به تازگی تروئیکای اروپایی با صدور بیانیهای ضد ایرانی در نیویورک، جمهوری اسلامی ایران را مسئول مستقیم حملات پهپادی به آرامکو (در عربستان) معرفی کردند. این اقدام، مهر تأیید دیگری مبنی بر «استراتژی واحد» واشنگتن و سه کشور اروپایی (انگلیس، آلمان و فرانسه) در قبال ایران است. این اقدام در راستای تکمیل راهبرد «اعمال فشار حداکثری» به ایران صورت گرفت. همانگونه که بارها تأکید شده است، راهبرد مشترک آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال ایران، «مهار ایران قدرتمند» است. آنها در مسیر نیل به این راهبرد، تاکتیک مهمی تعریف کردهاند که آن «پیچیدهسازی صحنه بازی با ایران» است. بیدلیل نیست که آنها یکبار از «اینستکس»، بار دیگر از «تغییر برجام» و دیگر بار از «مذاکرات شش ماهه» سخن به میان میآورند!
راهبرد واحد در برابر ایران
بدون شک ترامپ، مکرون، مرکل و بوریس جانسون سعی در ایجاد اتاق تاریکی دارند که در آن هیچ چیزی سر جای خود نباشد! آنها به خوبی میدانند که اگر بازی مشترک آنها در معرض دید افکار عمومی ایران و جهان قرار بگیرد، دیگر قدرتی برای امتیازگیری از کشورمان و خلق تصاویر مجازی و کاذب و جا زدن این تصاویر به نام تصاویر حقیقی نخواهند داشت. آنچه در این اتاق تاریک بیش از هر موضوع دیگری خودنمایی میکند، مانور پارادوکسها و موارد متناقض است. صدور بیانیه ضد ایرانی اخیر تروئیکای اروپایی، آن هم در آستانه سخنرانی رئیسجمهور کشورمان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، نقطه آشکارساز پیوستگی راهبردی دولت ترامپ و دولتهای اروپایی در قبال ایران است.
واقعیت امر این است که نوع مواجهه واشنگتن و تروئیکای اروپایی با ایران، «مصدر استراتژیک واحد» دارد. هر دو بازیگر (آمریکا و اروپا) در مورد راهبرد «مهار ایران قدرتمند» با یکدیگر اتفاق نظر دارند. این هدفگذاری مشترک، مرهون پیوستگی امنیتی واشنگتن و شرکای اروپایی آن در ناتوست؛ بنابراین، «تفکیک اروپا از آمریکا»، یک گزاره راهبردی اشتباه در حوزه سیاست خارجی کشورمان محسوب میشود.
موضوع دیگر در مورد بازی تروئیکای اروپایی در قبال ایران، به «میانجیگری ظاهری» آنها باز میگردد. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه خود را از کسوت یک «بازیگر خاطی» خارج کرده و به یک «میانجی خیرخواه» تبدیل کرده است! در حالی که پاریس، خود بخشی از بحران به وجود آمده محسوب میشود. همگان به یاد دارند که مکرون برای نخستین بار و قبل از خروج ترامپ از توافق هستهای، خواستار «تغییر برجام» از طریق گنجاندن موضوعاتی مانند توان موشکی ایران و اعمال محدودیتهای فرازمانی بر فعالیتهای هستهای ایران شد! حتی پس از خروج ترامپ از برجام، مقامات فرانسوی به رایزنیهای برجامی خود با کاخ سفید ادامه دادند؛ تا جایی که مکرون در اظهاراتی وقیحانه و با وجود خروج واشنگتن از برجام، خواستار «تحدید توان موشکی» ایران شد!
