روزنامه کیهان **
آقای ظریف انتظار این نبود!
آقای ظریف با دنیای سیاست آشناست و حتی اگر در این عرصه کاستیهایی هم داشته باشد به یقین از بایدها و نبایدهای آن بیخبر نیست و دقیقا به همین علت است که استعفای ایشان در شرایط کنونی سؤالبرانگیز به نظر میرسد. ایشان پیش از این هم دستکم دو بار اقدام به استعفا کرده بود که با موافقت رئیسجمهور روبرو نشده بود. بنابراین باید به دیگران حق بدهند که استعفای ایشان را در حال و هوای کنونی کشور به گونهای متفاوت با شرایط عادی تفسیر کنند و بعید است که این احتمال از نگاه جناب آقای دکتر ظریف دور مانده باشد.
استعفای آقای ظریف در حالی است که ایران اسلامی بر بلندای اقتدار ایستاده و پیروزیهای بزرگ و معجزهگونی را تجربه میکند. انقلاب اسلامی علیرغم توطئههای پی در پی و بیوقفه دشمنان، چهل سالگی خود را با شکوهی مثالزدنی جشن گرفته است، حماسه راهپیمایی ۲۲ بهمن که تاکید ملت بر درستی راه طی شده است را با حضور گسترده و چند ده میلیونی مردم و به مراتب پرشمارتر از همیشه برگزار کرده است، در حالی که آمریکا و متحدانش آرزوهای ۴دهه بر زمین مانده خود برای ایستایی انقلاب در چهلمین سال پیروزی آن را به خبر تبدیل کرده و در شیپورهای پر سر و صدای تبلیغاتی خود دمیده بودند، رهبر معظم انقلاب نقشه راه چهل سال آینده را در بیانیهای برخاسته از دلایل و مستندات همه فهم و خالی از ابهام ارائه کردهاند. دشمنان بیرونی نظام و مردم با شکستهای پیدر پی در مقابله با انقلاب اسلامی دست بهگریبان شدهاند که شکست مفتضحانه اجلاس ورشو، بعد از آنهمه پروپاگاندا درباره آن، فقط یکی از دهها نمونه چند سال اخیر است و نمونههای مثالزدنی دیگری در غرب آسیا که یادآور پیشبینی امام راحل(ره) در باره فتح سنگرهای کلیدی است و در محدوده این وجیزه محدود نمیگنجد که خود، مثنوی هفتاد من کاغذ است!
تازهترین پیروزی بزرگ ایران اسلامی سفر اخیر بشار اسد، رئیسجمهور سوریه به تهران است که پس از ۸ سال مقاومت در مقابل مجموعهای از قدرتهای ریز و درشت بینالمللی و منطقهای صورت گرفته بود و تمامی صاحبنظران، از آن با عنوان پیروزی بزرگ ایران یاد میکنند. حضور بشار اسد در تهران، تودهنی محکمی به آمریکا و متحدان اروپایی و منطقهای آن بود که مخصوصا در اوج پیروزیهای پی درپی ایران و شکستهای دومینوگونه دشمنان تابلودار جمهوری اسلامی، درخشش فوقالعاده و خیرهکنندهای داشت. فقط نیم نگاهی به تفسیرها و تحلیلهای مقامات و رسانههای دشمن میتواند از عظمت این پیروزی حکایت کند. این گزاره را تقریبا در تمامی تفسیرهای آنان میتوان دید که «سفر بشار اسد به ایران تیر خلاص به اهداف غرب بود» و...
استعفای آقای ظریف در شرایط یاد شده، ضمن آنکه برای تحتالشعاع قراردادن پیروزیهای ایران اسلامی فرصتی طلایی در اختیار دشمن میگذارد که گذاشته است، به این توهم نیز دامن میزند که گویی جناب ظریف
-خدای نخواسته- از پیروزیهای پی در پی ایران اسلامی و مخصوصا از پیروزی مقاومت دلخوشی چندانی ندارد! که دقیقا همزمان با حضور بشار اسد در تهران دست به استعفا میزند!
