«قصهگویی» در ایران پیشینه بسیار قدیمی دارد. در مقاله تحقیقی نوشته شده است، در گذشته به قصهگویان «قَصّاص» هم میگفتند، آنها با صدای شیوا و رسای خود به صورت شفاهی داستانی را روایت کرده و به این ترتیب موجب سرگرمی مردم میشدند.
در نقلهای مختلف به پیشینه قصهگویی در ایران اشاره و بیان شده است: «در بسیاری از متون تاریخی و اجتماعی، اشارههای گویایی به کاربرد قصه در میان مردم ایران شده است، از آن جمله گفتهاند که در بیمارستان جندیشاپور، پرستاران برای مداوای بعضی از بیماران قصه میگفتهاند.»
قصهگویی اثرات روحی و روانی بسیاری به ویژه بر روی تربیت کودکان و نوجوانان دارد؛ اما شاید آن طور که باید و شاید به این مهم توجه نشده است. مدتی قبل بود که جشنواره قصهگویی در تهران به پایان رسید و خانوادههای زیادی در این جشنواره شرکت کرده و از برنامههای متنوع آزاد آن، از جمله تماشای جشنواره عروسکی و قصهگوییهای متنوع هنرمندان استفاده کردند.
قطعاً اکتفا کردن به یک برنامه قصهگویی نمیتواند این هنر را که نیاز بشر به ویژه نوجوانان است، برطرف کند؛
اما قصهگویی تا چه حد میتواند بر روی رشد و تربیت نسل کودک و نوجوان تأثیر بگذارد؟
یکی از قدیمیترین گفتهها درباره قصه کودکان، سخن افلاطون در کتاب «جمهوریت» است که اینچنین اهمیت قصه برای کودکان را بیان میکند: «باید پرستاران و مادران را وادار کنیم که فقط حکایتهایی را که پذیرفتهایم، برای کودکان نقل کنند و متوجه باشند پرورشی که روح اطفال به وسیله حکایات حاصل میکنند، به مراتب بیش از تربیتی است که جسم آنها به وسیله ورزش پیدا میکند.» قصهگویی در خانوادههای ایرانی به یک رسم بسیار زیبا تبدیل شده بود، به گونهای که بسیاری از قصههای موجود امروزی در نتیجه روایت و نقل کردن آن از زبان مادربزرگها و پدربزرگها برای دیگر اعضای خانواده بوده است، در حقیقت میتوان مادربزرگها را بهترین قصهگویان خانوادههای ایرانی دانست. اما، امروزه به نظر میرسد این رسومات نسبت به گذشته کمرنگ شده است و کارشناسان معتقدند قصهگویی بهترین روش برای آموزشِ موارد مدنظرمان است؛ زیرا کودکان و به خصوص نوجوانان بعد از سنی، دیگر دوست ندارند مورد امر و نهی قرار بگیرند؛ اما با بیان موارد آموزشی در قصههای مختص به هر سن آرام آرام برخی رفتارها را یاد گرفته و با رغبت بیشتری آنها را انجام میدهند. مورد دیگری که میتوان از آثار قصهگویی به آن اشاره کرد، کمک به رشد خلاقیت است، شاید شنیده باشید که اگر کسی قصد نویسنده شدن یا حتی فیلمساز شدن را دارد، باید زیاد کتاب خوانده یا بسیار فیلم ببیند؛ زیرا کتاب و فیلم برای هر یک از این افراد میتواند به منزله یک کلاس باشد، این به دلیل آن است که با خواندن کتاب و فیلم زیاد دیدن خلاقیت شکوفا شده و نسبت به گذشته آمادگی بیشتری برای بروز و ظهور ایدههای نو خواهد داشت. اما به طور قطع برای همه به ویژه کودکان و نوجوانان قصهگویی در این مورد جایگاه ویژهای دارد؛ زیرا در قصهگویی زبان بدنِ قصهگو نیز حالتهای مختلفی را به نمایش میگذارد و همین سبب میشود کودک و نوجوان بیشتر از خواندن یک کتاب، دقت کرده و همین دقت، موجب تفکرِ بیشتر نیز خواهد شد. «مرضیه برومند» که از پیشکسوتان حوزه تولید آثار کودک و نوجوان به ویژه در برنامههای تلویزیونی است، درباره تأثیری که قصه در دوران مدرسه بر روی او داشته، میگوید: «ما به لطف خانم هاشمی، زنگ كتاب داشتیم، من در این كتابها، به سرزمینشان سفر كردم، دردها و رنجها را لمس كردم و قصه پناهی شد كه حرف بزنم و آرمانهایم را تصویر كنم.»
البته در قصهگویی نه تنها کیفیت قصه، بلکه شیوایی و رسایی قصهگو نیز مهم است. در واقع میتوان قصهگویی را اصلیترین رسانه در تربیت فرزندان دانست؛ اما متأسفانه این مهم به ویژه در مدارس پایه دبستان چندان جدی گرفته نشده و تنها به تشویق کردن کودکان به خواندن کتاب اکتفا میشود، در حالی که میتوان از این ظرفیت حداکثر استفاده را برد.
البته نباید فراموش کرد که تشویق به کتابخوانی بیش از توجه به قصهگویی اهمیت دارد؛ اما این به معنای آن نیست که این گونه این رسم و سنت زیباـ که به ویژه در شبهای طولانی زمستان فرزندان ایران زمین را سرگرم میکردـ به فراموشی سپرده شود. از طرفی باید به این موضوع دقت کنیم که قصهگویی خود بهترین روش تشویق کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان برای مطالعه بیشتر است.