ساخت فیلم «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی، که به زندگی و زمانه شمس و مولانا اختصاص دارد، این روزها با حواشی قابل تأملی همراه شده و مورد نقد و بحث رسانهای برخی از صاحبنظران قرار گرفته است. این ماجرا مبتنی بر استفتایی شکل گرفت که جمعی از طلاب حوزه علمیه قم از برخی مراجع عظام تقلید داشته و در نامهای تند و تحریکآمیز خواهان اعلام نظر بزرگان در این زمینه بودند. نویسندگان نامه اثر مذکور را رواج فرقه ضاله صوفیه دانسته و خواهان توقف ساخت آن شدهاند. انتشار این استفتاء و پاسخهای ارائه شده به آن، بلافاصله به سوژه مورد علاقه رسانههای معاند و ضد انقلاب تبدیل شده و هجمهها علیه مرجعیت آغاز شد.
سوژه مذکور از ابعاد بسیاری قابل نقد و بررسی است که به برخی از آنها اشاره میشود:
وجود اختلافات میان علما و متفکران مختلف اسلامي امری طبیعی و تاریخی است که بیشتر اين اختلافات در حجرهها و حوزههاي علميه و کتابهای تخصصی باقي مانده و کمتر به کوچه و بازار کشیده شده است؛ اختلافاتی که عاملی برای رشد و گسترش و تقویت علم محسوب میشود و هیچ جامعه پویا و رو به جلویی نیست که در آن اختلافات فکری و نظری نزد علما وجود نداشته باشد؛ البته این اختلافات گاه به ميانه اجتماع و تودههاي مردم نيز کشانده شده و به عاملی برای دودستگی و صفبنديهايي در جامعه بدل ميشده است.
بحث پیرامون عرفان اسلامی و رابطه آن با شریعت و فقه جعفری، اختلافي تاریخی است که میان بخشی از عرفا و فقهای اسلامی در طول سدههای گذشته مطرح بوده است. برخی بزرگان همچون حضرت امام(ره)، علامه طباطبایی، استاد شهید مرتضی مطهری و... تلاش برای رفع اختلافات و ارائه قرائتی جامع از این دو مقوله داشته و قائل به تعارض نیستند؛ اما برخی مخالفان، بخشی از آنچه را که به عنوان عرفان اسلامی شهرت یافته، همان آموزههای صوفیه به مثابه یک فرقه انحرافی دانسته و با آن مخالفت کرده. این اختلاف سر دراز دارد و قضاوت در مورد آن نیازمند مطالعات گسترده و طولانی برای اهل فن است. ورود این مباحث به سطح عموم جامعه جز به مبتذل کردن مباحث علمی و ایجاد تنش و اختلاف در جامعه نخواهد انجامید!
انقلاب اسلامي را میتوان تحولی در «زیست جهان» مردم ایران دانست که با همه توان خود برای پیروزی آن به میدان آمده بودند. این انقلاب بسیاری از پیش فرضهای اجتماعی را دگرگون کرد و شاهد تغيير صورتبنديها و ارائه شاخصهاي جديدي براي دستهبنديهاي اجتماعي در چهار دهه اخیر هستیم. مبتنی بر ارزشهای انقلابی آنچه موجب صفآرایی در جامعه است، نه اختلاف در مورد رابطه فقه و عرفان و...، بلکه مباحثی مانند چگونگی مواجهه با دشمن، فرایند تحقق عدالت و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، نسبت میان اسلام و سکولاريسم، روحیه انقلابيگري و شاخصهای اسلام ناب و اسلام آمريکايي و... است. این الگو موجب حل بسياري از اختلافات و صفآرايیهای بیهوده در جامعه و همگرايي ملت شده و به جای آن مرزبندیهای جبهه حق و باطل به نفع محرومان و مستضعفان را نشانه رفته است. از این منظر اینکه فلان استاد حوزه یا دانشگاه در فلان نظر علمی چه دیدگاهی دارد، شاخص نگاه مثبت و منفی افکار عمومی نیست، بلکه معیار چگونگی قرار گرفتن در اردوگاه انقلابیون و خادمان ملت با شاخصهای برشمرده است.
نکته پاياني و کلیدی، توجه به چگونگی نامهنگاری و بیدقتی در استفتاء است که در این شرایط به یکباره رسانهای شده است. معلوم نیست چه کسانی در پشت پرده این حرکت بودهاند که با نگارش چنین نامهای، بحثی بیفایده را به افکار عمومی کشانده و فرصتی برای هجمه به مراجع عظام تقلید را فراهم آوردهاند! نوشتار بیموقعی که بوي غرض و مرض ميدهد و در نهایت نیز به ثمر نخواهد رسید! و تنها مرجعیت را در معرض پرسشها و شبهات متعدد افکار عمومی قرار میدهد!
فعالیت در عرصه فرهنگی در زمانه ما بدون داشتن تدبیر و بصیرت به ثمر نخواهد رسید؛ بنابراین همه آنهایی که خود را دغدغهمند اسلام و انقلاب اسلامی و فعال عرصه جنگ نرم میدانند، مادامی که توانایی تشخیص شرایط زمانه و تدبیر صحیح امور را نداشته باشند و در تعیین و فهم اولویتها و در اهم و مهم کردن مسائل ناتوان باشند، فعالیتشان نه تنها در تحول فرهنگی جامعه مؤثر نخواهد بود، که در برخی موارد نتیجه عکس خواهد داد.