روز چهاردهم مهر ماه روز بزرگداشت «سلمان فارسی» نامگذاری شده است. مناسبتی که جهات گوناگونی در آن مورد توجه واقع شده است؛ زیرا سلمان فارسی به صورت متواتر «سلمان منا اهل البیت علیهمالسلام» خطاب شده است. این جملهای مشترک در چند حدیث است که در شأن ایشان از پیامبر گرامی اسلام(ص) و دیگر ائمه اطهار(ص) شنیده شده است و همه راویان شیعه و اهل سنت بر صحت آن اتفاق دارند. درباره اینکه چرا پیامبر(ص) ایشان را از اهل بیت(ع) دانستند، نظرهای متفاوتی وجود دارد. خداوند در قرآن میفرماید: «وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنكُم فَإِنَّهُ منهُم»؛(مائده/ 51) هر کسی ولایت کسی را قبول کند، از اوست. به طور قطع تعدادی دیگر از اطرافیان پیامبر(ص) ولایت او را قبول کردند و به آن پایبند بوده و به همین دلیل از یاران پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به شمار میآمدند چرا پیامبر(ص) درباره آنان این عبارت «منـّا» را به کار نبردند؟! پاسخ دقیقی در این باره وجود ندارد مگر جوابهایی که در احادیثی که در شأن ایشان در دست است.
منزلت سلمان: در شأن سلمان و منزلت علمی او احادیث زیادی از ائمه اطهار(ع) در دست است که جهت «منّا» بودن او و مقام رفیع و شامخ ایشان را برای ما ثابت میکند، سلمان سینهای مالامال از اسرار الهی داشت که هیچ انسانی نمیتواند به آن دست پیدا کند. پیامبر اسلام(ص) میفرمایند: «سلمان دریای علم است که نمیتوان به عمق آن رسید»(الاختصاص، ص222) همچنین امام صادق(ع) میفرمایند: «ایمان ده درجه دارد، مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان است.» (بحار، ج22، ص317)
زندگی سلمان قبل از اسلام: تاریخ زندگی سلمان از آن رو که مدام در پی پیدا کردن معشوق و محبوب بود، و عمرش را برای پیدا کردن دین حقیقی و آیین خداوندی صرف کرد، قابل توجه است. «محیالدین بنعربی» در شرح این سخن پیامبر اکرم(ص) میگوید: «پیوند سلمان به اهل بیت(ع) در این عبارت، بیانگر گواهی رسول خدا(ص) به مقام عالی، طهارت و سلامت نفس سلمان است؛ زیرا منظور از اینکه سلمان از اهل بیت(ع) است، پیوند نسبی نیست، این پیوند بر اساس صفات عالی انسانی است.»(شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج 18، ص36) منابع تاریخی سلمان را از اهالی «جیّ» اصفهان میدانند و برخی دیگر از تاریخدانان ایشان را از اهالی «رامهرمز» یا «شیراز» دانستهاند و برخی دیگر او را زاده در «اصفهان» میدانند. تاریخ ولادت ایشان دقیقاً مشخص نیست، فقط در همین حد که معتقدند او در سده ششم میلادی به دنیا آمده است. (فصلنامه حدیثپژوهی، بهار1391) اما در زمان رحلت ایشان در سال 33 هجری اختلافی وجود ندارد. نام وی قبل از اینکه پیامبر(ص) او را «سلمان» بنامد، «ماهبه» یا «روزبه» بود. نام پدرش «بدخشان» بود که در منطقه «جیّ» اصفهان کدخدا بود و برخی دیگر گفتهاند مأمور هیزم گذاشتن در آتشکده بود. با اینکه سلمان در میان خاندان و محیطی زرتشتی دیده به جهان گشود، ولی هرگز در برابر آتش سر فرود نیاورد و به خدای یکتا اعتقاد یافت. سلمان در دوران کودکی مادرش را از دست داد و عمهاش سرپرستی او را به عهده گرفت. سلمان، پس از آنکه دریافت قرار است او را شش ماه با اعمال شاقه زندانی سازند و پس از آن اگر به آیین نیاکانش ایمان نیاورد اعدامش کنند، با همکاری عمهاش گریخت و روانه بیابان شد. در بیابان کاروانی دید که به سوی شام میرفت، پس به مسافران پیوست و رهسپار سرزمینهای ناشناخته شد.(بحار، ج22، ص366) ایشان که به انگیزه حقیقتجویی یا در جستوجوی پیامبر مسیح به کلیسایی درآمده بود و دلباخته نیایش و خداپرستی مسیحیان شده بود، به خدمتگذاری بزرگترین اسقف شام درآمد، اما او را ناصالح و ریاکار دید. پس از آنکه آن اسقف درگذشت، مردم جانشینی صالح برای او انتخاب کردند و سلمان روزگاری را نیز به او خدمت میکرد؛ اما جانشین اسقف نیز درگذشت و سلمان راهی موصل، نصیبین و عمّوریه شد.
