«در تهران هستم تا جنگی بین ایران و عربستان در نگیرد.» این فحوای کلام نخست وزیر پاکستان در سفر به تهران بود. عمران خان که عصر روز یکشنبه در سعد آباد مهمان حسن روحانی بود، در مورد علت سفرش به ایران گفت: «چیزی که به هیچ وجه نباید اتفاق بیفتد جنگ بین ایران و عربستان سعودی است؛ چون نه تنها تمام منطقه را تحت تأثیر قرار خواهد داد، بلکه باعث فقر در جهان نیز خواهد شد.»
اگر چه تجربه میانجیگران پیشینی همچون نخست وزیران عراق و ژاپن، تجربه دیپلماتیک چندان موفقی را پیش روی نمی گذارد، با این حال کاپیتان سابق تیم ملی کریکت پاکستان که اکنون ردای سیاست کشورش را بر دوش خود انداخته، تلاش دارد نقش یک میانجی خیرخواه را میان دو قدرت اثرگذار منطقه بازی کند. اما موضوع این است که آیا او موفق به انجام این هدف خواهد شد؟
نکته جالب در این اظهارات این است که در حالی عمران خان هدف از این سفر را ممانعت از بروز یک جنگ احتمالی میان دو کشور اعلام کرده است که اساساً وقوع یک جنگ قریب الوقوع میان دو کشور چندان متصور نیست، زیرا جنگ زمانی اتفاق می افتد که در طرفین اراده کافی برای جنگیدن وجودداشته باشد. علاوه بر این، به گفته استفان والت جنگ آنگاه روی میدهد که حداقل برای یکی از طرفین علاوه بر این که مشکلات زیادی را حل میکند، ارزان و آسان باشد و این در حالی است که در این طرف ماجرا در رفتار جمهوری اسلامی اگر چه اراده جدی برای دفاع وجود دارد، اما هیچ اراده ای برای انجام تجاوز و آغاز یک جنگ جدید دیده نمی شود. رهبر انقلاب در دیدار اخیر با عمران خان مجدداً بر این نکته تأکید نمودند که جمهوری اسلامی آغازگر هیچ جنگی نبوده است، ولی اگر کسی شروع کننده جنگ باشد، بدون تردید پشیمان خواهد شد. در سر دیگر ماجرا دولت سعودی است. درگیری ها و حملات اخیر صورت گرفته به تأسیسات نفتی عربستان و شکست های پی در پی در یمن نشان می دهد که عربستان توانایی جنگیدن با قدرت کوچکی همچون یمن را ندارد چه برسد به این که بخواهد با ایران گلاویز شود و جنگی را آغاز نماید و همچنین توانایی دفاعی ایران به مرحله ای رسیده است که جنگیدن با ایران به هیچ وجه آسان و ارزان نخواهد بود. هزینه این جنگ به قدری است که حتی امریکایی ها بعد از ساقط شدن پهپادشان به خود اجازه واکنش نظامی را ندادند.
موضوع بعد اینکه؛ جنگ نه تنها مشکلی را برای عربستان حل نخواهد کرد، بلکه مشکلات بیشتری را هم برای کشورهای درگیر و هم برای منطقه به دنبال خواهد داشت، کما اینکه شعله ور نمودن جنگ های نیابتی از سوی ریاض و هم پیمانانش در منطقه ارمغانی جز خسارت به بار نیاورده است و مهمتر این که غالب توانایی های نظامی عربستان متکی به پشتیبانی قدرت های بزرگ خصوصاً امریکا است و در حال حاضر ترامپ به عنوان مهم ترین پشتیبان ریاض، اعلام کرده که حاضر نیست وارد جنگ جدیدی در منطقه شود و عملاً نیز در حمله اخیر ترکیه به شمال سوریه در جبهه نظامی پشت کردها را خالی کرد. با این شواهد به نظر نمی رسد که عربستان اراده و توانایی ورود به یک جنگ رو در رو با ایران را داشته باشد؛ بنابراین می توان هدف اصلی از سفر عمران خان را در چارچوب سیاست کاهش تنش میان دو کشور تحلیل کرد، تنش هایی که با روی دادن اتفاقات اخیر در منطقه روند صعودی به خود گرفته و نگرانی هایی را برای کشورهای منطقه به وجود آورده است. اگر چه عزم عمران خان و مقبولیت وی در میان دو کشور می تواند در میزان موفقیت او اثرگذار باشد، اما باید توجه داشت که کاهش تنش میان دو کشور نیازمند تغییر در رفتار بازیگران است و از آنجائی که رفتارهای یک کشور مطابق با اهداف تعیین شده تعریف می شود، هرگونه تغییر در رفتار نیازمند تغییر در اهداف است. به عبارتی اگر راهبرد را مسیر رسیدن از آینده ای محتمل به آینده مطلوب تعربف نمائیم، هرگونه تغییر در راهبرها نیازمند تغییر در ترسیم آینده مطلوب خواهد بود.
روند پژوهی آینده جمهوری اسلامی، نشان می دهد مسیر حرکت انقلابی ایران، حرکتی رو به جلو و پرشتاب است؛ به گونه ای که در افق آینده، ایران در بسیاری از حوزه ها دست برتر را در منطقه خواهد داشت و این برای عربستان که چه از جهت ایدئولوژیک و چه از سایر جهات خود را رقیب ایران میداند، مطلوب و قابل پذیرش نیست. از این رو همه تلاش و هدف عربستان معطوف به جلوگیری از رخ داد چنین آینده ای است. نشانهای که با تکیه بر آن مدعی شد اهداف عربستان در قبال ایران تغییر کرده است، دیده نمیشود؛ بنابراین با فرض ثابت بودن اهداف، انتظار تغییر راهبردها از خصومت به سمت دوستی انتظار به جایی به نظر نمیرسد.
هرچند جمهوری اسلامی ایران کراراً و صادقانه از عربستان خواسته تا خصومتهای منطقهای اش با سیاستهای انسان دوستانه ایران را کنار بگذارد و همچون سایر کشورهای اسلامی طریق دوستی و برادری و همکاری با ایران برگزیند، ولی تا کنون نشانهای از طریق مسیر عربستان از درگیری و ایجاد ناامنی منطقهای و بریدن دست بیگانه از منطقه خلیج فارس دیده نمیشود.
با این حال در مقطع فعلی، رسیدن عربستان به نقطه بحرانی در جنگ یمن، شکست تاکتیک جنگ نیابتی، رسوایی جهانی در موضوع حقوق بشر و عدم حمایت مستقیم نظامی آمریکا از سیاستهای بن سلمان، شاهزاده سعودی را وادار نموده تا مقابله با جمهوری اسلامی را از جبههای به جبهه دیگر منتقل نماید. با این شرایط نباید از عمران خان انتظار معجزه داشت. احتمالاً تنها هنر عمران خان این خواهد بود تا تنش را از حوزه ای به حوزه دیگر منتقل کند.