مروری بر آنچه از سال ۲۰۱۷ میلادی (زمان استقرار رسمی ترامپ در کاخ سفید) تا کنون رخ داده است، میتواند در تشریح شرایط موجود راهگشا باشد. از ابتدای سال ۲۰۱۷ میلادی، یعنی زمانی که دونالد ترامپ در رأس معادلات سیاسی و اجرایی آمریکا حاضر شد شاهد بودیم که تروئیکای اروپایی و به ویژه کشور فرانسه مناسبات نزدیکی را با ایالات متحده آمریکا در قبال ایران تعریف کردند. بر این اساس، آنها سیاستهای ضد ایرانی مشترکی را تعیین کردند و بر سر مقولهای به نام تغییر برجام با یکدیگر به مذاکره پرداختند. اقدامات و موضوعاتی که در دسترس داشتند، کاملاً مشخص کرده بود که موضوع بازرسی از اماکن نظامی ایران، اعمال محدودیتهای فرازمانی علیه برنامه هستهای ایران، بحث فعالیتهای منطقهای ایران و توان دفاعی و موشکی کشورمان بود.
پس از اینکه ترامپ از توافق هستهای با ایران خارج شد، بسیاری تصور کردند که ارتباط اروپا با آمریکا بر سر خروج واشنگتن از برجام مخدوش میشود. متأسفانه این تصور، به پیش فرضی در حوزه سیاست خارجی کشورمان تبدیل شد. این پیش فرض غلط مولد محاسبات و رفتارهای نادرستی در سیاست خارجی کشورمان بود. رئیسجمهور آمریکا از برجام خارج شد؛ اما مناسبات و ارتباطات پشت پرده آمریکا و فرانسه علیه ایران باقی ماند. فرانسه به نمایندگی از تروئیکای اروپایی طی یک سال اخیر مذاکرات مستمری را با آمریکا داشته و به صورت خاص «لودریان» وزیر خارجه فرانسه، با مایک پمپئو در این باره در ارتباط هستند تا بتوانند سیاستهای مشترکی علیه ایران اجرا کنند. «اینستکس» محصول همان مناسبات و مذاکرات پشت پرده است؛ یعنی اینکه ما فکر کنیم «اینستکس» محصولی از اراده واقعی از سمت اروپاست و خروجی یک همکاری جمعی و واقعی از سمت کشورهای اروپایی برای نجات برجام است، پیش فرضی کاملاً غلط خواهد بود. «اینستکس» اساساً ماهیت حقوقی ندارد، بلکه ماهیت کاملاً سیاسی دارد و از نظر ماهوی نباید در تحلیلش دچار اشتباه شد. «اینستکس» یک ساختار قطرهچکانی، حداقلی، غیرحقوقی و یک ساختار مبهم محسوب میشود، بدون اینکه اصلاً ضمانت اجرایی داشته باشد و محصول رایزنیهای بین کاخ سفید و کاخ الیزه است.
نخواستن اروپا
نکته مهمتری که در مورد سخنان رهبر معظم انقلاب باید مدنظر قرار گیرد، ایستادگی نکردن اروپا در برابر خروج واشنگتن از برجام است. با توجه به شدت وزن «بخش خصوصی» در اروپا و غلبه آن بر توان «بخش دولتی»، عملاً اتحادیه اروپا قدرت مانور چندانی برای وادارسازی شرکتهای کوچک و متوسط اروپایی برای مراوده با ایران (به عنوان یکی از اصلیترین پیششرطهای تحقق خواستههای ایران) ندارد؛ اما فراتر از آن، جایی که اتحادیه اروپا قدرت اقدام مؤثر در این معادله را داشته است نیز به صورت عامدانه از تأمین منافع ایران اجتناب کرده است. به عبارت بهتر، در این معادله صرفاً «نتوانستن» اروپاییان موضوعیت ندارد، بلکه باید «نخواستن» آنها را نیز مدنظر قرار داد. ۸۰ درصد اقتصاد اروپا در دست بخش خصوصی و ۲۰ درصد آن در دست بخش دولتی است؛ بنابراین از ۱۰۰ درصد اقتصاد اروپا تنها یک درصد از توان اقتصادی اروپا در مجرای اینستکس تعریف میشود.