استاد علوم سیاسی و امنیت بینالملل در دانشگاه شرق کارولینای شمالی در مورد استعفای جنجالی محمدجواد ظریف میگوید؛ دیپلماسی او و همه آنچه که در این مدت برای آن جنگیده، با حضور بشار اسد در تضاد بوده است و به این علت استعفا داده است! و یا بیبیسی اعلام میکند؛ ماجرای استعفای آقای ظریف هر چه باشد، نخستین سفر بشار اسد به ایران، پس از آغاز بحران در سوریه را تحت تاثیر خود قرار داد! و...
آقای ظریف ۵ سال و چند ماه سکان سیاست خارجی دولتهای یازدهم و دوازدهم را در دست داشته است که صرفنظر از شخصیت حقیقی ایشان که قابل احترام است و نگارنده در مصاحبه با واشنگتن پست گفته بودم؛ با وجود اختلاف نظر با آقای ظریف، حتی یک موی ایشان را هم با تمامی تیمهای مذاکرهکننده ۱ + ۵ عوض نمیکنیم. ولی وزارت خارجه در دوران وزارت جناب ظریف کارنامه قابل قبولی نداشته است که سرانجام فاجعهبار برجام یکی از اصلیترین نمونههای آن است و صدالبته در این میان و مخصوصا در ماجرای ناکامی خسارتبار برجام، نمیتوان نقش ریاست محترم جمهوری و تصمیمهای ایشان را نادیده گرفت. تصمیمهایی که بسیاری از مشکلات اقتصادی کنونی را به دنبال داشته است و برخی از آنها را باید به حساب اعتماد بیجا به غرب وحشی و حیلهگر فاکتور کرد.
در این زمینه انتظار از آقای ظریف این بوده و هست که میدان را ترک نکنند. هماکنون، این تلقی در افکار عمومی شکل گرفته است که چرا برخی از وزرا به جای پاسخگویی در مقابل عملکرد چند ساله خود، میدان را خالی میکنند! و پاسخگوی عملکرد خود نیستند؟! که خواسته و مطالبه قابل قبولی نیز هست.
انتظار آن است-و ضرورت نیز دارد- که آقای ظریف نیمنگاهی به میدانهای دور و نزدیک و دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی و همسو با آنان بیندازند و سوت و کف و هلهله آنها را از استعفای خود نظاره کنند. چه کسانی از استعفای ایشان به وجد آمده و شادی میکنند؟! دشمنان بیرونی استعفای ظریف را با استنادی مضحک، نشانه ناکارآمدی نظام معرفی میکنند! و دنبالههای همسو با آنان، از جمله برخی از مدعیان اصلاحات- و نه همه آنها- و اصحاب فتنه آمریکایی اسرائیلی ۸۸ که تا دیروز ایشان را به ادامه مسیری که در پیش گرفته بود تشویق میکردند، اکنون رگهای گردن را به فریب و نه به غیرت! باد کرده و اصرار میورزند که بر استعفای خود پای بفشارد! این جماعت از همان قماش هستند که در مجلس ششم برای ورود عناصر بیصلاحیت به خانه ملت، علم استعفاء بر افراشته و با نصب پلاکاردی به زبان انگلیسی به آن سوی مرزها پیام همراهی و همسویی میفرستادند! و البته در کنار سفرههای اشرافی ادای اعتصاب غذا نیز درآورده بودند! کسانی که امروزه برخی از آنان به پناهندگی آمریکا و اسرائیل درآمدهاند.
و بالاخره، شواهد موثقی در دست است که جناب ظریف از برخی برخوردهای آقای روحانی با ایشان گلههای جدی دارند که بدون قضاوت درباره ماهیت این گلایهها، باید گفت استعفای آقای ظریف چاره آن نیست و این گلایهها را باید در همان کابینه حل و فصل کنند، نه آنکه با استعفاء در شرایط خطیر کنونی و در اوج پیروزیهای نظام -خدای نخواسته- بیآنکه خواسته باشند، زمینه سوءاستفاده دشمنان را فراهم آورند. از این روی لازم است جناب ظریف برای پیشگیری از تفسیرهای مغرضانه دشمنان بیرونی و برخی از دنبالههای داخلی آنها، در تصمیم خود تجدید نظر کرده و به جایگاه پیشین بازگردد.
