيني بز!

اگر چنين نگاه و برداشتي از رياست طلبي که عامل هلاکت است، در فکر و ذهن انسان وجود داشته و از عمق جان به آن باور داشته باشد، آن وقت بزرگ ترين پست ها و مقام ها در چشم انسان از آب بيني بزغاله اي بي ارزش تر مي شود. چنانچه اميرالمومنين امام علي(ع) در بخشي از خطبه خود درباره خلافت فرمودند: سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمي‏كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگي ستمگران، و گرسنگي مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مي‏ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مي‏كردم، آنگاه مي‏ديديد كه دنياي شما نزد من از آب بيني بزغاله‏ اي بي ارزش‏تر است. (خطبه 3 نهج البلاغه)

نقش مردم در رياست طلبي و عواقب آن

سکه هلاکت به واسطه رياست طلبي دو روي دارد. يک روي آن فرد رياست طلب است و روي ديگر آن مردمي هستند که با رفتار خود به فرد رياست طلب براي رسيدن به مطامع غيرالهي وي کمک مي کنند. اين ارتباطي دو سويه است که هر دو طرف را به خسران و هلاکت مي کشاند. فرد رياست طلب افراد را با وعده و وعيد و تطميع و گاهي تهديد به دور خود جمع مي کند و از آنان نردباني براي نشستن بر سرير قدرت مي سازد. اين افراد با جمع شدن به دور فرد رياست طلب، راه را بر مديريت افراد شايسته مي بندند و مسير جامعه را منحرف مي کنند و لذا هر دو طرف قضيه ملعون هستند. از همين رو امام صادق(ع) فرموده است؛ ملعون من تراس ملعون من هم بها ملعون من حدث بها نفسه؛ ملعون است کسي که رياست را به خود بندد، ملعون است کسي که به آن همت گمارد، ملعون است کسي که به فکر آن باشد.(الکافي، ج 2، ص 297)

سفيان بن خالد مي‌گويد: امام صادق(ع) به من فرمود: اي سفيان! از رياست بپرهيز؛ زيرا هر که جوياي رياست شد هلاک گشت. عرض کردم: فدايت شوم! پس همه ما هلاک شديم؛ زيرا هيچ‌يک از ما نيست جز آنکه دوست دارد اسمش برده شود و مردم به او روي آورند و از او استفاده کنند. حضرت فرمود: درست متوجه نشدي، بلکه رياست‌طلبي به اين معناست که کسي را غير از حجت ]خدا[ علم کني و هر چه مي‌گويد تصديق نمايي و مردم را به عقيده او فرا خواني. (الکافي، ج 8، ص 153)

در حديثي ديگر ابوحمزه ثمالي مي گويد امام صادق(ع) فرمود: بپرهيز از رياست و بپرهيز از اينکه دنبال مردم روي. عرض کردم: قربانت گردم رياست را فهميدم و اما اينکه دنبال مردم روم يعني چه؟ که من دو‌ سوم آنچه دارم (از احاديث و اخبار شما) از دنبال مردم رفتنم به دست آمده! فرمود: چنانکه تو فهميدي نيست. مقصود اين است که بپرهيز از اينکه مردي را بدون دليل ]در برابر امام(ع)[ به پيشوائي برگزيني و هر چه گويد تصديقش کني. (الکافي، ج 2، ص 298)

از اين رو بايد گفت مردم نقشي اساسي در اين زمينه دارند و چنانچه بر اساس عقل و تقوا تصميم بگيرند و عمل کنند، زمينه فساد افراد رياست طلب را از بين مي برند و با بصيرت خود مانع از شيادي و عوام فريبي اين دزدان دين و دنياي جامعه مي شوند. کسي نمي تواند و نبايد بگويد که يک راي من چه تاثيري دارد؟! همين يک راي هاست که جمع مي شوند و فردي را به منصب و قدرتي مي رسانند. لذا همانقدر که راي دادن و انتخاب کردن، حق ما مردم است برايمان مسئوليت نيز مي آورد و بايد براي آن جواب داشته باشيم. فرد مسئول اگر گره اي از کار مردم و کشور باز کرد ما که انتخاب درست کرده ايم در ثواب آن شريکيم و اگر خيانت کرد و به منافع و مصالح کشور ضربه زد، مايي که به او راي داديم و زمينه قدرتش را فراهم کرديم، ما نيز مسئوليم و بايد در روز حساب براي انتخابمان جواب داشته باشيم.

