یکی از نیازهای انسان در زندگی «شادی» است. احساس نشاط و شادی است که انسان را در انجام کارها کمک میکند. شادی یک نیروی قوی و محرکی برای بهتر زندگی کردن است و انسانهایی که شادترند، از نظر روحی و جسمی سالمتر هستند، یعنی حس خوشحالی در سلامت بدنی افـراد تـأثیر دارد و سبب میشود اعضای بدن بهتر فعالیت کنند. انسان به دلیل داشتن زندگی اجتماعی، به روابط متقابل با اطرافیان خود نیاز دارد. نیاز به همیاری، همدلی، کمک و همفکری تا بتواند خود را از ناهنجاریها و مشکلات دور نگه دارد. طبیعی است که در این ارتباطات، شادی و غم نیز نقشی انکارناپذیر دارند.
دین مبین اسلام هم بر شادی و نشاط و خوشرویی و بشاشیت صحه میگذارد و آن را از خصوصیات بارز اخلاقی یک مسلمان میداند. حتی فراهم کردن بستر شادی را توصیه میکند؛ برای نمونه میتوان به برگزاری مراسم اعیاد و جشنهای ازدواج اشاره کرد که برای آن توصیهها و سفارشهای بسیاری از بزرگان دینی ما نقل شده است.
شادی و نشاط از دید اخلاق و دین شرایط خاص خود را دارد.
اینکه برای شاد بودن و داشتن انگیزه نشاط به دنبال بهانه باشیم، ارزشمند است؛ اما سرخوشی بیدلیل یا شاد بودن با دلایل واهی، بیراههای نامحسوس است.
در کشور ما، جشنهای مختلف ملی و البته مذهبی وجود دارد که در آداب و رسوم و اعتقادات ما ریشه دارد؛ اتفاقاً بر اساس همان اعیاد یا جشنها مردم به شادی و نشاط میپردازند و از آن بهانهای میسازند تا دور هم جمع باشند و لحظات خوشی را کنار هم بگذرانند.
شب یلدا، عید نوروز، اعیاد و مذهبی و موالید ائمه(ع)، همه و همه در اعتقاد و باور مسلمانان ایرانی ریشه دارد و با اینکه سالهای سال از پایهگذاری آن میگذرد، باز هم از اهمیت بالایی در میان مردم برخوردار است؛ اما گاهی اوقات افرادی که اتفاقاً کم هم نیستند، به دلایل گوناگون از جمله خودنمایی و جلب توجه، غربزدگی، تمایل به نشان دادن اعتقادات واهی، نداشتن اعتماد به نفس و... دلایل شادی و دورهم بودن و جشن گرفتن را از دیگر کشورها وام میگیرند و گمان میکنند کار بسیار مهم و جالب توجهی انجام دادهاند!
یکی از روزها، پا به خیابانها که میگذاریم، خرسهای عروسکی، شکلات، بستههای هدیه و... همهجا را زیر سلطه خود گرفته است تا جشن ولنتاین که هیچ مناسبت و ربطی به ایران و آداب و رسومش ندارد، کولهبارش را در کوچه و خیابانها پهن کند و از جوانان ما، هویت را به یغما ببرد.
دردناک است که در شروع سال نوی میلادی آمار خرید درخت کاج بالا برود، لباسهای مخصوص جشن سال نو و عروسک بابانوئل و پیامهای تبریک بسیار، که نه به دلیل ولادت پیامبر بزرگ مسیحیان، بلکه به دلیل جشن سال نویِ خارج ایران و وصل کردن اجباری خود به آنهاست و دردناکتر اینکه روز به روز بر آمار این بیهویتی اضافه میشود.
شادی و پایکوبی به هر بهانهای آنهم وقتی نه از فلسفه آن آگاهیم، نه دلیلش را میدانیم، چه توجیه درستی میتواند داشته باشد؟
چندی قبل کتاب حافظ در دست، زیر کرسیهای نمادین، عکسهای جورواجور با هندوانه و انار و جملات عاشقانه رد و بدل کردن، نشستن پای حرف بزرگترها و مدتی بعد در کنار کاج کریسمس هدیههای پیشکش شده از طرف بابانوئل چه توجیه منطقی دارد؟! در جایی که سخن از وطندوستی، عشق به ایران و آداب و رسوم آن زبانزد مُشتی تازه به دوران رسیده است، چه جایگاهی برای جشنهای اروپایی میتوان در نظر گرفت؟ واضح است که اگرجشن کریسمس در کشوری مانند عراق یا افغانستان پاس داشته میشد، همین کسانی که به جشن سال نوی میلادی علاقمندند، آن را هجوم فرهنگ بیگانه به کشور تلقی میکردند و به شدت از آن بیزاری میجستند.
نکته بسیار مهم این است که برخی جوانان ایرانی، خود را در بیهویتی غرق کرده و برای سر و صورت دادن به حس چندگانهشان به هر موضوع و مناسبتی دستاندازی میکنند تا بدین وسیله خود را مطرح کرده و از توجه دیگران بهرهمند شوند.
فضای مجازی، ماهواره و رفتارهای زیرپوستی و غیر ملموس دشمن نیز در این جریان بیتأثیر نبوده و به آن دامن میزند. تبلیغ مداوم و مؤثر برای تخفیفات در ایام کریسمس، هدیههای نمادین و هزار سمبل و نشانه که بسیار بیربط و بیهویت است، باعث میشود گروهی فریب این ظاهر پر زرق و برق را خورده و خودشان را گم کنند.
البته زمانی که ملت ایران را ملتی غمزده تصور کرده و این موضوع را به دیگران القا کنیم، طبیعی است که در پی آن بعضی به دنبال شادیهایی خارج از عرف باشند، در حالی که پیامبر ما انسانی بودند که برای تکمیل مکارم اخلاق پا به عرصه وجود گذاشتند و اخلاق نیکو، چهره متبسم، رفتارهای انسانی و منش مهربانانهشان باید الگو و سرمشق ما باشد. این ما هستیم که به راحتی اجازه دادهایم اسلام را با رفتارهایی که متحجرانه و دور از عقلانیت است به دیگران بشناسانند و برای برطرف کردن این شبهات و از بین بردن تصویر غلط در اذهان، تلاشی نمیکنیم.
مردان و زنان بزرگ سرزمینمان را که در تاریخ نقشهای بیبدیل ایفا کردهاند، به درستی نمیشناسیم؛ اما از بزرگان کشورهای غربی با حسرت و غبطه یاد میکنیم.
البته نباید از این غافل شد که متصدیان امور فرهنگی و دینی، رسانهها و مراکز آموزشی وظیفه سنگینی در این زمینه دارند و باید نهایت تلاش خود را به کار گیرند تا جلوی انحراف فرهنگی و اجتماعی را سد کنند.
انگیزه برای ایجاد شادی و نشاط و جلب توجه جوانان به موضوعات اصیل و جاندار، کاری سخت و البته واجب است. اینکه از پایبندی به آداب و رسوم ملی و مذهبی خود احساس شرم و سرشکستگی نداشته باشیم، مهمترین اصل بازگشت به هویت اصیل ایرانی است.