يکي از توصيههايي که بزرگان اهل علم و فضل همواره براي طالبان راه حق داشتهاند، مطالعه تاريخ و آشنايي با حوادث گذشته است. گذشته به مثابه چراغ راه آينده، درسها و عبرتهايي دارد که ميتواند هدايتگر امروز ما باشد. کسي که از تجربههای پيشينيان درس نياموزد، به واقع اشتباهات گذشته را تکرار خواهد کرد و چه زيبا گفتهاند که «هرکه ناموخت از گذشت روزگار/ هيچ ناموزد ز هيچ آموزگار»
درسآموزي از پيشينيان شيوهاي است که آخرين کتاب آسماني و پيامبر اعظم(ص) و خاندان مطهرش(ع) بدان تمسک جستهاند. خداوند متعال در آیه ۱۱۱ سوره يوسف ميفرماید: «لَقَدْ کَان فِي قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاِوُلِي الالْبَاب»؛ در سرگذشت آنان درس عبرتي براي صاحبان انديشه بود.
اميرالمؤمنين(ع) در وصيتي در نهجالبلاغه به امام حسن(ع) ميفرمايند: «پسرم! احوال امم و ملل و تواريخ را به دقت مطالعه کن و از آنها درس بياموز!» بعد چنين تعبيري دارند: «پسرکم! اگر چه عمر محدودي دارم و با امتهاي گذشته نبودهام که از نزديک وضع و حال آنها را مطالعه کرده باشم؛ اما در آثارشان سير کردم و در اخبارشان فکر کردم؛ تا آنجا که مانند يکي از خود آنها شدم. آنچنان شدهام که گويي با همه آن جوامع از نزديک زندگي کردهام.»(نهجالبلاغه/31).
حضرت آيتاللهالعظمی خامنهاي از جمله کساني است که به اين سنت مولای متقيان پايبند بودهاند. معظمله در بحث آشنايي با تاريخ، ممارست فراواني داشته و طي ساليان متمادي در شناخت آنچه بر پيشينيان گذشته تلاش کردهاند.
آثار بهجامانده از ايشان که هم در قالب سخنراني و مباحث کلامي و هم آثار مکتوب و ترجمه برخي آثار نويسندگان خارجي نمايان است، شوق و اشتياق و تخصص ايشان را در اين زمينه نشان میدهد. کتاب «صلح امام حسن عليهالسلام»، اثر شيخ راضي آلياسين که در سال 1348 ترجمه شد، از جمله آثار ارزشمند در باب زندگي ائمه(ع) است. کتاب «پيشواي صادق و انسان 250 ساله» نيز به حوزه تاريخ اسلام و تحليل زندگي سياسي ائمه اختصاص دارد.
معظمله هم در حوزه تاريخ اسلام و هم تاريخ جهان مطالعات گستردهاي داشتهاند و هم تاريخ ايران بالاخص تاريخ معاصر را به خوبي ميشناسند. اين اشراف اطلاعاتي به مثابه ابزاري قدرتمند در اختيار ايشان است؛ براي تجريه و تحليل تحولات سياسي اين روزها!
درسها و عبرتهايي که از مطالعه تاريخ گرفتهاند کافي است تا ايشان را در جايگاه عاليترين مقام تصميمگير نظام اسلامي از چنان بصيرت و هوشمنديای برخوردار کند که تحليلهايشان از رخدادهاي سياسي به ویژه در شناخت راهبردها و سناريوهاي دشمن مانند نداشته و حتي تعجب و تحسين مخالفان را نيز به همراه داشته باشد.
مروري بر رهنمودهاي رهبر حکيم و فرزانه انقلاب اسلامي به خوبي نشاندهنده دغدغه ایشان نسبت به مطالعه تاريخ و نگراني از غفلت نسل جوان نسبت به اين مهم، به ویژه مطالعه تاريخ دو سده اخير است. ايشان نارضايتي خود را از نداشتن توجه کافي به مطالعات تاريخ اعلام داشته و همه جوانان و نسل امروز را به تدبر در تاريخ دعوت کردهاند؛ برای نمونه معظمله در ديدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ميفرمايند: «جنگهاي دنيا در اين برهه اخير، در اين دو سه قرن اخير، غالباً تحت تأثير نفوذ نظام سلطه بوده. يا خودشان با کسي جنگ داشتند يا دو گروه را به جنگ هم انداختند، براي اينکه سود ببرند. فقر هم کار آنهاست. بسياري از اين کشورهاي فقيري که مردم آن در فقر زندگي ميکنند و از منابع طبيعي خودشان نميتوانند بهرهبرداري کنند، گناه فقر آنها به گردن اينهاست. اينها خيلي از کشورها را بر اثر سلطه سياسي، از موجودي دانش خودشان هم تهي کردند.
اين کتاب جواهر لعل نهروـ نگاهي به تاريخ جهانـ را بخوانيد. در بخشي که دخالت و نفوذ انگليسيها در هند را بيان ميکند، تصوير ميکند، تشريح ميکندـ او آدمي است هم امين، هم مطلعـ ميگويد صنعتي که در هند بود، علمي که در هند بود، از اروپا و انگليس و غرب کمتر نبود و بيشتر بود. انگلیسیها وقتي وارد هند شدند، يکي از برنامههايشان اين بود که جلو گسترش صنعت بومي را بگيرند. خب، بعد کار هند به آنجا ميرسد که دهها ميليون آن وقتها، صدها ميليون در دورههاي بعد، فقير و گدا و خيابانخواب و گرسنه به معناي واقعي داشته باشد. آفريقا همينجور است. بسياري از کشورهاي آمريکاي لاتين هم همينجورند؛ پس نظام سلطه علاوه بر اينکه جنگافروز است، فقرآفرين است.
اين ثروتهاي عظيمي که شما ميبينيد در قلههاي ثروتـ اين ثروتمندان درجه يک دنياـ جمع شده، همان «ما رَأيتُ نِعمَةً مَوفورَة، اِلّا وَ في جانِبِها حَقٌّ مُضَيع» است. وقتي نفت يک کشور را غارت ميکنند، محصول کشاورزي يک کشور را غارت ميکنند، چاي يک کشور را غارت ميکنند، تجارت يک کشور را در دست خودشان ميگيرند که مردم خود آن کشور از آن محروم بمانند، توليد را، صنعت را و بقيه شئون پيشرفت ملّي را از يک ملّت سلب میکنند، خب ملّت فقير ميشود؛ پس هم جنگ کار آنهاست، هم فقر کار آنهاست، هم فساد کار آنهاست. گسترش فساد در دنيا و برافروختن آتش ميل جنسيـ که يک امر طبيعي است و قابل برافروخته شدن و شعلهور شدن در همه انسانهاـ کار آنهاست که هر کدام از اينها داستان جداگانه و مفصلي است.»(26/6/۱۳۹۲)