حسین شریعتمداری
***************************************
روزنامه رسالت **
توقع از آقاي ديپلمات
محسن پيرهادي - مديرمسئول
محمدجواد ظريف پس از ۶۷ ماه سکانداري وزارت خارجه دولت جمهوري اسلامي، از اين منصب استعفا کرد. اگرچه تا زمان نوشتن اين سطور، استعفاي وي مورد پذيرش قرار نگرفته است و متن رسمي استعفاي او منتشر نشده و حتي اين احتمال وجود دارد که او به کار بازگردد، اما در اين باره گفتني هايي هست:
1.در مورد دليل استعفاي ظريف دلايل متعددي بيان شده، اما آن چه مشهود است و نياز به دليل ندارد، آن است که او به ادامه کار در وزارت خارجه دلگرم نيست. حال، دليل اين وضعيت، عدم هماهنگي دولت، بالارفتن اختلافات با رئيس جمهور و اطرافيان او يا هر چه هست، باعث شده او ديگر انگيزه اي نداشته باشد که مرد شماره يک سياست خارجي ايران باشد؛ چه اين که او 6 ماه پيش هم از سمت خود استعفا کرده بود. همه اين ها به کنار، نام وزير مستعفي امور خارجه با برجام طوري گره خورده که تا سال هاي متمادي، کمتر کسي هست که حرفي از برجام بزند و از جواد ظريف ياد نکند. از اين منظر نمي توان کليت استعفاي ظريف را بدون هيچ گونه ارتباطي با شکست برجام تحليل کرد.
2.طناز خوش ذوقي نوشته بود که با تغيير دولت در آمريکا و خروج اين کشور از برجام و بدعهدي و اتلاف وقت طرف هاي اروپايي، اکنون با تغيير وزير خارجه ايران، تنها فرد يا جاي باقيمانده از برجام، هتل محل امضا شدن توافق است. آري اين طنز تلخ، واقعيت توافق نامه اي است که سال ها وقت و هزينه ملت و دولت ايران را گرفته است. محمدجواد ظريف هم که در همان زمان، با القابي چون اميرکبير ايران و قهرمان ديپلماسي از او نام برده مي شود و نشان لياقت مي گرفت، امروز حاصل تمام خوش بيني ها و زحماتش را بر باد مي بيند و اين حتما براي يک مسلمان ميهن پرست، بسيار سخت و غير قابل تحمل است. شايد او با خودش
مي انديشد که پس چرا بسياري از فعاليت هاي هسته اي را تعليق کرديم، چرا انواع و اقسام بازرسي را پذيرفتيم، اصلا ما که مي خواستيم با قدرت ها کنار بياييم، چرا يک روز آن قدر بر مواضعمان – که بر حق هم بود – پافشاري کرديم و حتي در اين راه شهيد داديم و چرا امروز کار را به جايي رسانده ايم که رهبر معظم انقلاب در جمله اي تلخ از انرژي هسته اي با عنوان «نيرويي که يک روز حق مسلم ما بود» ياد کردند و حالا نتيجه چيست؟
نتيجه آن است که يکي از مسئولان اقتصادي همين دولت، دستاورد برجام را «تقريبا هيچ» مي داند و صاحب نظراني که يک روز توسط رئيس دولت بي سواد خطاب مي شدند، معتقدند که نه تنها آورده برجام صفر است، بلکه اين عقبگرد، آسيب هاي زيادي هم داشته که تا سال ها گريبان ايران اسلامي را رها نخواهد کرد.
3.اينجانب شخصا براي دکتر ظريف بسيار احترام قائلم و او را انساني شريف و متدين مي دانم. اين که شخصي پس از شکست طرح ها و راهبردهايش استعفا دهد، اساسا مطلوب است، اما اين که مترصد فرصتي براي کناره گيري باشد و در زمان مناسب – که مثلا يک جلسه رسمي با حضور بشار اسد باشد – به بهانه اي نه چندان قابل قبول، از زير بار مسئوليت شانه خالي کند، غير قابل پذيرش است. کيست که نداند وزير محترم امور خارجه در مدت وزارتش و حتي پيش از آن که ديپلمات مطرحي بود، بحرانهاي مختلفي را تجربه کرده و طعم مشکلات مختلف را چشيده است و مسائل مطروحه فعلي، به هيچ وجه قانع کننده به نظر نمي رسد.
4.نکته آخر، نحوه اطلاع رساني اين استعفا از طريق يک شبکه اجتماعي و ايجاد خلا خبري در روز گذشته است که موجب تقويت گمانه هاي نادرست را هم فراهم آورده است. از وزارتخانهاي که يکي از مهم ترين شئونش، اطلاعرساني است، انتظار نمي رود که جامعه را در شرايطي قرار دهد که سکه شايعات رسانه هاي خارجي رايج شود. از سوي ديگر، استعفاي وزير، درست در روزي که رئيس جمهور کشور ديگري به ايران آمده، بي شباهت با تغيير وزير خارجه در سنگال نيست. از کساني که داعيه ديپلمات بودن و حرفه اي بودن دارند، چنين خطاهاي فاحشي عجيب است.
***************************************
روزنامه خراسان**
طرح واره اقتصاد در بیانیه گام دوم انقلاب
نویسنده : محمد حقگو
بیانیه رهبری در آستانه ورود به چله دوم انقلاب را میتوان قرائتی اصیل از انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)دانست که بعد از سال ها، از زبان رهبر آن به جامعیت و تمامیت بیان میشود.
این پیام که در دو بخش تجربه نگاری 40 ساله انقلاب کم نظیر اسلامی و نیز هفت توصیه آسیب شناسانه در ابعاد مختلف ارائه شده، توانسته است با خیلی از سلایق مختلف ارتباط برقرار و از معبر هویت دینی و ملی، راه کامیابی ملت ایران را برای آینده ترسیم کند. در این زمینه و از منظر اقتصادی، میتوان به پنج برداشت از این بیانیه اشاره کرد.
▪ «هدف» اقتصاد و «هدف نبودن» آن: در این بیانیه با بیان این که اقتصاد، هدف جامعه اسلامی نیست، آن صرفاً وسیلهای برای رسیدن به هدفهای جامعه اسلامی بیان شده است. جامعهای که آرمان بزرگش ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمای امام معصوم (ع) معنا پیدا میکند. همین نگاه تمدنی به اقتصاد است که آن را ملازم و غیر قابل انفکاک با مولفههایی همچون استقلال، عدالت، سبک زندگی، معنویت و اخلاق، علم و پژوهش میسازد.
▪ اهمیت علم و اقتصاد در حصول قدرت و سلطه ناپذیری: رهبر انقلاب، این نکته را که علم و پژوهش وسیله عزت و قدرت و اقتصاد، عامل سلطه و نفوذ ناپذیری است، مورد تاکید قرار دادهاند. در این زمینه شاهد این هستیم که در سالهای اخیر و به رغم نیاز مبرم اقتصاد کشور کاربست دانش و فناوری بومی در صنعت و اقتصاد، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال، اقتصاد ایران هم اینک در شاخص پیچیدگی اقتصادی به عنوان معیاری برای سنجش توان کشورها برای تولید کالاهای دانش محور، در رده 87 جهان و 14 (از بین 20 کشور) منطقه شناخته شده است.
شاخصهای اینچنینی در حوزه کسب ثروت از فناوری، میتواند چرایی رتبه نامناسب اقتصاد ایران از نظر شاخصهایی نظیر رقابت پذیری در جهان را توضیح دهد. جایی که اقتصاد ایران از سال 2010 تا 2015، در رتبههایی بین 96 و 116 درجا زده است.
