آيا جنگ ميشود؟ ريشه اين سوال به هفته پيش و اظهار نظر جان بولتون، مشاور امنيت ملي كاخ سفيد بازميگردد كه گفت آمريكا ناو هواپيمابر آبراهام لينكلن را به خليجفارس اعزام كرده و اين پيامي روشن براي ايران است. چند روز بعد منابع خبري آمريكايي اعلام كردند علت اين موضعگيري بولتون به اطلاعات دستگاههاي امنيتي رژيم صهيونيستي بازميگردد. آنان به واشنگتن هشدار داده بودند ايران درصدد هدف گرفتن منافع و نيروهاي آمريكا در منطقه است؛ اما چرا گزينه جنگ روي ميز آمريكاييها نيست؟ بهتر است پاسخ را از زبان تحليلگران خودشان دنبال كنيم.
1ـ جنگ بيپايان/ جنگ كار نظاميان است؛ اما راهاندازي آن كار سياستمداران. ترامپ انگيزه سياسي و راهبردي آغاز جنگي جديد را ندارد. وي در دوران انتخابات رياستجمهوري خود بارها از راهاندازي جنگهاي غرب آسيا پس از 11 سپتامبر انتقاد كرده و گفته بود كه كشورهاي بزرگ وارد جنگهاي بيپايان نميشوند. ترامپ هم اكنون نيز به دنبال راهي براي خروج از افغانستان و سوريه است.
نشريه «آسيا تايمز» در تحليلي به قلم «ويجي پراشاد» درباره عواقب آغاز چنين جنگي مينويسد: «اگر آمريكا به ايران حمله كند با جنگي بيپايان روبهرو خواهد شد كه گستره آن از مرزهاي هند تا لبنان خواهد بود. بدون ترديد ايران كه از قدرت متعارف كمتري برخوردار است، از مزاياي خود براي حمله به نيروهاي آمريكا در افغانستان، حاشيه خليجفارس و حتي شمال آفريقا استفاده خواهد كرد.»
2ـ نداشتن توان و آمادگي نظامي/ موضوع ديگر به مختصات خاص ايران بازميگردد. ايران لقمهاي بزرگتر از دهان آمريكاست. «راديو فردا» وابسته به وزارت خارجه آمريكا در تحليلي در اين باره مينويسد: «دولت كنوني آمريكا در حال حاضر قادر به آغاز جنگ تمامعيار عليه ايران نيست، زيرا ايران كشور بزرگي است و اشغال نظامي آن نيازمند تجهيز نيرويي در اندازههاي دست كم نيم ميليون نفر است.»
انديشكده «رند» وابسته به وزارت دفاع آمريكا دو سال پيش تحقيقي درباره جنگ احتمالي با ايران و لوازم و ابعاد آن انجام داد و در گزارشي آورد: «درگيري عظيم با ايران نيازمند استقرار 21 اسكادران جنگنده نيروي هوايي، پنج اسكادران بمبافكن، 3 اسكادران جنگنده نيروي دريايي، 18 زيردريايي جنگي، چهار ناوبر هواپيما، مجموعهاي از وسايل نقليه اطلاعاتي، شناسايي و تجسس، شش گردان پيادهنظام، سه تيپ ارتش و خيل عظيمي از نيروهاي عمليات ويژه خواهد بود اگر تازه از خيل پهپادها، ماهوارهها، ناوها، شناورهاي ضدمين، كشتيهاي تأمين، هواپيماهاي سوختگيري مجدد و سامانههاي زمين به هوا بگذريم.»
نشريه «فارين پاليسي» نيز تير ماه سال گذشته نوشته بود ادعاها درباره جنگ با ايران، در واقع كوچكانگاري مسئله قلمداد ميشود؛ چرا كه «نزديك به 30 درصد هواپيماهاي نيروي هوايي آمريكا فاقد قابليت عمليات هستند، اين واحد با كمبود 2000 خلبان مجرب روبهرو است و توانمنديهاي كاركنان بخش تعميرات آن رو به اضمحلال رفتهاند و آنچه براي نيروي هوايي صادق است، درباره بقيه بخشهاي ارتش آمريكا هم مصداق دارد.»
