عيد غديرخم كه در مكتب اهل بيت(ع) و ادبيات شيعه از آن با عنوان «عيدالله الاكبر» ياد كردهاند ميتواند سرفصلي نو در سياست ورزي و ارائه الگوي حكومت ديني باشد. در اين روز، خداوند متعال با تثبيت جايگاه ولايت و رهبري جامعه و معرفي مصداق اتم آن، دين خود را كامل و نعمتش را بر آدميان تمام كرده و «اسلام با ولايت» را به عنوان دين مطلوب و مورد رضايت خود براي هدايت بشريت معرفي كرد.
براي فهم دقيق حماسه غدير بايد به اين مقدمه توجه داشت كه اسلام آخرين و كاملترين نسخه هدايت بشري است كه از سوي خاتمالنبيين(ص) ارائه شده است. نگاه اسلام نگاهي فردگرايانه و تلاش براي هدايت معدودي از مردم در زمان و مكان خاصي نيست، بلكه اسلام آن نسخه شفابخشي است كه براي هدايت تمام بشريت در همه زمانها و مكانها آمده است. لازمه چنين هدايتي داشتن اقتدار و توانايي اثرگذاري بر تمام ابعاد جامعه است. چنين ديني نميتواند نسبت به مهمترين نهادهاي اجتماعي اثرگذار بر سرنوشت آدميان بيتوجه باشد. چطور ميتوان در جامعهاي كه حاكميت و ساختار و كارگزاران آن مبتني بر شرك و بيخدايي چينش شدهاند، انتظار داشت كه تودهها و اكثريت جامعه به سمت اهداف دين كه نجات انسان از اسارتهاي دروني و بيروني از طريق عبوديت و بندگي و اطاعت خداوند متعال است حركت كنند! بنابراين دين براي تحقق اهداف خود نميتواند نسخهاي براي حكومت و اداره جامعه نداشته باشد.
غدير فراتر از آن آمده است تا اين حقيقت را آشكار كند كه تنها «شايستگان» حق حاكميت دارند و حكومتي كه مبتني بر صلاحيتهاي اسلامي شكل نگيرد، نامشروع خواهد بود. به واقع غدير بنيانگذار قاعده و معيارها در حكومتداري است و اين ويژگيها را در سه گانه فقاهت، عدالت، درايت تبيين ميكند.
در زمان حضور امام معصوم(ع) مطلق اين صفات در امام جمع بوده و رهبري و زمام امور جامعه اسلامي بايد در اختيار او قرار گيرد؛ اما در زمان غيبت، شايسته رهبري و حكمراني در نظام اسلامي «فقيهِ و عادل زمان شناس» است. همان كه از او با عنوان «وليفقيه» يا «رهبري انقلاب اسلامي» در قانون اساسي ياد شده است.
در كنار تأكيد بر صلاحيتها و معيارها، آنچه تكميلكننده بحث حق حاكميت در نظريه سياسي اسلام است، توجه به اين نكته اساسي است كه روند به قدرت رسيدن فقيه عادل زمانشناس، از فرايند مردمسالاري ميگذرد. به واقع از ميان صاحبان صلاحيت، آن كس را كه مردم به حاكميت او رضايت دهند، حق حاكميت خواهد داشت. در حقيقت براي كسب قدرت، راههاي متعددي اعم از غلبه و زور، كودتا و براندازي، دستنشاندگي، وراثت و انتصاب و رضايت مردمي قابل تصور است. مبتني بر آموزههاي اسلامي، تنها راه مشروع رسيدن به قدرت «كسب رضايت مردمي» است و ديگر راههاي پيشنهادي نامشروع بوده و با روح و گوهر آموزههاي ديني قابل جمع نيست. حاصل اين فرايند جمع شايستهسالاري و مردمسالاري است. به همين دليل با جرئت ميتوان گفت مهمترين ويژگي رهبري جامعه در نظام مردمسالاري ديني ارتباط و اتصال و پيوستگي جداييناپذيري ميان مردم و رهبري است و هر حكومتي كه اين طور نباشد، اين ولايت نيست؛ يعني حاكميتي كه اسلام پيشبيني كرده است، نخواهد بود!
از سوي ديگر غدير با معرفي اميرالمؤمنين(ع) به عنوان اسوه و الگوي حاكميت، مسئله چگونگي حكمراني را نيز تعيين كرده است. در اين الگو اگر اهداف حكومت اسلامي را تحقق چهارگانه عدالت، امنيت، رفاهت و معنويت بدانيم، مكتب غدير اين حقيقت را آشكار ميكند كه اين مهم از طريق آموزههايي مانند اجراي شريعت، اجراي حدود الهي، مردمسالاري ديني، عدالتورزي حاكمان و كارگزارن نظام اسلامي اولويت دادن به محرومان و مستضعفان و... ممكن خواهد بود.
در عصر جاهليت ثاني كه نفسانيت و اهواي آدمي در قالب خرد، ابزاري صورتبندي شده و حاصل آن شكل دادن به نظام ليبرال دموكراسي است، تنها راه تحقق عدالت، آزادي و صلح و امنيت و سعادت بشري بازگشت به غدير و تمسك به مكتب اميرالمؤمنين(ع) خواهد بود.