صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ - ۲۰:۰۹  ، 
کد خبر : ۳۲۱۱۷۸

یادداشت احمد توکلی در پی درگذشت حاج علی تذری

دکتر احمد توکلی رئیس هیات مدیره دیده‌بان شفافیت و عدالت، در پی درگذشت حاج علی تذری عضو هیات مدیره این سمن و از مسئولان سابق اداره سیاسی سپاه پاسداران، در یادداشتی نوشت:علی تذری از میان ما کوچید تا نوبت ما کی باشد .
هفت هشت سالی از من جوان تر بود. خویشاوندی خونی با هم داشتیم البته دور و دوستی جانی با هم داشتیم و البته نزدیکتر از هر گونه خویشاوندی. در یکی از عید غدیرهای همان دوران جوانی با هم عقد اخوت خواندیم و این رفاقت، بود و بود و من عموی بچه های او بودم و او عموی بچه های من و همسرم خاله بچه های او و همسرش خاله بچه های من و با هم زندگانی کردیم و رفاقتی که روزگاری دراز بر آن گذشت و همیشه تازه ماند. شب قبل از کوچش، از طریق فضای مجازی، دیدمش. نای حرف زدن نداشت.
فقط لبخند باصفایش را مثل همیشه هدیه ما کرد و برای من و همسرم دستی تکان داد و نمی شد باور کرد که این دست خداحافظی است که دارد تکان می دهد و این لبخند، آخرین یادگاری اوست که بر دل دردمند ما حک خواهد شد تا کی برسد که ما هم از این خاکخانه بکوچیم و رها شویم از این همه داغ عزیز دیدن و لب گزیدن که گفت: " باد غیرت حق است که می وزد، خاموش!" از او گناه که هیچ، ناروا هم ندیدم. آن قدر به هم نزدیک بودیم که از من بخواهد برای خواستگاری از رقیه خانم پا پیش بگذارم. می گفت خانواده اش تو را قبول دارند و خودش هم به تو سمپاتی دارد و تا الان هر چه صحبت کرده ایم نپذیرفته است. با قرار قبلی به خانه آقای درویشی رفتیم. فکر نمی کنم که به دو ساعت کشیده شد که بله را از آن خانم متین عاقل و متدین ولی بی مدعا گرفتیم. 
به کسی خشمگین نمی شد. در دوره کوتاهی به خاطر برخی مواضع سیاسی من درباره یکی از مسئولان از من ناراحت بود به خانه ما آمد و خیلی جدی و صریح انتقاداتش را به من گفت، این اقتضای برادری است که با او صریح و دلسوز باشی. سخنان خیرخواهانه او را شنیدم ولی مهربانانه رد کردم. می‌گذشت بر این برادری ما چنین احوالی ولی بر آینه مهرمان، هیچ غباری نمی‌نشست. گو این که او بعدها با من در آن موضوع، همنظر شد . و
قتی خواستم برای دیگران از صفات نیک علی تذری بنویسم یادم آمد که علی امیرالمومنین (ع) یکی از برادران دینی خود را در در حکمت 289 نهج البلاغه چنین وصف می کند: 
«و فرمود (ع): پیش از این مرا برادری بود، در راه خدا که خرد بودن دنیا در نظرش او را در چشم من بزرگ داشته بود، هرگز بنده شکم نبود. چیزی را که نمی یافت، آرزو نمی کرد و چون می یافت، بسیار به کار نمی برد. 
بیشتر روزگارش در خاموشی می گذشت و اگر سخن می گفت بر دیگر گویندگان غلبه می یافت. و عطش پرسندگان را فرو می نشاند. 
مردی افتاده بود و همه ناتوانش می انگاشتند. چون زمان کوشش فرا می رسید، شیر بیشه را می ماند و مار بیابان را. 
تا نزد قاضی نمی رفت، حجت نمی آورد. 
کسی را که خطا می کرد و می دانست عذری دارد، تا عذرش را نمی شنید، ملامتش نمی کرد. 
از درد شکوه نمی نمود، مگر آن گاه که بهبود یافته بود. 
اگر کاری را می کرد، می گفت و اگر نمی کرد، نمی گفت. 
اگر در سخن مغلوب می شد، در خاموشی مغلوب نمی شد. همواره به شنیدن حریصتر بود تا به گفتن. 
هرگاه دو کار برای او پیش می آمد می نگریست که کدام یک از آن دو به هوای نفس نزدیکتر است تا خلاف آن کند. 
بر شما باد به این خویها، آنها را فرا گیرید و در فراگرفتنشان با یکدیگر رقابت نمایید. اگر نتوانستید به همه آنها برسید، بر گرفتن اندک بهتر از ترک کردن همه است.» 
 دیدم آنچه حضرت امیر سخن (ع) دوست خویش را بدان وصف کرده بدون اغراق کمتر یا بیشتر درباره علی تذری صدق می کند. او در همان جوانی به خاطر عشقی که به مولایش علی داشت از همه خواست که به جای فرزاد او را علی صدا بزنند و در روز تولد علی (ع) به دیدارش بار یافت. 
یکبار دیگر آنچه علی (ع) درباره برادر خویش فرمود را بخوانید. فکر می کنم دوستان زیادی باشند که فکر می کنند این صفات در علی ما هم بود. 
فقدان او برای ما دوستانش، به ویژه دوستان سپاهی پاکدل و پاکدستش سخت است و برای همسر بزرگوار و فرزندانش به ویژه آقا مهدی که در خدمت به پدر جیزی کم نگذاشت - سخت تر. ولی صبر کریمانه از آنان انتظار است.
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات