مرکز پژوهشهای مجلس با انتشار گزارشی اعلام کرد عملکرد شرکت توتال در طراحی فازبندی پارس جنوبی، بیش از حد متعارف متوجه منافع قطر بوده که در موارد متعددی احتمالا منافع کشور ما را به خطرانداخته است.
یکی از خسارتهای بزرگ برجامی برای کشور، فرش قرمز وزارت نفت برای حضور شرکت چندملیتی توتال در پروژه توسعه فاز ۱۱ میدان گازی پارس جنوبی بود که هزینه فرصت از دست رفته هنگفتی برای کشور در پی داشت و در گزارش جدید مرکز پژوهشهای مجلس، زوایای جدیدی از این خسارت آشکار شده است.
محور اول انتقادهای بازوی کارشناسی مجلس، «عدم تجانس در طراحی فازها» است. در توضیح این موضوع آمده است: «میدان پارس جنوبی در نقاط مرکزی از عمق بیشتری برخوردار بوده و گاز درجای موجود در لایههای گازی آن در این مناطق بهمراتب بیش از مناطق حاشیهای میدان است... میتوان ادعا کرد که در صورت اتخاذ این تدبیر، توسعه یکنواخت و پایدار از میدان، امکانپذیر میبود».
محور دوم انتقادهای این مرکز پژوهشی به شیوه توسعه پارس جنوبی، «شرکت توتال و فقدان دقت کارشناسی در تعیین مساحت هر فاز» است. در توضیح این موضوع آمده است: «با عنایت به حضور گسترده شرکت نفت توتال در توسعه و بهرهبرداری از میدان گنبد شمالی و لزوم پیشگیری از آثار و تبعات ناشی از بهرهبرداری ایران بر تولید گاز قطر، این فرضیه را نمیتوان رد کرد که عملکرد آن شرکت در طراحی فازبندی پارس جنوبی، با توجه کامل و بیش از حد متعارف به منافع قطر بوده که در موارد متعددی احتمالاً منافع کشور ما را به خطرانداخته است.»
سومین محور انتقادهای مرکز پژوهشهای مجلس، «اولویتبندی نامناسب در توسعه فازها» است. در توضیح این موضوع آمده است: «انتظار میرفت که مسئله امکانپذیری مهاجرت گاز به کشور قطر، نقش مهمی در اولویتبندی توسعه فازهای میدان پارس جنوبی ایفا کند. این همان نکتهای است که طرف قطری در توسعه میدان گنبد شمالی لحاظ کرده است. به جز پروژه آلفا، سایر طرحهای توسعه میدان گنبد شمالی، شامل سه زنجیره تولید گاز طبیعی مایع شده قطر گاز ۱ و چهار زنجیره تولید گاز طبیعی مایع شده رأس گاز ۱ و رأس گاز ۲ مجموعاً به ظرفیت ۱۶۸ میلیون مترمکعب، بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵ جهت توسعه فازهای همجوار مرز به انجام رسیده است. اگر این مدل اولویتبندی را با کیفیت انتخاب توسعه فازها در میدان پارس جنوبی مقایسه کنیم، تفاوت آشکاری ملاحظه میشود که زیان ایران را از نحوه بهرهبرداری از این میدان نشان میدهد».
در ادامه این گزارش آمده است: «به غیراز فازهای ۱، ۲ و ۳، سایر فازهای دهگانهای که نخست در اولویت توسعه قرار گرفته بودند، با مرز فاصله دارند. فازهای۹،۸،۷،۶،۵ و ۱۰ حداقل بهاندازه دو فاز از مرز مشترک فاصله دارند که عملاً تأثیر بسیاراندکی برداشت طرف قطری خواهند داشت... بهنظر میرسد اگر طرحهای توسعه هریک از فازها علاوهبر فازهای۳،۲،۱ بر فازهای۱۸،۱۷،۱۳،۱۲،۱۱
و ۱۹ که همجوار مرز هستند متمرکز میشد، آنگاه این امکان وجود داشت که از مهاجرت گاز ایران به سمت قطر جلوگیری شود».
بازوی پژوهشی مجلس شورای اسلامی تأکید کرده است: «هر کشوری که فازهای نزدیکتر به مرز را در اولویت بهرهبرداری قرارداده است میتواند علاوهبر برداشت بیشتر از مخزن، از مهاجرت گاز خود به کشور همسایه جلوگیری کند. متأسفانه در این امر، کشور ما موفق نبوده و نهتنها مهاجرت گاز به قطر خسارات زیادی را متوجه کشور ما کرده است بلکه برداشت سریع قطر از فازهای مجاور، موجب بالا آمدن سطح آب در فازهای همجوار ما با آن کشور شده است که قطعاً تأثیر منفی در تولیدات ما خواهد داشت».