ماجرای صلح امام حسن مجتبی علیهاسلام از وقایع مهم تاریخ صدر اسلام است که پس از گذشت قرنها، همچنان میتوان در مورد علل، عناصر دخیل، ابعاد و زوایای پیدا و پنهان آن بحث نمود و به گفتگو نشست. اما آنچه در مورد صلح امام حسن روشن است این است که اولاً این صلح بر خلاف میل و خواسته درونی امام علیهالسلام منعقد گردید و به عبارت دقیقتر بر امام جامعه اسلامی که تنها و بی ساز و برگ مانده بود تحمیل شد، ثانیاً، خیانت اطرافیان و نفاق و تزویر معاویه دو عنصر اصلی در شکلگیری صلح امام با معاویه بود. اینکه چرا امام علیهالسلام دست به شمشیر نبرد و در مقابل زیر بار صلح با معاویه پلید رفت، در نکاتی که به آنها اشاره شد نهفته است.
امام حسن علیهالسلام که بر اثر تبلیغات و جنگ روانی معاویه و پراکندگی یارانش تنهای تنها مانده بود، میدانست که اگر با همان عده معدود اصحاب و یاران خود با معاویه بجنگد و به شهادت برسد، انحطاط اخلاقی زیادی که بر خواص جامعه اسلامی حاکم بود، نخواهد گذاشت که دنبال خون او را بگیرند! تبلیغات، پول و تزویر معاویه، همه را تصرف خواهد کرد و بعد از گذشت یکی دو سال، مردم خواهند گفت حسنبنعلی بیهوده در مقابل معاویه قد علم کرد. لذا، با همه سختیها ساخت و خود را به میدان شهادت نینداخت؛ زیرا میدانست خونش هدر خواهد شد. صلح با معاویه سختترین گزینهای بود که امام حسن علیهالسلام آن را انتخاب نمود. بنابراین صلح امام با معاویه در تاریخ اسلام یک استثناء ناشی از شرایطی بود که امام در آن قرار گرفته بود. به بیان دیگر صلح با معاویه، حکم کلی و قابل تعمیم نیست که بتوان آن را در سایر مقاطع تاریخی به کار بست.
مختصات حاکم بر شرایط امروز جامعه اسلامی و جمهوری اسلامی ایران همانند دوران حیات مبارک امام حسن علیهالسلام نیست که بتوان صلح با آمریکا را عامل برون رفت از مشکلات و ضامن بقای جامعه و نظام اسلامی در مقابل تهدیدات داخلی و بیرونی دانست. آنچه که امام را وادار به صلح نمود خیانت و نامردی فرماندهان لشکر، ضعف ایمان مردم و رفتارهای مزورانه و منافقانه معاویه بود. این در حالی است که امروز در جمهوری اسلامی ایران، نه امام جامعه اسلامی تنها مانده است و نه ایمان مردم رو بر افول و سراشیبی نهاده است. با وجود بیش از چهل سال تحریم و تهدید و فشار، آحاد مردم همچنان پای نظام و رهبری ایستادهاند و پشت نظام را خالی نکردهاند، ضمن اینکه در این تحریمهای اخیر آمریکا نیز که راهبرد فشار حداکثری نام گرفته است، بیش از پیش بر اتحاد و انسجام داخلی بین مردم و افکار عمومی و همچنین گروهها و جریانات مختلف سیاسی در مقابل دشمنی دون به نام آمریکا افزوده شده است.
صحبت از صلح و سازش با آمریکا به تأسی به ماجرای صلح امام حسن علیهالسلام، منطق صحیحی ندارد. عقل و منطق دینی و تاریخی حکم میکند که باید از تکرار فجایع و اتفاقاتی که خون به دل ائمه معصومین علیهمالسلام کرد، جلوگیری نمود. خانهنشینی امام علی و صلح امام حسن و خیانت مردم کوفه به امام حسین علیهمالسلام نباید دوباره در تاریخ تکرار شود. دولتمردان و کارگزاران جامعه اسلامی باید به خود و اطرافیان و استراتژیستها متذکر شوند که چه کنیم که دیگر شاهد تکرار خانهنشینی امام علی و صلح و تنهایی امام حسن و خیانت به امام حسین علیهمالسلام نباشیم؟!
اینکه رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی ضمن اتخاذ تدابیر ویژه برای مصونیتبخشی به ساختارهای جامعه اسلامی در تمام عرصهها و امنسازی آن در مقابل تهدیدات دشمن، زیر بار هیچگونه گفتگو و سازشی با آمریکا نرفتهاند، از منطق قوی قرآنی و روایی و سیاسی برخوردار است که نشان میدهد معظمله به عنوان رهبر جامعه اسلامی نمیخواهند حوادثی تلخی که در صدر اسلام و برخلاف میل درونی ائمه هدی علیهمالسلام اتفاق افتاد، امروز هم بر جامعه اسلامی تحمیل شود.
