«بولتون» چهل و چهارمين مقام ارشد كابينه ترامپ محسوب ميشود كه حدود سه سال گذشته از سمت خود بركنار شده است. كثرت تحولات و عزل و نصبها از سوي رئيسجمهور ايالاتمتحده طي دو سال و نيم گذشته موجب شد بركناري بولتون سبب شگفتي كسي در داخل يا خارج از ايالات متحده نشود. فراتر از اين، حتي عدهاي آن را اقدامي ديرهنگام قلمداد كردند كه بايد مدتها پيش اتفاق ميافتاد. مانند ساير عزل و نصبها در كاخ سفيد، ترامپ به دليل خاصي درباره بركناري سومين مشاور امنيت ملي خود اشاره نكرده است؛ اما به عنوان يكي از معدود موارد در اين زمينه از «اشتباهات زياد» بولتون ياد ميكند. اين اشتباهات دقيقاً چه بودهاند كه به بركناري مشاور امنيت ملي آمريكا انجاميدهاند؟ در اين زمينه چند احتمال مطرح است.
بولتون و ترامپ با وجود همدلي اوليه پيرامون پرونده ايران، در ساير پروندههاي سياست خارجي آمريكا اختلاف نظر داشتند. در پرونده كره شمالي هواداري بولتون از مدل كرهشمالي و خلع سلاح بدون پيششرط «پيونگيانگ»، با مشي ترامپ در زمينه مذاكره و ارائه مشوق به اين كشور متضاد بود. در مورد ونزوئلا بولتون به چيزي كمتر از اعمال تام و تمام «دكترين مونرو» در آمريكاي لاتين راضي نبود و در اين راه حتي كودتا عليه دولت مادورو را نيز آزمود. بولتون به عنوان نومحافظهكار، به هيچ روي قادر به تطبيق با سياست نه چندان تهاجمي ترامپ در مورد روسيه نبود؛ اما آنچه رفتن بولتون از تيم امنيت ملي رئيسجمهور را مسجل كرد، به ظاهر دو مسئله ايران و افغانستان بوده است.
بولتون مخالف مذاكره با طالبان بوده و ديدار با سران طالبان در كمپ ديويد، آن هم در آستانه سالگرد حملات يازدهم سپتامبر را محل ترديد جدي دانسته است. هر چند گفته ميشود مشاور امنيت ملي عملاً از دستور كار ديپلماتيك ياد شده كنار گذاشته شده بود، در ظاهر تلاش او براي لغو اين ديدار در لحظه آخر موفق بوده و يك سال تلاش وزارت امور خارجه آمريكا براي ترتيب دادن اين مذاكرات از بين رفته است. در باب ايران نيز، بولتون در جلسه دوشنبه گذشته كاخ سفيد، به صراحت با نظر ترامپ در مورد رفع پارهاي از محدوديتهاي تحريمي عليه ايران مخالفت كرده است. حال آنكه وزراي خزانهداري و امور خارجه ترامپ از اين امر به مثابه ابتكاري براي پيشبرد دستور كار ديپلماتيك با تهران استقبال كردهاند.
فارغ از اختلافات در باب پروندههاي سياست خارجي ميتوان بركناري بولتون را در قالب تحليل بوروكراتيك سياست خارجي آمريكا نيز بررسي كرد. بر اين پايه به نظر ميرسد در بسياري پروندهها پمپئو همدلي بيشتري با ترامپ دارد و از اين رو در عرصه رقابت بوروكراتيك با تكيه بر همين عامل توانسته موقعيت خود در كاخسفيد را حفظ كند. بولتون نه از حمايت معنادار كنگره منتفع شد و نه جايگاه حزبي همانند جايگاه پمپئو در جنبش تيپارتي داشت؛ بنابراين بركناري او تقريباً براي ترامپ بدون هزينه بود.
دليل بركناري بولتون از نقش بر آب كردن طرح ترامپ براي صلح افغانستان تا اختلافنظر در پرونده كره شمالي، از اختلاف در مورد فشار بر ايران تا خاطره تلخ ناكامي در ونزوئلا هر چه باشد، مرد جنگطلب كابينه بوش، اكنون در كاخ سفيد حضور ندارد. بولتون با وجود تندروي مفرط، معمار سياست خارجي آمريكا نيست و رفتن وي از كاخسفيد احتمالاً تغيير محسوسي در فرايندهاي سياست خارجي واشنگتن ايجاد نميكند. با اين حال به نظر ميرسد در غياب بولتون سياست خارجي آمريكا از رويكردي كمتر نظامي برخوردار شده و در عين حال نقش و كنش كارگزاري (شخص ترامپ) در آن بيش از پيش پر رنگ ميشود؛ زيرا جانشين بولتون هر كه باشد بايد انعطاف بيشتري در مقابل تصميمهاي رئيسجمهور داشته باشد. به طور خاص و با توجه به ماهيت سياستخارجي آمريكا و مهمتر از آن مشي كشورداري ترامپ، اين اقدام سيگنالي براي هيچ موضوعي درباره ايران نيست و نميتواند نشانه تغيير سياست آمريكا در قبال ايران باشد؛ اما نشانه ترديدهاي جدي به تداوم فشار حداكثري به عنوان راه حل مسئله ايران نزد كاخ سفيد تلقي ميشد.