رياست طلبي و حب جاه؛ زمينه خيانت و دوستي با دشمن

يکي از عوارض رياست طلبي و قدرت دوستي آن است که زمينه را براي خيانت فرد به جامعه اسلامي و مردم فراهم مي کند. فرد براي رسيدن به قدرت، ممکن است به دشمن نيز دل ببندد و دشمن از اين نقطه ضعف براي نفوذ در افراد و به انحراف کشاندن و در خدمت گرفتن آنان استفاده مي کند. نمونه هاي چنين لغزش و خيانتي از صدر اسلام تا تاريخ معاصر و دوران جمهوري اسلامي، کم نبوده و نيست. طبق گفته رسول اکرم(ص) آنچه زمينه اين لغزش را فراهم مي سازد، نفاقي است که بر اثر حب رياست در دل مي رويد و رشد مي کند. آن حضرت نسبت به شکل‌گيري علاقه‌ به مقام و جاه و منصب در دل‌هاي مومنان هشدار داده و مي‌فرمايد: حب الجاه و المال ينبتان النفاق في القلب کما ينبت الماء البقل؛ حب جاه و مال در قلب نفاق مي‌روياند همچنان که آب، گياه را مي‌روياند. (جامع السعادت، ص 349)

يا در حديثي ديگر معمر بن خلاد نزد حضرت رضا(ع) نام مردي را برد و گفت: او رياست را دوست دارد، حضرت فرمود: بودن دو گرگ درنده درميان گله گوسفندي که چوپانش حاضر نباشند، زيانبخش‌تر از رياست‌ نسبت به دين مسلمان نيست؛ يعني رياست‌طلبي از دو گرگ درنده به دين مسلمان بيشتر زيان رساند. (الکافي، ج 2، ص 297)

هر مقام و رياستي مذموم است؟

با اين احدايث و روايات، اين سوال پيش مي آيد؛ پس با مقام و منصب ها چه بايد کرد و چه کسي بايد عهده دار آنها شود؟ مروري بر احدايث ائمه(ع) به عنوان پيشوايان دين و سخنان به جا مانده از حضرت امام خميني (ره) به عنوان رهبري پارسا و زاهد که در عين بي اعتنايي به دنيا و مطامعش در بالاترين سطح قدرت قرار گرفتند، نشان مي دهد اولين و اصلي ترين لازمه ورود به صحنه قدرت، تهذيب نفس است و آنان که نفس خود را مهار نکرده و از اخلاق و تقوا برخوردار نيستندف شايستگي کسب مناصب را ندارند، چرا که هم خود را به هلاکت مي افکنند و هم جامعه را منحرف مي کنند.

مرحوم مجلسي مي گويد: رياست‌، بد و خوب دارد، رياست خوب آن‌ است که خداي تعالي به پيغمبران و اوصيا عليهم السلام داده و نيز مانند قاضي و امام جماعت و تدريس و وعظ و هر منصب شرعي که مقصود رئيس، دلسوزي براي مردم و جلوگيري از فساد و منکرات باشد، و اين رياست واجب کفائي و گاهي واجب عيني است؛ رياست مذموم و ناپسند آن است که شخص رئيس، از منصبش سوءاستفاده کند و مقصودش به دست آوردن اغراض پست دنيا باشد و اين اخبار وارده، بر وجوه مذمومه و ناپسند آن حمل شود يا بر اينکه کسي نفس رياست را دوست داشته و جاه‌طلب باشد و غرض شرعي مستحسني از آن نداشته باشد.

انسان حتي اگر در جاي شايسته نشست بايد مراقب باشد تا وظيفه‌اش را به احسن وجه انجام دهد و در کارش کوتاهي نکند تا خوار و ذليل نشود. از همين رو، امام علي (ع) هشدار مي‌دهند و مي‌فرمايند؛ هر صاحب رياست‌ و حکومتي که در هنگام تصدي پست و مقامش خودخواه و متکبر باشد و به مردم خيانت کند و احکام دين را پايمال نمايد به همان اندازه خيانتش در هنگام برکنار شدن از آن پست و مقام، نزد مردم خوار مي‌شود. (غررالحکم صفحه 118)

پست و مقام؛ امانتي الهي

آموزه هاي ديني تاکيد دارند پست و مقام در اداره جامعه و حکومت به مثابه امانتي الهي بايد تلقي گردد که فقط افراد شايسته و صاحب صلاحيت در دو عرصه نظري و عملي مي‌توانند آنها را احراز نمايند. امام علي(ع) در حکم خود به افراد در دوران حکومت و صدارت به اين جمله تاکيد مي‌فرمودند که اين پست و مقام براي تو طعمه تلقي نگردد بلکه اين امانتي الهي است که برگردن تو نهاده شده است. (نهج‌البلاغه- نامه 5)

بنابر اين پست و مقام در يک جامعه توحيدي و الهي، به مثابه امانت الهي است که صاحب امانت بايد ويژگي‌ها و صلاحيت‌هاي فکري و اخلاقي لازم را براي احراز آن داشته باشد همان گونه که قرآن کريم مي‌فرمايد: ان الله يامرکم ان تودوا الامانات الي اهلها. تحقيقاً خداوند شما را امر مي‌کند که امانات (الهي) را به اهلش بسپاريد. (نساء- 58)

با در نظر گرفتن آنچه گفته شود مي توان فهميد تکليف آنان که براي رسيدن به پستي کوتاه مدت و گذرا، خرج‌هاي آنچناني مي‌کنند و خود را به هر آب و آتشي مي زنند، چيست!


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات