اجرای طرح افزایش قیمت بنزین و سهمیهبندی آن اگرچه ناگهانی و برای جامعه همراه با شوک بود؛ اما برای گروهی که از مدتها پیش آماده عملیاتی کردن آشوب بودند، پاس گلی مغتنم به شمار میآمد. این عده با سوءاستفاده از شرایط و اعتراضات مردمی، بلافاصله وارد عمل شدند و ماهیت اعتراضی حضور مردم در خیابان را منحرف کردند. گفتنی است اغتشاش، از ایجاد راهبندانهای مصنوعی و اجباری آغاز شد و در فاز بعد، حمله به مراکز دولتی و عمومی در دستور کار این عوامل قرار گرفت.
حرکتهای سازماندهی شده
نحوه حمله به بانکها، ساختمانهای دولتی، پمپبنزینها و فروشگاههای زنجیرهای به گونهای بود که از دیدگاه همه کارشناسان مهاجمان سازماندهی شده و آموزش دیده بودند. در ادامه روند آشوب و اغتشاش، حمله به مراکز مذهبی مانند چند حوزه علمیه و حتی مسجد و آتش زدن قرآن از سوی این گروه، ماهیت آنان را روشنتر کرده و نشان داد افزایش قیمت بنزین برای مهاجمان تنها بهانه بوده است. آشوبگران حتی به مردم عادی نیز رحم نکردند؛ به طوری که منازل برخی مردم نیز از آتشافروزی آنان در امان نمانده است.
رادیکال شدن سریع فضا و ایجاد آشوب و اغتشاش در حالی بود که نیروهای انتظامی به منزله اولین حلقه حفظ آرامش و امنیت، مدارا با معترضان را در دستور کار خود داشتند؛ از این رو کسی نمیتواند ادعا کند برخورد خشن آنان سبب تشنج فضا شده است. مدارای اولیه نیروهای انتظامی و امنیتی با شرایط به وجود آمده، این تصور غلط و البته فضای نسبی را برای آشوبگران ایجاد کرد که دست به تخریب بزنند؛ اما همین روند سبب شد مردم معترض به سرعت دریابند آنچه در حال رخ دادن است، به هیچ عنوان خواسته آنان نبوده و حتی علیه مطالبات آنان است. آنان با بهت و حیرت شاهد صحنههای خرابکاری و آتشافروزی بودند و از خود میپرسیدند اعتراض به قیمت بنزین چه ارتباطی با آتش زدن بانک، ساختمان دولتی، کتابخانه، پمپ بنزین، حوزه علمیه و مسجد و قرآن دارد!
آشوبگران حتی به مراکزی مانند پاسگاههای پلیس و مراکز بسیج حمله کردند. نکته مهم دیگر این است که تقریباً تمامی این افراد به سلاح سرد و در موارد متعددی حتی به سلاح گرم مسلح بودند. گزارشهای موثق نشان میدهد کشتن افراد عادی و معترض یکی از برنامههای عملیاتی آشوبگران بوده که اجرایی شده است؛ زیرا افزایش خشونت و کشتهسازی با هدف تهییج مردم برای پیوستن به آشوبگران و متهم کردن نیروهای انتظامی و امنیتی به اعمال خشونت، یکی از اصول عملیاتی در چنین برنامههایی است.
همین مسئله سبب شد مردم نیز به سرعت صف خود را از آشوبگران جدا کنند تا کسانی در صحنه عمل باقی بمانند که بهترین صفت برای آنان شاید «آشوبگران حرفهای» باشد. از کار انداختن دوربینهای چهارراهها، بانکها و فروشگاهها و دزدیدن هاردهای مربوط، همچنین استفاده از انبرهای بلند برای قطع کردن قفلها، مواد آتشزای آماده برای قرار دادن در سطلهای زباله و بانکها، استقرار نداشتن در مکانی خاص، حرکت نقطه به نقطه و… نشاندهنده سازماندهی و آموزش قبلی این عده برای روز موعود بود. در این میان، جدا شدن مردم از این آشوبگران حرفهای کار را برای جمع کردن بساط آشوب و اغتشاش فراهم کرد.
شکست پروژه آشوب
اگرچه حجم تخریب و آشوب بالا بود؛ کمتر از سه روز بساط آنان برچیده شد و آرامش به کشور بازگشت. در ادامه عواملی بیان میشود که نقش محوری در برچیده شدن سریع بساط آشوبگران داشته است:
۱ـ موضعگیری قاطعانه، شجاعانه و به موقع رهبر معظم انقلاب اسلامی در صبح ۲۶ آبان ماه و حمایت از تصمیم سران سه قوه در موضوع بنزین و دعوت از مردم به جدا کردن صف خود از اشرار کف خیابان، به همراه توصیههایی مهم به دولت برای برطرف کردن نگرانی مردم، اختلاف میان نیروهای داخل نظام درباره نحوه برخورد با اصل ماجرا را از بین برد و سبب وحدت و یکپارچگی شد. در شرایط ناامنی و آشوب، یکپارچگی و وحدت حاکمیت اصلی اساسی است که خدشهدار شدن آن موجب گستاخی آشوبگران و گسترش دامنه ناامنیها میشود.
۲ـ بصیرت مردم در جدا کردن صف خود از آشوبگران در این ماجرا نقشی مهم و اساسی داشت. مردم با وجود دلخوری و گلایههای بجا از دولت، به سرعت پی بردند آنچه در حال رخ دادن است، اعتراضی اقتصادی نیست، بلکه عملیاتی ضد امنیتی است که کلیت نظام و امنیت کشور را نشانه رفته است؛ در نتیجه در چنین فضایی نه تنها اعتراض به حق خود را کنار گذاشتند، بلکه در حمایت از نظام و محکوم کردن آشوب و اغتشاش به میدان آمدند و با برگزاری راهپیماییهای گسترده در شهرهای گوناگون امید دشمن را ناامید کردند.
۳ـ آمادگی نیروهای انتظامی و امنیتی یکی دیگر از عوامل اصلی ختم غائله بود. همانطور که گفته شد اگرچه این نیروها در ابتدا با معترضان مدارا کردند؛ اما با روشن شدن ماهیت آشوبگران و جدا شدن مردم از آنان، با انجام کارهای اطلاعاتی و دقیق، لیدرهای آشوبگران را به سرعت شناسایی و برای دستگیری آنان اقدام کردند. شهادت چند تن از نیروهای انتظامی و بسیجیان حاضر در میدان نشان داد آشوبگران در سطحی هستند که از درگیری مرگبار نیز ابایی نداشته و نهایت خشونت نیز در دستور کار عملیاتی آنان بوده است.
۴ـ نکته پایانی و مهم کنترل اینترنت به منزله اصلیترین ابزار عملیات روانی علیه جامعه و راه ارتباطی آشوبگران بود. متأسفانه غفلتها و کمکاریها در راهاندازی اینترنت ملی و بسترهای بومی ارتباطی، این زمینه را برای دشمن فراهم کرده است که از این طریق ضمن انجام عملیات روانی روی افکار عمومی جامعه و تهییج و تشویق آنان به آشوب، بستری امن و گسترده برای آموزش، سازماندهی و هماهنگی نیروهای عملیاتی خود در کف میدان داشته باشد. کنترل این ابزار مهم و کلیدی، نقشی اساسی در شکست پروژه آشوب داشت. واکنش گسترده غربیهاـ به ویژه مقامات آمریکاییـ در این زمینه به روشنی گویای اهمیت ماجرا و نقش این ابزار در برنامه ضد امنیتی آنان است. «برایان هوک» رئیس گروه اقدام علیه ایران در این زمینه گفته است: «وقتی من در این سمت قرار گرفتم، فناوریهایی را در اختیار مردم ایران قرار دادم تا بتوانند در جریان اعتراضات با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. ما راههای میانبر زدن به اینترنت را هم به مردم ایران نشان دادیم. این میانبرهایی که ما در اختیار ایرانیها قرار دادیم، به بعضی از ایرانیها امکان داد بتوانند از این ابزار ارتباطی استفاده کنند و دیدیم که دهها هزار ایرانی از این ابزار میانبر استفاده کردند؛ ابزاری که ما در طول یک سال و نیم گذشته کارگزاری کردیم و این اجازه داد که معترضان بتوانند حتی در زمان قطع اینترنت توسط حکومت با هم ارتباط برقرار کنند.»
حمایت از اشرار در بالاترین سطح
یکی از نکات مهم غائله ضد امنیتی آبان ماه ۹۸ حمایت گسترده دشمنان جمهوری اسلامی ایران از آشوبگران بود. این حمایتها به سرعت و در بالاترین سطح ممکن رخ داد. «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا، بارها درباره اوضاع ایران موضعگیری کرده و حامی آشوبها بوده است؛ تا آنجا که وزیر خارجه آمریکا در پایان هفته و پس از چند موضعگیری، به فارسی توئیت کرد و ضمن حمایت از اغتشاشات، درخواست ارسال فیلم و عکس به وسیله تلگرام را صراحتاً مطرح کرد. حتی مقامات ارشد رژیم صهیونیستی نیز با موضعگیری از آشوبگران داخل ایران حمایت کردند. بیشک با دستگیری لیدرهای اصلی آشوبها، در آینده نزدیک ابعاد بیشتری از این غائله و هدایت و حمایت غربیها از آشوبگران آشکار خواهد شد.