3ـ قدرت پاسخگويي/ موضوع بعدي قدرت پاسخگويي ايران است. اين يكي از عوامل اصلي حماقت نكردن آمريكاست؛ چرا كه ميداند دوران بزن و در رو تمام شده و تجاوز به ايران، تاواني سخت دارد. نشريه آمريكايي «آتلانتيك» چند روز پيش در تحليلي درباره واكنش ايران به تجاوز احتمالي آمريكا نوشت: «تحولات منطقه خاورميانه و چگونگي استقرار نيروهاي آمريكايي و ايراني در اين منطقه به گونهاي است كه ايرانيها فرصتهاي بيشماري براي ايجاد دردسر براي آمريكا و متحدانش در اختيار دارند. نيروهاي ايران و شبه نظاميان وابسته به اين كشور در عراق و سوريه در مجاورت نيروهاي آمريكايي يا نيروهايي كه آمريكا از آنها پشتيباني ميكنند، مستقر هستند.
علي واعظ، كارشناس مسائل ايران در انديشكده گروه بحران به آتلانتيك ميگويد: «واقعيت اين است كه آمريكا در منطقه خاورميانه در معرض شديد خطر قرار دارد. ايرانيها از تجربيات فراواني در زمينه هدف قرار دادن نيروهاي آمريكا به طور غير مستقيم و از طريق شبهنظاميان متحد خود در منطقه، برخوردارند. شبهنظاميان هوادار ايران در عراق و سوريه ميتوانند نيروهاي آمريكايي مستقر در اين كشور را هدف آتش راكتهاي خود قرار دهند.»
4ـ عدم نيروي همراهكننده داخلي/ نگاهي به جنگهاي چند دهه اخير آمريكا نشان ميدهد، يكي از موارد مشابه تقريباً همه اين جنگها آن بوده كه يك نيروي داخلي در كشور هدف، با آمريكا همسو و همراه بوده و به عنوان بازو و پيادهنظام آمريكا در آن جنگ عمل كرده است. آمريكاييها چنين بازويي در ايران ندارند. مردم ايران با وجود همه اختلاف سليقهها و تفاوتهاي نژادي و امثال آن، به شدت در برابر تجاوز خارجي حساس بوده و آنها را متحد و منسجم ميكند. «آسيا» تايمز در تحليل خود مينويسد: «مردم ايران عميقاً وطنپرست هستند و هرگونه حمله آمريكا را عليه مردم ايران و نه فقط عليه حكومت ايران ميبيند. آمريكا متحد چنداني در ايران پيدا نخواهد كرد.»
5ـ تجربه گذشته/ نكته آخر به تجربه پيشين آمريكا بازميگردد. حمله آمريكا به ايران، دومين جنگ اين كشور عليه ايران خواهد بود؛ چرا كه در دوران جنگ تحميلي، صدام به نيابت از آمريكا با ايران درگير بود و از مقطعي به بعد آمريكا به طور مستقيم وارد جنگ شد. مقاله «بروس ريدل» كه در سال 2013 در انديشكده بروكينگز نوشته شده، در اين زمينه بسيار خواندني است. به نظر ريدل اولين درس آن است كه با وجود تمام تلفاتي كه به ايران وارد شد، اما هدف اين جنگ كه نابودي انقلاب اسلامي ايران بود نه تنها محقق نشد؛ بلكه به جنگ «داود و جالوت» تبديل شد و در نهايت به استحكام بيشتر پايههاي انقلاب سال 1357 انجاميد. دوم آنكه ايران مرعوب قدرت آمريكا نشد و نخواهد شد. در اواخر جنگ تحميلي، با وجود همه فشارهايي كه ايران تحمل ميكرد؛ اما از رويارويي مستقيم با آمريكا در خليجفارس رويگردان نشد و حتي در خارج از مرزهاي خود نيز جنگي نامتقارن را عليه آمريكا به راه انداخت. ريدل سومين درس جنگ هشت ساله براي آمريكا را اين نكته دقيق و ظريف عنوان ميكند كه پايان دادن به جنگ با ايران چالشي بزرگ است؛ چرا كه ايرانيها به راحتي عقبنشيني نميكنند.