یادداشت: آقای روحانی در ششمین سال ریاستجمهوری خود در دیدار با سیاسیون در پاسخ به به مطالبه آنها که از دولت خواستهاند به امور کشور رسیدگی کند، گفته است: «مشکل اصلی این است که شما همه انتظارات را از دولت دارید؛ ولی باید ببینید دولت چقدر اختیار دارد، دولت نه در سیاست خارجه اختیار دارد، نه میداند کجا باید مذاکره کند و مذاکره نکند، کجا ملاقات کند و کجا ملاقات نکند و نه اختیار فرهنگ و صدا و سیما در دست دولت است. چیزی از دولت میخواهید که اختیاری ندارد.»(!)
بررسی سالهای حضور حسن روحانی در پاستور، مذاکرات هستهای و مذاکره با آمریکا با وجود هشدارها و بدون رعایت شروط رهبر معظم انقلاب، تصمیمات متعدد و ضد و نقیض از جمله فاجعه ارز 4200 تومانی در حوزه اقتصاد، سیاستگذاریهای فرهنگی و... همگی خلاف گفتههای رئیسجمهور را نشان میدهد؛ از سوی دیگر اختیارات رئیسجمهور در قانون اساسی کاملاً مشخص است و آقای روحانی با آگاهی کامل از شرایط کشور و جایگاه رئیسجمهور دو بار در انتخابات شرکت کرده و شعارها و وعدههای حل مشکلات را داده است. فراتر از این آنچه این ادعای رئیس دولت اعتدال را بیاعتبار میکند، مرور اظهارات رئیسجمهور است که نشان میدهد، وی در دوران ریاستجمهوری خود افزون بر وظایف مشخص ریاستجمهوری در نظام اسلامی اختیارات ویژه و فراتری از پیشینیان خود نیز داشته است؛ چنانکه روحانی سال گذشته در جمع مردم لاهیجان گفت: «مقام معظم رهبری گفتند الآن شرایط جنگ است و نیاز به فرمانده این جنگ داریم که باید فرمانده آن رئیسجمهور باشد، من نیز در آن جلسه اعلام آمادگی کردم، این تأکید مقام معظم رهبری بود و بر این مبنا دستور دادند تا دولت و قوای دیگر در چارچوب مقررات در کنار دولت باشند.» حال پاسخ این پرسش را که چرا رئیسجمهور در تلاش است خود را فاقد اختیارات لازم بداند، باید در میزان رضایتمندی مردم از دولت و ناتوانی در استفاده از اختیار خود برای حل مشکلات جستوجو کرد! آنجا که حتی حامیان سرسخت دوران تبلیغات نیز از عملکرد دولت گلایه دارند.