در ایران بیش از ۱۸ سال از صدور فرمان هشت مادهای خطاب به سران قوا درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی میگذرد و متاسفانه در این مدت اقدام درخوری انجام نشده است.
نخستین راه مبارزه با فساد افزایش سطح تقوای فردی و اجتماعی و فرهنگسازی آن است. تقوا شاخههای گوناگونی دارد؛ مانند تقوای مالی و اقتصادی و تقوای سیاسی. آنچه در اینجا بیشتر مورد نظر است، تقوای کاری است که معادل خویشتنداری وپرهیزکاری در کار است؛ یعنی کنترل خویش هنگام انجام دادن کار و پرهیز از روابط سوء اجتماعی با دیگران. از آنجا که امام علی (ع) کارگزاران خود را به طور ویژه به رعایت تقوای فراوان سفارش میکند، میتوان استنباط کرد که دیدگاه ایشان در اینجا بیشتر ناظر به تقوا و خودکنترلی در عرصة کار و کارگزاری است. کارگزار نیز موظف به خودکنترلی در همة کارها، به ویژه در امر حکومت و مدیریت است؛ البته این سفارشها، در شکلی دیگر همة افراد و عرصهها را فرا میگیرد.
حسابدهی و پاسخگویی سبب کاهش درجه و میزان فساد میشود. این امر ممکن است به روشهای گوناگونی به دست بیاید که مهمترین و تأثیرگذارترین آنها خودکنترلی و خودنظارتی در افراد است؛ بنابراین بر اساس آموزههای دینی، نخستین گام برای مبارزه با فساد اداری و دیگر بیماریهای اجتماعی مدرن، تزریق جهانبینی صحیح در جامعه است. همچنین ضروری است عمل به اصول اسلامی به طور کامل برای هدایت انسان به صلح و شکوفایی حقیقی تشویق شود.
روش مهم دیگر استفاده از کارگزاران سلیمالنفس است. هر نظام اداری و حکومتی برای اینکه بتواند امور جامعة خود را به درستی اصلاح کند، باید از کارگزاران شایسته و متعهد بهره گیرد. در میان همة حکومتها، تاکنون هیچ حکومتی مانند حکومت امیرالمؤمنین علی (ع) در مورد امور کارگزاران خود حساسیت و دقت نداشته است. این واقعیت را میتوان از نامهها و خطبههای گوناگون حضرت به کارگزاران و والیان حکومتی در ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی و دینی جستوجو کرد. در همة نامهها و عهدنامههای حضرت به کارگزاران، مسئلة رعایت تقوا و ترس از خدا و توجه به آخرت دیده میشود. در اندیشة سیاسی اسلام، کسانی که از امکانات و اموال و اختیارات حکومتی بهرهمند میشوند، باید صفات و ویژگیهایی داشته باشند تا بتوانند وظیفة خود را به درستی انجام دهند.
امیر مؤمنان علی (ع) هیچگاه در عزل و نصبهای خود، مسئلة رفاقت و خویشاوندی را مدنظر قرار نمیداد و روش سیاستمداران دنیاپرست را که تنها در راستای بقای حکومت خود عمل میکردند، در پیش نمیگرفت، بلکه تنها به رضای خدا میاندیشید و مصلحت مردم را مد نظر قرار میداد. در اندیشة سیاسی حضرت، هیچ خطری برای جامعة اسلامی بیشتر از خطر روی کار آمدن افراد بدون اهلیت و همچنین کمصلاحیت نیست؛ به همین دلیل، ایشان هنگام گماردن مالکاشتر نخعی به حکومت مصر، در نامهای به مصریان چنین هشدار دادند: من بیم دارم که نابخردان و نابکاران زمام امور مملکت را به دست گیرند و مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان او را بردگان خود گیرند و با صالحان به دشمنی برخیزند و فاسقان را حزب خود قرار دهند. «نهج البلاغه، ص ۱۰۵۰»
حضرت همواره مردم را به مسئله کارگزاران توجه میدادند و میفرمودند که مبادا زمامداران بیاهلیت بر سر کار آیند و جامعه و مردمان را به تباهی کشانند؛ زیرا اگر حساسیت مردم به چگونگی رفتار کارگزاران از بین رود، آنگاه افراد بیلیاقت و بدون صلاحیت در مراتب زمامداری قرار میگیرند و جامعه را به تباهی میکشانند. «مجلسی، ۱۴۰۲ ق، ج ۶۹، ص ۱۷۶»
نتیجه آنکه اگر در نظام اداری و حکومتی از افراد سالم و متعهد استفاده شود و نظارت مستمر برای تداوم حسن سلوک و تعامل مطلوب با مردم نیز حاکم باشد، یقیناً میتوان به اقامة عدل و قسط در جامعه امیدوار بود. بدیهی است تنها در این صورت میتوان امیدوار بود که مردم به نظام حکومتی جامعه اقبال کنند و در رفع فساد و تخلف، با کارگزاران همکاری و همگامی داشته باشند.