به جستوجوی پیامبر(ص) تا مدینه: سلمان در «عمّوریه» بود که مژده فرارسیدن روزگار پیامبر ابراهیمی را از پیشوای خود دریافت کرد. در جستوجوی او به یثرب رفت و در نخلستانهای آنجا مشغول کار شد. تا اینکه روزی شنید رسول گرامی اسلام(ص) به آن شهر آمده است. چند بار پیامبر(ص) را با نشانههایی که پیشوای عمّوریه داده بود، آزمود تا اینکه روزی پیامبر(ص) را در قبرستان بقیع در حال تشییع جنازهای مشاهده کرد. پس از سلام و عرض ادب، پشت سر آن حضرت به راه افتاد تا بتواند مهر نبوت آن سرور را ببیند. سلمان وقتی مهر درخشان آن حضرت را دید، جلو رفت و آن را بوسید و به گریه افتاد و شهادتین را بر زبان جاری کرد و مسلمان شد. سلمان یکی از سه نفر غیر عربی است که پیش از دیگران ایمان آوردند.(ماسینیون، 1385، ص68) او روزگاری را در بردگی یک یهودی گذراند، اما پیامبر گرامی اسلام(ص) او را از آن مرد یهودی خرید و آزادش ساخت و نام زیبای «سلمان» را بر او نهاد. سلمان از ریشه سلامتی و تسلیم گرفته شده است که نشان از پاکی و سلامت روح وی دارد.
سلمان در جنگ خندق، احزاب و طائف، نقش بسیار مهمی در پیروزی سپاه اسلام داشت. بعد از رحلت جانسوز رسول خدا(ص) و غصب خلافت و مظلومیت امیرالمؤمنین علی(ع)، سلمان در خطبهای بسیار فصیح که میتوان آن را «کوبنده و افشاگرانه» خواند، چنین گفت: «ای مردم! هر گاه فتنهها و آشوبها را همچون پاره ظلمانی شب دیدید که برجستگان در آن به هلاکت میرسند، بر شما باد به آل محمد(ص) چرا که آنها راهنمایان به سوی بهشتند و بر شما باد علی(ع)؛ ای مردم! ولایت را در میان خود همانند سر قرار دهید.»(بهجهالآمال، ج4، ص418) همچنین گفت: «اگر با علی بیعت میکردند برکت از آسمان و زمین بر آنان روی میآورد.»(انسابالاشراف، ج1، ص591)
مهمترین نقشی که سلمان برای ایرانیان ایفا کرد، آشنا کردن آنها با جایگاه امیرالمؤمنین(ع) بود، تا جایی که مناطق بیشماری در ایران به مذهب شیعه که همان اسلام ناب است، گرویدند. سلمان سرانجام، پس از عمری طولانی و با برکت در اواخر خلافت عثمان در سال 35 هجرت وفات یافت. امیرالمؤمنین علی(ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. (ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص201 و222 ) شبی ابنعباس سلمان را در خواب دید و از او پرسید: در بهشت، پس از ایمان به خدا و رسول، چه چیز برتر است؟ سلمان پاسخ داد: «پس از ایمان به خدا و پیامبر، هیچ چیز با ارزشتر و برتر از دوستی و ولایت علیبن ابیطالب(ع) و پیروی از او نیست.»(بحار، ج22، ص341) ایشان میگوید: «بهترین فرد این امت، علی(ع) است.»(اعیان، ج7، ص287)