▪ آفت سردرگمی اقتصادی: رهبر انقلاب در این بیانیه مهم در بیان مهمترین عیوب در عرصه اقتصاد، به مواردی همچون تزلزل سیاستهای اجرایی اقتصاد و رعایت نکردن اولویت بندیها اشاره کردهاند. مواردی که به نظر میرسد همگی آنها از یک آشفتگی برنامهای و ضعف در ساختارسازیهای اقتصادی نشئت میگیرند. در این زمینه، شاهد این هستیم که پس از هفت طرح تحول اقتصادی در مدیریت اجرایی قبلی کشور، مدیریت جدید، بارها و بارها ابرچالش ها، پروژه ها، ابرپروژهها و. .. را مطرح کرد. اما هیچ گاه به معنی واقعی کلمه به این پروژهها نپرداخت.
▪ باقی ماندن سیاستهای اقتصاد مقاومتی بدون برنامه اجرایی: در بیانیه گام دوم انقلاب، اقتصاد مقاومتی راه حل مشکلات کشور دانسته شده است؛ سیاستهایی که 29 بهمن امسال، پنجمین سالگرد ابلاغ آن بود. با این حال، تاکنون هیچ برنامه مدون اجرایی توسط دولت و ارکان اجرایی در این زمینه، پیگیری نشده است.
▪ تاکیدهای کم سابقه برای برقراری عدالت و مبارزه با فساد: نگارنده بیانیه، تصاویر کم سابقه و قابل تاملی را از دو عنصر عدالت و مبارزه با فساد مطرح و تصریح میکند: «همه باید بدانند که طهارت اقتصادی، شرط مشروعیت همه مقامات حکومت جمهوری اسلامی است».
در این باره، گزارشهای بینالمللی نشان میدهد که ایران در بازه زمانی 2012 تا 2016، رتبهای بهتر از 130 را در شاخص ادراک فساد کسب نکرده است. یک عامل مهم در این زمینه گسترش دولت الکترونیک است که گفته میشود اکنون تنها 40 درصد تحقق یافته است.
از سوی دیگر، در این بیانیه، عدالت در صدر اهداف انقلاب دانسته و جایگاه آن همسان با جایگاه عدالت در همه بعثتهای الهی بر شمرده شده است. موضوعی که به رغم توفیقات نظام اسلامی، هنوز بسیار عقبتر از آن چه باید باشد، است.
به عنوان مثال در این حوزه شاخص ضریب جینی به روشنی کاستیهای عدالت اقتصادی کشور را نشان میدهد. به طوری که در 40 سال اخیر، این رقم حول و حوش ضریب 40 درصد نوسان داشته و از این محدوده پایینتر نرفته است. (ارقام پایینتر دراین شاخص، بیانگر توزیع عادلانهتر درآمد هستند) عامل اصلی ایجاد این سطح مقاومتی در برابر کاهش فاصله طبقاتی را میتوان توزیع انواع یارانههایی در اقتصاد ایران دانست که دولت سالانه به اقتصاد تزریق میکند. رئیس جمهور، همین اواخر میزان این یارانهها را 900 هزار میلیارد تومان در سال اعلام کرد. روی دیگر آفت این نوع پول پاشی در اقتصاد، صرف نظر کردن از زحمت شناسایی دقیق دهکهای درآمدی و گسترش دقیق و عادلانه چتر مالیاتی است.
در مجموع باید اذعان کرد که اقتصاد ترسیم شده در بیانیه 40 سالگی رهبر معظم انقلاب، نیازمند اصلاحاتی است که جز با نیروی فکر و عمل ویژه تحقق نخواهد یافت. اما چگونگی نیل به این مقصود اهمیت دارد. به نظر میرسد اولین گام، اصلاح این نگرش باشد که به جای تکیه کردن روی تک چهرهها و مدیریتهای قدیمی، اقتصاد ایران نیازمند ساختارهای قوی تری است که محمل فعالیت چهره های جوان وچابک اجرایی و اقتصادی باشد.
