مدرنیته غرب در دل فردگرایی رادیکال متولد شد و در آن افراط کرد. افراطگرایی در حوزه فردگرایی و اختصاص واژگانی چون لیبرالیسم، پروژه گسستِ فرد از خود را کلید زد و به ایدئولوژی لیبرال دموکراسی در حوزه سیاست منتهی شد. این ایدئولوژی با نگاهی ماتریالیستی به انسان، بُعد مادی انسان را بسیار پررنگ کرده و بُعد انسانی کاملاً به نفع مادیگرایی، و به تعبیر «مارکس» به نفع ماتریالیسم تاریخی، به حاشیه رانده شد؛ از این رو، انسان مدرن غربی به گسستی تاریخی از اصالت انسانی و مسیحی خود گام نهاد که در حوزه سیاست نظری و عملی از آزادی مثبتی که در دوران یونان باستان حاکم بود، به آزادی منفی دوران مدرن رسید. درنهایت با غوطهور شدن در آن، آزادی فرهنگ انسانی در غرب به لودگی فرهنگ غربی انجامید و به مرحلهای رسید که اکثر اندیشهسازان غربی از «اسکیزوفرنی فرهنگی» یا همان «گسیختگی فرهنگی» نام میبرند که انسانِ غربی با خود نیز به حالت بیگانگی رسیده است. صورتبندی رهبر معظم انقلاب از وحشیگری غرب با توجه به مقتضیات زمان، بسیار موشکافانه و دقیق است. که در چند گزاره مطرح شده است.
فلسفه فردگرایی: «یک دولتی ماسک متعلق به یک دولت دیگر را، دستکش متعلق به یک دولت دیگر را سرِ راه مصادره کند و به طرف خودش ببرد که این در مورد چند دولت در اروپا و آمریکا اتفاق افتاد.»
فلسفه مادیگرایی: «مردم هر روز در ظرف مدت کوتاهی، در ظرف یک یا دو ساعت فروشگاهها را تخلیه کنند، حرص بزنند برای خرید بیشتر که بروند یخچالها و فریزرهای خانه خودشان را پر کنند، یا کسانی برای چند دستمال توالت به جان هم بیفتند، یا کسانی برای خرید اسلحه صف بکشند.»
فلسفه بیخدایی: «برای بیمارها اولویت قائل شدند تا بیمار پیر را معالجه نکنند؛ میگویند لزومی ندارد ما زحمت بکشیم و با این محدودیت، بیمار پیر و از کار افتاده را و دچار مشکلات اساسی را معالجه کنیم. بعضیها از ترس کرونا خودکشی کردهاند؛ از ترس مرگ خودکشی کردهاند.»
این موارد تأیید این مسئله است که کرونا غربِ وحشی را در برابر دیدگان جهان قرار دارد.