ورود انقلاب اسلامي به دهه پنجم عمر پر بركت خود اقتضائاتي را به همراه دارد كه بدون توجه به آن نميتوان در مسير تحقق آرمانهاي انقلاب موفق بود. شايد مهمترين اقتضاي آن را بايد در بيانيه گام دوم انقلاب اسلامي جستوجو كرد كه رهبر حكيم انقلاب اسلامي در آن بر «عظمت نقش نيروي جوان متعهّد» در پيشبرد گامهاي انقلاب اسلامي تأكيد ورزيده و ايشان را محور تحولات دهههاي آتي پيش روي كشور دانستهاند. البته به فرموده ايشان، «نه هر جواني؛ جواني كه احساس تعهّد كند، احساس مسئوليت كند.» در اين ميان بخش عمده انتظارات از جوانان مؤمن انقلابي حركت مبتني بر منطق «آتش به اختيار» و در قالب «تشكلهاي خودجوش انقلابي» تصور ميشود. تعابير و توصيههايي كه رهبري نيز در طول سالهاي اخير داشتند، در اذهان عمومي جوانان چنين رويكردي را القا ميكرد.
اما كلام ايشان در جمع دانشجويان كه اولين روز خردادماه انجام شد، پيامي متفاوت و از جنس ديگري داشت! معظمله در بخشي از اين ديدار با برشمردن حركت عمومي انقلاب مبتني بر بيانيه گام دوم، به موضوع راهكارهاي عملي تحقق نقشآفريني جوانان اشاره كرده و در نهايت ميفرمايند: «نتيجه اينها چه ميشود؟ اينجا من اين جور يادداشت كردهام كه سرانجام [اينها]، كشاندن نسل جوان متعهّد به عرصه مديريت كشور [است]، ... ورود در عرصه مديريت براي نسل جوان از اين راهها اتّفاق ميافتد و طبعاً اگر نسل جوان وارد عرصه مديريت شد و مديران ارشد نظام از جمله جوانهاي متعهّد [شدند]ـ كه من گفتم جوانهاي متعهّد حزباللهي، يعني واقعاً بايد حزباللهي باشند؛ به معناي درست كلمه حزباللهيـ آن وقت آن حركت عمومي كشور طبعاً استمرار پيدا ميكند، سرعت پيدا ميكند و انجام ميگيرد.»
سخن گفتن با صراحت از ضرورت سپردن عرصه مديريت به جوانان را ميتوان راهبردي ممتاز دانست كه تحقق آن ضرورتي اساسي براي امروز و آينده كشور است و انتظار ميرود زمينههاي تحقق آن فراهم آيد. اين مهم در مسير تحقق نيازمند توجه به برخي ملاحظات اساسي است تا از مسير صحيح دچار افراط و تفريط نشود:
1ـ جوانگرايي مفهومي عام و كلي است كه متناسب با هر مأموريت و مسئوليتي بايد آن را تعريف كرد. براي نمونه، نماز جمعه امر اجتماعيـ سياسي است كه خطيب آن بايد از شايستگيهايي از جمله صلاحيت علميـ فقهي، وجاهت و مقبوليت عمومي، اعتبار اخلاقي و... برخوردار باشد. بدون شك، جوانگرايي در نماز جمعه به معناي انتخاب ائمه جمعه 20 تا 30 ساله نيست! چرا كه اين امر موجب ضعف نماز جمعه و كاهش حضور نمازگزاران خواهد شد؛ از اين رو بايد دقت كرد با برداشتي سطحي و قشري از جوانگرايي، اين تدبير راهبردي دچار انحراف نشود.
2ـ استفاده از تجربه مديران گذشته، ملاحظه جدي ديگري است كه در اين فرايند بايد براي آن تدبيري انديشيد. اين تجربه به مثابه سرمايه ارزشمندي است كه محصول ساليان سال عقلانيت، تجربه و علم آموزي است كه بايد در خدمت مديريت كشور قرار گيرد. در هيچ جاي جهان چنين گنجينه ارزشمندي را به سادگي به هدر نميدهند. براي اين كار بايد اتاقهاي فكر و تيمهاي مشاورهاي منسجم و مستمر تشكيل داد و از تجربيات مديران گذشته استفاده كرد و آن را در خدمت مديران جوان قرار داد. به واقع، جوانان بايد پاي بر عمارت ساخته شده گذشتگان بگذارند و مسير را تا رسيدن به قلههاي پيشرفت و توسعه كشور ادامه دهند.
3ـ طراحي سازوكاري براي چرخش نسلي و تربيت مديران جوان ضروري است. به واقع بايد فرايندي مدتدار و نهادينه شده را طراحي كرد كه هر مديري قبل از رسيدن به پايان مدت اشتغال و خط بازنشستگي، در كنار خود مديران جوان كارآزموده و آماده به كاري را تحويل نظام مديريتي كشور دهد تا با خيال راحت بتوان جايگزيني را براي وي انتخاب كرد. نبايد فراموش كرد كه در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامي پذيرش مديريتهاي اجرايي كشور، جايگاهي براي كسب تجربه از طريق آزمون و خطا نيست و انتظار ميرود مديريتها با كمترين خطا همراه باشد. لازمه اين كار تصويب قوانيني اداري معطوف به تحقق اين مهم و پيگيري جدي و عملياتي كردن آن در سازمانهاي مختلف است. اگر اين اتفاق بيفتد، بدون شك بخش مهمي از مشكلات ناشي از تغيير مديريتي كشور حل شده و با گسست مديريتي در كشور مواجه نخواهيم بود.
4ـ بايد توجه كرد در منطق رهبري جوانگرايي در تقابل با شايستهسالاري نيست. اينگونه نيست كه بتوان با تأكيد بر جوانگرايي، شايستگان را حذف كرد يا آنكه امور را به دست جواني سپرد كه شايستگي و تخصص انجام كاري را ندارد! بدون شك، نگرش رهبري بر سپردن امور به جوانان شايسته و صاحب صلاحيت است و بايد نسبت به اين شاخص دقت لازم كرد تا رويكرد حكيمانه اتخاذ شده به فساد و ناكارآمدي نينجامد.
5ـ واقعيت آن است كه كسب قدرت و در اختيار داشتن مناصب كليدي، موقعيت حساسي است كه بسياري براي دستيابي به آن چشم طمع دارند و حاضرند براي دستيابي به آن هر اقدامي كرده و خطوط قرمز فراواني را زير پا بگذارند. متأسفانه برخي تجربيات تلخ سالهاي اخير از آن حكايت دارد كه حضور انگشتشمار جوانان در مناصب مديريتي و تصميمسازي كشور، بعضاً تحت نفوذ روابط ژنتيكي دو جريان سياسي غالب و آقازاده محوري بوده است. اين روند فسادانگيز ميتواند آينده فرايند جوانگرايي در مديريت كشور را تهديد كرده و به انحراف بكشاند و به وضعيتي ضد آنچه انتظار ميرفت، تبديل كند! براي مقابله با اين خطر از هماكنون بايد چاره انديشيد و كاري كرد تا روند دستيابي به مديريت در كشور مبتني بر شايستهسالاري رقم بخورد و مسير براي سپردن امور به جوانان شايسته و صاحب صلاحيت هموار شود.