فارین پالیسی می افزاید: تحریم های آمریکا تاثیراتی بر ایران داشته است اما نه در زمینه ای که بیشتر از چیز اهمیت دارد. ادامه تحلیل فارین ئالیسی را بخوانید:
« از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، دولت او سیاست به اصطلاح فشار حداکثری را در پیش گرفته است تا سیاست های خارجی و امنیتی ایران را تغییر دهد. این استراتژی، دسترسی ایران را به بازهای خارجی و موسسات مالی بین المللی بسیار دشوار کرده و برای این منظور بسیار به تحریم ها متکی است تا ایران رفتار خود را تغییر دهد. هدف نهایی، محروم کردن تهران از منابع مالی مورد نیاز برای حفظ برنامه های موشکی و هسته ای و همچنین شبکه ای از گروه های نیابتی از جمله حزب الله لبنان، مبارزان شیعه در عراق، حوثی های یمن و شبکه روبه گسترش از مبارزان خارجی در سوریه است که ایران از افغانستان و پاکستان آنها را به کار گرفته است.
نمی توان منکر این شد که پویش فشار حداکثری به ایران خساراتی زده است. اقتصاد این کشور به صورت چشمگیر صدمه دیده و درآمدهای نفتی آن کاهش یافته است. همان طور که دولت ترامپ می گوید، ایران اکنون منابع کمتری برای اختصاص به برنامه های منطقه ای خود دارد. براساس این دیدگاه، ایران هرچقدر پول کمتری داشته باشد، خسارت کمتری می تواند مستقیما یا از طریق گروه های نیابتی اش در منطقه به بارآورد. اما اگر سیاست فشار حداکثری به هدف محدود خود در خسارت زدن به اقتصادی ایران دست یافته، در رسیدن به هدفی گسترده تر، یعنی تغییر سیاست خارجی ایران، ناکام بوده
است.
به گفته ناتان سیلز مسئول امور ضدتروریسم دروزارت خارجه آمریکا، ایران همچنان سالیانه بیش از 700 میلیون دلار در اختیار حزب الله قرار می دهد. حتی اگر در این رقم اغراق شده باشد، تهران همچنان بزرگ ترین حامی مالی و غیرمالی حزب الله است. در همین حال سایر گروه های وابسته به ایران همچنان بدون مشکل به فعالیت های خود ادامه می دهند. مثلا حوثی ها در یک سال گذشته سلاح های پیشرفته بیشتری به دست آورده اند که از آن برای حمله به اهدافی در عربستان و امارات استفاده کرده و فشار حداکثری آمریکا را از بهار امسال تاکنون جبران کرده اند. تحریم های مالی هیچ تاثیری بر مسایل بسیار مهممرتبط با گروه های نیابتی ایران ندارد، مواردی نظیر آموزش، مناطق امن برای آنها، انتقال سلاح و فناوری. تهران هرگز علاقه نداشته است تا شبکه گروه های کاملا وابسته نیابتی خود را کاملا برچیند. درعوض تلاش کرده است به این گروه ها کمک کند تا بیشتر مستقل باشند؛ و این کار را با زمینه سازی برای ادغام آنها در عرصه سیاسی کشورشان، فعالیت های اقتصادی و کمک به آنها برای ایجاد صنایع دفاعی انجام داده است. ظرفیت تولید تسلیحات و تجهیزات نظامی در کشورها، به جای اتکا به ایران، از جمله این موارد است.
با خروج آمریکا از سوریه و بازگشت کنترل دولت بشار اسد براین مناطق، تهران به آهستگی به هدف خود برای ایجاد کمربندی در سراسر منطقه نزدیک تر می شود. اگر این مساله محقق شود، رهبران ایران قادرخواهند بود به گروه های نیابتی سلاح ارسال کرده، با آنها رفت و آمد شخصی بکنند، و بدون نگرانی پایگاه های نظامی در منطقه احداث کنند.
تحریم های مالی مانع رسیدن به این هدف استراتژیک نشده در حالی که سیاست دولت کنونی آمریکا بر این مبنا قرار دارد که تحریم ها به تنهایی این مشکل را حل خواهند کرد. دولت ترامپ باید رویکردی جامع تر داشته باشد تا توانایی ایران را در به کارگیری، آموزش و استقرار عوامل خود تضعیف کند. یکی از این شیوه ها، توقف خروج ناگهانی از سوریه است که احتمالا به نفع ایران و شرکایش خواهد بود.
یکی از موثرترین راه های مقابله با افزایش نفوذ ایران در سوریه، به ویژه در شمال شرقی آن، حضور (گروه موسوم به) نیروهای دمکراتیک سوریه بوده است که تا چندی پیش از حمایت نیروهای عملیات ویژه آمریکا برخوردار بودند. بدون این عامل بازدارنده، ایران می تواند به راحتی گروه های نیابتی خود را مجددا تسلیح کرده و کنترل مناطقی را در دست بگیرد که نهایتا به اقتدار بیشتر لشکر قدس سپاه پاسداران منجر خواهد شد. به همین نسبت، تحریم های سازمان ملل علیه ایران قرار است یک سال دیگر در اکتبر 2020 پایان یابد. گرچه این تحریم ها برنامه هسته ای ایران را هدف قرار می دهد، اما
اقلام خاص قابل استفاده در برنامه موشکی را نیز تحریم می کند.
منافع واشنگتن و شرکای اروپایی آن در گرو جلوگیری از انتقال تسلیحات به گروه های نیابتی ایران است اما آنها درباره چگونگی این مساله با هم اختلاف نظر دارند. آمریکا احتمالا مجبور خواهد شد فشار حداکثری خود را کنار گذاشته و برای تامین منافع خود، به تغییرات قابل حصول در تحریم ها روی بیاورد. تمرکز آن نیز باید توقف تولید موشک و انتقال فناوری آن به گروه های نیابتی ایران باشد.
دولت ترامپ باید تنوع گروه های نیابتی ایران را بشناسد و درک کند که صدمه زدن به اقتصاد ایران، فعالیت های تمام آنها را مختل نخواهد کرد. مبارزان حزب الله از حوثی ها متفاوتند، و گروه های شیعه از بسیاری جهات مانند نیروهای افغان و پاکستانی فعال در سوریه، نیستند. این نیروها قابلیت ها و اهداف متفاوت دارند، تهران هم در قبال آنها سطوح مختلفی از فرماندهی و کنترل را اعمال میکند. به همین دلیل است که رویکردی یکسان برای مقابله با تمام این گروه ها شکست خواهد خورد.
استراتژی مقابله با حزب الله مقابله با فعالیت های جهانی آن است در حالی که راه مقابله با حوثی ها احتمالا شامل راه حل سیاسی است. و هر راهبردی که تلاش کند مانع از اعزام نیروهای افغان به سوریه شود، باید تبعات خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان را درنظر بگیرد.
الف