اگر رویکرد «جرج بوش» به منازعه فلسطینیـ صهیونیستی را رویکردی نظامیـ ایدئولوژیک بدانیم و نگاه «اوباما» به این مخاصمه را سیاسیـ امنیتی در نظر بگیریم، قطعاً نگاه «ترامپ» به این مسئله نگاهی تبلیغاتیـ تجاری است. نقطه اشتراک طرح معامله قرن با سایر طرحهای آمریکایی این است که همه طرحها در سالهای پایانی دولت اول رؤسایجمهور آمریکا ارائه شده است. دولت بوش در مارس ۲۰۰۳ طرح نقشه راه را معرفی کرد، اوباما در ژوئن ۲۰۱۲ «جان کری» را مأمور انجام گفتوگوهای فلسطینیـ صهیونیستی نمود و حالا ترامپ در آخرین سال دولتش طرح معامله قرن را رونمایی کرده است. معامله قرن اما تفاوتهای شکلی و ماهوی متعددی با سایر طرحهای آمریکایی دارد و به نظر میرسد همین تفاوتها موجب شده است این طرح در همان آغاز به بنبست برسد.
اول اینکه طرح معامله قرن به دست مثلث یهودی «کوشنر»، «گرینبلات» و «فریدمن» تهیه شده است؛ این در حالی است که طرحهای قبلی در ظاهر با مشاوره با سران عرب تهیه میشد.
دوم آنکه بوش و اوباما پیش از ارائه طرحهای خود به مقدمهسازیهای ظاهری مبادرت میکردند، برخی کشورهای بزرگ عربی را در جریان میگذاشتند، برای جذب عناصر فلسطینی برای همراهی با طرح میکوشیدند و تلاش داشتند اروپا و بعضاً روسیه را نیز با خود همراه کنند؛ اما ترامپ در ارائه طرح خود نه تنها گام مثبتی که بتواند نظر دنیای عرب را جلب کند، برنداشت، بلکه با انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس شعلههای خشم را در فلسطین و دنیای اسلام برافروختهتر کرد.
تفاوت سوم آنکه رؤسای جمهور آمریکا تلاش داشتند در آستانه ارائه طرحهای خود از فشارهای نظامی و سیاسی به فلسطینیان بکاهند، این در حالی است که در ماههای منتهی به ارائه طرح ترامپ نه تنها از فشارهای نظامی و اقتصادی به فلسطین کاسته نشد، بلکه انتصاب «نفتالی بِنِت» سیاستمدار تندرو صهیونیستی به وزارت جنگ رژیم صهیونیستی موجب حملات مکرر ارتش این رژیم به نوار غزه و کرانه باختری شد.
تفاوت مهم و چهارم آنکه رؤسای جمهور قبلی آمریکا در ارائه طرحهای خود مراقب بودند به گونهای آن را تدوین کنند که از حساسیت طرف فلسطینی بر پنج موضوع اصلی اختلافی بکاهند که این موضوعات عبارتند از:
۱ـ مرزهای دولت فلسطین، ۲ـ سرنوشت بیتالمقدس، ۳ـ سرنوشت آوارگان،
۴ـ وضعیت نیروهای نظامی، ارتش و امنیتی دولت فلسطینی، ۵ـ شهرکهای صهیونیستی
طرح معامله قرن در همه پنج مورد یادشده به شکلی آشکار حق فلسطینیان را نادیده گرفته و تمام امتیاز را به طرف صهیونیستی داده است.
تفاوتهای چهارگانه فوق موجب شده است این طرح، حتی پیش از رونمایی آن با مخالفت گروههای فلسطینی همراه شود. شاید در هزاره سوم هیچگاه تمام گروههای فلسطینی در یک موضوع اینچنین همراه و همگام نبودهاند، اکنون تمام گروههای فلسطینی و بسیاری از دولتهایی که معمولاً به همسویی با رژیم صهیونیستی معروف هستند، با این طرح مخالفت کردهاند. به نظر میرسد قدرتگیری جریان مقاومت فلسطینی، شکست دولت محافظهکار «محمد اشتیه» در کرانه باختری، شعلهور شدن انتفاضه سوم، توقف عادیسازیهای پنهان بین برخی از کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی و اجرایی کردن یکجانبه طرح معامله قرن از سوی رژیم صهیونیستی که به آغاز درگیریهای نظامی بین گروههای مقاومت با ارتش صهیونیستی و کشانده شدن آن از غزه به کرانه باختری منجر خواهد شد، از نتایج بلافصل طرح معامله قرن خواهد بود.