***************************************
روزنامه ایران**
زنده به امید هستیم
عباس عبدی
تحلیلگر سیاسی
در ساختار سیاسی ایران چندین نهاد هستند که همواره باید فراجناحی و غیر سیاسی باشند. نیروهای مسلح، دستگاه قضایی و شورای نگهبان به طور مطلق مشمول چنین حکمی هستند. آنها باید در چارچوب قانون و فراتر از هرگونه رنگ و تعلق سیاسی عمل کنند تا اعتبار و وجهه لازم را به بهترین شکلی حفظ کنند. ولی این قاعده در مورد دولت و وزارتخانهها چندان الزامی نیست، جز درباره وزارت امور خارجه، دفاع و اطلاعات و نیز بانک مرکزی. اینها نهادهای فراجناحی و ملی هستند. وزرا و رؤسای آنها باید مورد حمایت همه جناحها و ساختار رسمی باشند. در این میان وزارت امور خارجه حتی متفاوتتر از دیگران است. چون وزیر امور خارجه نه فقط نماینده دولت که نماینده کل حکومت و ملت در برابر سایر کشورها اعم از دوست یا دشمن است. به همین علت نیز رابطه کشورها با یکدیگر از طریق وزارت خارجه و وزرای خارجه آنها شکل میگیرد. وزرای خارجه باید مورد اعتماد کامل حکومت باشند حتی اگر در داخل کشور اختلافاتی درباره سیاست خارجی وجود داشته باشد که وجودش طبیعی هم هست، ولی در درجه اول باید اعتماد کامل به او و دستگاه زیر نظرش داشت و در درجه دوم مجرای هرگونه ارتباط سیاسی با خارج از کشور، باید منحصراً از طریق وزارت خارجه باشد.
با این مقدمه میتوان به تحلیل استعفای آقای ظریف پرداخت. واقعیت این است که ساختار تصمیمگیری در ایران به نسبت متکثر و در مواردی حتی متعارض است. تناسبی میان قدرت و مسئولیت در تصمیم وجود ندارد. کسانی قدرت تصمیمگیری دارند که مسئولیتی در برابر تبعات آن نمیپذیرند. حتی ممکن است طلبکار نتایج منفی تصمیمات خود نیز بشوند. این یک ناهنجاری مدیریتی است ولی شاید در امور مربوط به داخل کشور عوارض آن محدود باشد، چون در نهایت قدرتی بالادست وجود دارد که مسائل را حل میکند و تبعات را کاهش میدهد، ولی این حد از تنوع و تضاد در مراجع تصمیمگیری در روابط خارجی مطلقاً قابل پذیرش نیست. باید دروازه ورود و خروج به این حوزه فقط منحصر به وزارت خارجه کشور شود. وجود همین وضعیت است که عوارضی جزئی را در اجرا ایجاد میکند. اگر از این زاویه نگاه کنیم اصل استعفای آقای ظریف، نوعی هشدار جدی نسبت به تبعات این وضع نابسامان است. در حقیقت این هشدار میباید مخالفان سیاست خارجی را با این دوراهی مواجه کند که یا باید همه مسئولیتها را بپذیرند یا آنکه در مواجهه با دولت و وزارت خارجه منطقی و براساس اعتماد عمل کنند. این چه معنا دارد که یک نماینده بیمسئولیت همه مسئولان را به بدترین اتهامات متهم کند، ولی هیچ برخوردی با او نشود؟ چرا باید وزیر خارجه طبق گفته خودش دهها بار یک پرسش را پاسخ دهد که هر آدم عادی با فهم و درک عرفی نیز از شنیدن اولین پاسخ نیز قانع میشود؟ ممکن نیست با چنین شرایطی کسی بتواند به وظیفه و مسئولیت خود عمل کند. وزیر خارجه که باید با اتکای به نیروهای داخلی در مواجهه با دشمنان این کشور فعالیت کند، اگر از پشت جبهه خودش مطمئن نباشد چگونه میتواند در مواجهه با دشمن اقدام کند؟ او باید مواظب نتانیاهو و پمپئو و بنسلمان باشد یا بدنش از تیرهای تندروهای داخلی زخمی و خونین باشد؟ برای یک وزیر خارجه بدترین توهینها و بدترین حملات دشمنان براحتی قابل تحمل است و حتی افتخار است که با آنان مقابله میکند، ولی کوچکترین توهین و بیحرمتی و اتهامزنی از جانب نیروهایی که باید پشتیبان او باشند غیرقابل تحمل است. با این حال این فقط یک تلنگر بود و امید آن وجود دارد که آقای ظریف با قدرت بیشتری به کار خود بازخواهد گشت. چرا که مردم خواهان آن هستند. چرا که رئیس جمهوری از او حمایت میکند، چرا که دشمنان این ملت از نبودنش خوشحال میشوند. چرا که عموم علاقهمندان به آبادانی این کشور نگران نبودنش در مقام سکانداری وزارت خارجه و سیاست خارجی کشور هستند. آیا این بار تندروهای همپیمان با دشمنان این مردم درس خواهند گرفت. یقین نداریم هر چند امیدواریم و زنده به امید هستیم.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
آقای ظریف؛ شوخی نکن!