هیچ کس و حتی شخص رهبری مخالف مذاکره و تعامل با دنیای خارج به استثنای رژیم اشغالگر قدس نیست. اصل مذاکره در مواردی که احقاق حق و منافع جامعه اسلامی بر آن متوقف باشد، با رعایت مصالح و منافع و احترام متقابل، اشکالی ندارد. اما مهمتر از اصل مذاکره، نحوه مذاکره و احقاق حقوق کشور اسلامی است و مذاکره باید به گونهای باشد که حقوق نظام اسلامی حفظ شود و عزت جامعه اسلامی خدشه دار نشود. امروز و در شرایطی که کارزار حداکثری آمریکا شکست خورده و نظام اسلامی نیز با استقامت و مقاومت فعال خود دستگاه محاسباتی دشمن را به هم ریخته و سیاستهای او را به شکست کشانده است، مذاکره با آمریکا در حکم کمک به آمریکا در تحقق برنامههای ضدایرانیاش است. همین چند ماه پیش یعنی دقیقاً مرداد ماه بود که پمپئو وزیر خارجه آمریکا در جلسه استماع کنگره، اعتراف کرد که فشار حداکثری علیه ایران شکست خورده است. واقعاً کدام انسان عاقلی با دشمنی که در حال شکست است مذاکره و صلح میکند؟! آیا این مذاکره چیزی جز آوانس دادن به دشمن نیست؟! آیا اگر امام حسن علیهالسلام امروز در جامعه اسلامی بود، باز با دشمن صلح و مذاکره میکرد؟! قیاس صلح امام حسن با معاویه و مذاکره با آمریکا یک مقایسه باطل است. رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان یک اسلامشناس برجسته که بر تمام ابعاد و جریانات تاریخ صدر اسلام احاطه و اشراف کامل دارند و شرایط امروز جامعه و دشمن را نیز به خوبی میشناسند در مواجهه با کسانی که میخواهند صلح امام حسن علیهالسلام با معاویه را مستمسکی برای مذاکره و سازش با آمریکا قرار دهند تأکید میکنند: «عدهای در قضیه مذاکره و مسئله مذاکره سهلانگاری میکنند، سهلاندیشی میکنند، مطلب را درست نمیفهمند. حالا بعضیها بیخیالاند - بیخیالان جامعه، که هرچه پیش بیاید برایشان اهمیتی ندارد، مصالح کشور از بین برود، منافع ملی نابود بشود - که حالا با آنها کاری نداریم، اما بعضی بیخیال هم نیستند لکن سهلاندیشند، عمق مسائل را نمیفهمند. وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکره با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلانکس، امام حسین هم مذاکره کرد. خب اینها نشاندهنده سهلاندیشی است، نشاندهنده نرسیدن به عمق مسئله است. اینجور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و سادهاندیشانه نمیشود به مصالح کشور رسید. اولاً امیرالمؤمنین که با زبیر یا امام حسین که با ابنسعد حرف میزند، او را نصیحت میکند؛ بحث مذاکره به معنای امروزی نیست؛ مذاکره امروزی یعنی معامله، یعنی یکچیزی بده، یکچیزی بگیر. امیرالمؤمنین با زبیر معامله میکرد که یکچیزی بده، یکچیزی بگیر؟ امام حسین با ابنسعد معامله میکرد که یکچیزی بده یا یکچیزی بگیر؟ [هدف] این بود؟ تاریخ را اینجور میفهمید؟ زندگی ائمه را اینجور تحلیل میکنید؟» این جواب محکم رهبر فرزانه انقلاب به شبهه مذاکره ائمه با دشمنان بود که سال 1396 بیان شد و بهخوبی ابعاد مسئله را روشن میکند.
اگر بعضی از دولتمردان دنبال قرینهسازی از شرایط و چهارچوبهای گفتمانی و تاریخی هستند باید دقت کنند که مناسبات امروز ما با آمریکا دقیقاً شبیه مناسبات امام حسین با یزید است، نه امام حسن با معاویه. لذا اگر دنبال تجویز میگردند، مقاومت فعال راهبردیترین تجویز است نه صلح.
پیام صلح به آمریکا، در اصل پیام ضعف به رژیمی است که با صراحت هرچه تمام در مقابل نظام اسلامی صفآرایی نموده و کمر به نابودی یک ملت بسته و اسطورههای کمنظیرش را ترور کرده است.
ملتی که به نظام خود وفادار است و کشوری که مقاومت او نتیجه داده و به یک الگوی بینالمللی تبدیل شده است را نباید در قربانگاه صلحی برد که هیچ ارمغانی جز زبونی و خواری و از دست دادن هویت واقعیاش نخواهد داشت.