آیندهپژوهی رفتار اروپا
نکته آخر، به «آیندهپژوهی رفتار اروپا» مربوط میشود. بدیهی است اتحادیه اروپا همچنان به عنوان متغیر و تابعی از ایالات متحده آمریکا در نظام بینالملل ایفای نقش خواهد کرد. این «متغیر وابسته» هرگز به یک «متغیر مستقل» تبدیل نخواهد شد! بنابراین محاسبات راهبردی، تاکتیکی و حتی رفتاری حوزه سیاست خارجی کشورمان باید بر مبنای «وابستگی اروپا به کاخ سفید» تنظیم و تعریف شود. هرگونه وزن و جایگاهی که فراتر از آن برای «اروپای واحد» در نظر گرفته شود، به مثابه «نقطه انحراف راهبردی» خواهد بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار منتخبان ملت در مجلس خبرگان به نکات مهم و تعیینکنندهای در حوزه سیاست خارجی کشور اشاره فرمودند. معظمله در مورد رفتار اتحادیه اروپا در قبال ایران تأکید کردند: «انگیزههای دشمنی اروپاییها با جمهوری اسلامی تفاوت اصولی با دشمنی آمریکا ندارد. اروپاییها در ظاهر به عنوان میانجی وارد میشوند و حرفهای طولانی هم میزنند؛ اما همه آنها پوچ است. اروپاییها به رغم وعدههای خود، عملاً به تحریمهای آمریکا پایبند ماندند و هیچ اقدامی انجام ندادند و از این پس هم بعید است کاری برای جمهوری اسلامی انجام دهند؛ بنابراین باید به کلی از اروپاییها قطع امید کرد.» این قطع امید از اروپاییان، نه تنها در رفتار دولتمردان، بلکه باید در «نگاه» آنها نسبت به اتحادیه اروپا و خصوصاً تروئیکای اروپایی ظهور و بروز پیدا کند.
چه باید کرد؟
بدون شک دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان در قبال اروپا نیاز به دوربرگردان دارد. کاهش مستمر تعهدات برجامی ایران و تغییر رویکرد ما در قبال اروپا، یک الزام راهبردی محسوب میشود. اروپا تنها زمانی تحرک کاملاً واقعی از خود نشان میدهد که ایران واقعاً تعهدات را کم کند و هر چه قدر ما در این باره منفعلانه رفتار کنیم، آنها وقیحتر میشوند. در اینجا توجه و تمرکز بر کلید واژهای به نام دیپلماسی پنهان اهمیت ویژهای دارد. واشنگتن و تروئیکا در قبال ایران دو خط قرمز نانوشته دارند: یکی کشانده شدن صحنه بازی از حوزه دیپلماسی پنهان به حوزه دیپلماسی رسمی و دیپلماسی عمومی و دیگری، سادهسازی و شفافسازی صورت مسئله از سوی ایران. بیدلیل نیست که امانوئل مکرون و دیگر بازیگران اروپایی، اصرار ویژهای مبنی بر محرمانه بودن مذاکرات دارند. بدون شک آمریکا و متحدانش، نه تنها این اتاق تاریک را روشن نخواهند کرد، بلکه از هیچگونه اقدامی برای تاریک ماندن آن فروگذار نخواهند کرد. روشن کردن این اتاق تاریک، هنر و مهارت دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان را میطلبد. بدون شک در صورتی که این اتاق تاریک، روشن شود و روح دیپلماسی پنهان از کالبد میز مذاکرات ایران و اروپا رخت بر بندد، جایی برای پیچیدهسازی بازی از سوی رقیب باقی نخواهد ماند. آری! هم اکنون زمان حذف واژهای به نام «اروپای مستقل از آمریکا» از قاموس سیاست خارجی کشورمان فرا رسیده است. حقیقتی که دستگاه دیپلماسی کشورمان در به فعلیت رساندن آن نباید لحظهای تعلل کند.