حسن رضایی: من دقیقا نمیدانم آقای ظریف به کدام دلایل در روز سفر تاریخی و پیروزمندانه بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه به ایران استعفا کرده است. این را هم نمیدانم که سرانجام این اقدام شاذ و بیملاحظه به کجا خواهد انجامید. علاوه بر این نمیدانم جناب رئیسجمهور چرا وزیر امور خارجه- که همین اخیرا به سوریه رفته بود- را برای دیدار آقای اسد فرانخوانده است. چیزهای مختصری را اما میدانم که بد نیست برای شما و آقای ظریف برشمارم. اولین دانسته من این است که بر فرض پذیرش استعفای آقای ظریف، جناب رئیسجمهور سعید جلیلی را به عنوان جایگزین او به مجلس معرفی نخواهد کرد! ناخوانده پیداست که قرعه این فال، به نام واعظی یا عراقچی مثلا، یا تختروانچی و آدمهایی از همین جنس خواهد افتاد. پس از این باد در قفس کردن چه سود؟! با ما شوخی دارید آقای ظریف؟ فکر میکنید اکنون زمان خوبی برای این شوخیهاست؟ یا اینکه میخواهید ملت را دست بیندازید دم عیدی؟!
فال بد البته من نمیزنم. شما با هر کس شوخی داشته باشید، با مردم شوخی ندارید! کارنامه پنچ و نیم ساله شما خیلی واضح و روشن، گویای این واقعیت است! هر چه گفتید شد و هر چه نگفتید نشد! دستانداختنی در کار نبود! حالا بیایید آن طرف قضیه را نگاه کنیم: فرضا آقای روحانی استعفا را نمیپذیرد. چون حداقلش این است که استعفا کردن در شب عید ولادت حضرت زهرا(س) صورت خوشی نداشته است مثلا. حق هم همین است واقعا! ولو اینکه باطن خوبی برای آن استعفا فرض کنیم! دوم اینکه آقای روحانی چنانکه بارها گفته است، بهتر از وزیر فعلی برای وزارت امور خارجه نمیشناسد. حالا برآیند این استعفا و نپذیرفتن چه میشود؟ باز هم هیچ! لذا بگذارید من دوباره تکرار کنم: آقای ظریف! از این باد در قفس کردن چه سود؟! با ما شوخی دارید؟ فکر میکنید اکنون زمان خوبی برای این شوخیهاست؟ یا اینکه میخواهید ما را دست بیندازید دم عیدی؟!
بنا بر آنچه گفته شد، نسبت استعفای آقای ظریف با منافع ملی مشخص است. در بلندمدت طبعا اتفاق خاصی نخواهد افتاد و وزارت امور خارجه با همان دستفرمان گذشته هدایت خواهد شد. در کوتاهمدت اما استعفای ظریف این مزیت را دارد که توجه جهان از سفر پیروزمندانه اسد را به خبر قهری بچگانه توسط دیپلماتی حرفهای(!) بدل کرده است. حسامالدین آشنا، مشاور رئیسجمهور در واکنش به این استعفای بچگانه توئیت زده: «امان از ناهماهنگیها!» و در ادامه همگان را به عمل به توصیههای رهبری فراخوانده است. رهبر معظم انقلاب صبح شبی که قهرمان دیپلماسیمان برید، گفته بودند: «بیحوصلگی را همه مدیران کنار بگذارند. کاری که میخواهند انجام بدهند، ببینند عاقبتش چه میشود. این تصمیمی که شما میخواهی بگیری، این حرکت را تصویب یا رد کنی، ببین عاقبتش چه میشود. حرکت دشمن در قبال این چیست؟ شما چهکار میتوانی بکنی؟ فکر اینها را بکن بعد مخلصاً لله عمل کن!»
ظاهرا ملاقات آقای اسد و روحانی از سوی دفتر ریاستجمهوری به ظریف اعلام نشده تا در آن شرکت کند. ایشان هم زده به سیم آخر و پس از مشورت با مصطفی هاشمیطبا، نامزد نابغه(!) انتخابات اخیر ریاستجمهوری استعفا کرده است. هاشمیطبا در همین زمینه در توئیتر نوشته است: «ساعات ابتدایی امشب در پاستور جلسه داشتیم. دکتر ظریف با غم و اندوه فراوان با تلفن همراه خود در حال نگارش کپشن استعفا بودند که بنده به ایشان عرض کردم چنانچه تبریک به مناسبت روز زن را هم در متن استعفا قرار دهند، آمار بازدید پست افزایش بیشتری پیدا میکند!» خداقوت آقای هاشمیطبا و دریغ که ما قدر شما را نمیدانیم. قدر شما را آقای ظریف میداند و بس! راستی به این نپرداختم که در هر صورت، سرانجام برجام چه خواهد شد؟! وضعیت بغرنجی است! کاش آقای هاشمیطبا الان بود تا برای ادامه مطلب از او مشورت میگرفتم لااقل!
مجموعا اما بود و نبود آقای ظریف بهنظرم همانقدر بر تغییر مسیر برجام تاثیر دارد که آقای هاشمیطبا بر روند انتخابات ریاستجمهوری تاثیر داشت! جایگزینهای احتمالی هم تفاوت چندانی با ظریف ندارند. اگر ظریف احساساتی استعفا میکند، عراقچی هم به خاطر گریههای وندی شرمن، با درخواستهای طرف آمریکایی در مذاکرات موافقت کرده است! این استعفابازی اما اگر برای ملت آب نیست، برای شخص ظریف و بلکه آقای هاشمیطبا و دولت نان هست! فالوئرهای هاشمیطبا افزایش خواهد یافت، ظریف تا حد امکان مظلومنمایی کرده، غیرپاسخگوتر خواهد شد. دولت تدبیر هم مسأله را از ارتباط گرانی و گشایشهای روزانه برجام به نخود سیاه جدیدی تغییر خواهد داد. تمام اینها اما نباید باعث نادیده گرفتن یک وجه مهم شخصیت آقای ظریف و تفکر حاکم بر وزارت امور خارجه در سالهای اخیر شود. براستی فردی که قریب 6 سال یک ملت 80 میلیونی را معطل خود و برنامههای برجامش کرده است، چگونه میتواند یکشبه و ناگهان، به دلیل یک ناهماهنگی بزند زیر میز بازی؟!
آقای هاشمیطبا شما یک چیزی بگو! اصلا مگر منافع ملی بازی است که بزنیم زیر میزش آقای ظریف؟! همه اینها ما را به این نتیجه نمیرساند که شما هم دیری است که از بیمار سرطانی برجام قطع امید کردهاید و تنها به دنبال بهانهای برای جدا کردن آرد خود از خمیر دولت بودهاید؟! بعد از آخوندی که در مسکن و راه شکر ریخت و رفت، قاضیزادههاشمی هم با طرح تحول سلامت خودساختهاش کمر بیمهها را شکست و استعفا کرد. شما ولی بمان آقای ظریف! بمان و با ما ملت از مزایای برجامت استفاده کن! بمان که به قول آقای روحانی، نوزاد برجام گرفتار نامادری نشود. آخر وقتی به قول آقای روحانی «برجام آثار دائمی دارد که تا قیامت میماند»، چطور ممکن است طراح اصلی برجام حداقل تا 1400 نماند و رندانه از تر و خشک کردن بچهاش بگریزد؟! خلاصه کلام؛ با ملت شوخی نکن آقای ظریف!
***************************************