مدتی قبل بود که یک تحلیلگر و کارشناس سیاسی مقیم لندن در صفحه شخصی مجازی خود روی دستمزد «رضا رشیدپور» مجری تلویزیونی برنامه «حالا خورشید» دست گذاشت و نوشت: «رضا رشیدپور برای تهیه هر اپیزود «حالا خورشید» ۴۰ میلیون گرفت. نیمی[از آن] دستمزد شخصیاش بود. ماهی ۴۳۳ میلیون درآمد.»
پس از آن رضا رشیدپور نیز ساکت ننشست و جواب «علی علیزاده» را اینگونه داد: «حتماً برای فرمایشتان درباره دستمزد من اسناد معتبر دارید؛ بنابراین به جای بحث بیفایده، منتظر میمانم که آن را منتشر بفرمایید.»
این بدهبستانهای توئیتری و اینستاگرامی تا جایی پیش رفت که درنهایت سندی از سوی «کوروش کمرهای» مدیر روابط عمومی شبکه سه منتشر شد، اما این سند مخاطبان را قانع نکرد و مطالبه شفافیت در فضای مجازی داغ شد.
البته این موضوع همینجا به پایان نرسید؛ بلکه «وحید یامینپور» نیز در یک مصاحبه زنده اینستاگرامی با خبرنگار «خبرگزاری فارس» از دستمزدهای نجومی برخی سلبریتیها گلایه کرد.
صداوسیمای جمهوری اسلامی به عنوان رسانهای که قرار است گویاترین، شیواترین و رسمیترین زبان نظام مقدس جمهوری اسلامی و کشور عزیزمان باشد، باید شفاف بماند تا بتواند صدای بهحق نظام را به گوش جهانیان برساند؛ تریبونی که بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران آن را به مثابه دانشگاه عمومی خواندند؛ پس قطعاً هرگونه شبهه و تردیدی در چگونگی تولید محتوای آن میتواند تأثیر نامطلوبی بر کل جامعه بگذارد.
از طرفی، مردمی که به سبب فشارهای اقتصادی و شرایط ویژه فعلی حساستر و رنجورتر از قبل شدهاند، دلشان نمیخواهد و اصلاً به دلشان نمینشیند که پای یک سریالِ چندمیلیاردی یا برنامهای با مجریان گرانقیمت بنشینند، بدون اینکه هیچ شفافیتی درباره آنها صورت گرفته باشد و بعد خبردار شوند فلان چهره تلویزیونی برای این کار چیزی حدود چند سال کارگری آنها دریافت کرده است.
در سالهای اخیر، رسانه ملی درگیر رقابتی بیربط با فضای مجازی شده است و با وارد کردن اسپانسرهایی که هدفی جز کسب سرمایه برای خود ندارند، برنامههایی را روی آنتن میبرد که جدیترین داشتههایش را میتوان حضور همین سلبریتیهایی دانست که گاهی به اندازه هزینه ساخت یک مجموعه کامل برنامه تلویزیونی دستمزد میگیرند و این در حالی است که بسیاری از جوانهای خلاق با ایدههایی نو، به درهای بسته اتاق آقایان مدیر میخورند!
صداوسیما نباید جولانگاه سلبریتیهایی باشد که قطعاً حاضر نیستند بدون چشمداشت از ستاره گرانقیمت سینما به یک مجری تلویزیونی تبدیل شوند، مگر اینکه این حضور برایشان از لحاظ مادی صرفه داشته باشد؛ اما جالبتر زمانی است که این سلبریتیهای بزرگشده در همین رسانه که در تلویزیون دیده و شناخته شدهاند، برای همین تلویزیون طاقچه بالا میگذارند و انتظار پولهای کلان دارند.
از نام رسانه ملی مشخص است که این رسانه متعلق به مردم است و باید تمام دخل و خرجهایش برای مردم کاملاً مشخص باشد؛ اما متأسفانه به نظر میآید نظارتها دچار ضعف هستند که اگر اینگونه نبود، بسیاری از سؤالات در ذهن مخاطبان شکل نمیگرفت؛ سؤالاتی از قبیل اینکه فلان تهیهکننده چطور در سن پایین توانسته است این تعداد سریال بسازد؟ فلان مجری که ستاره سینماست، دستمزدش چقدر است؟ فلان مجری برای چه کنار گذاشته شده است؟ دستمزدِ بازیگران و عوامل فلان سریال چقدر است؟ این سؤالات از رسانه ملی بهحق است و قطع به یقین پیش از اینکه سؤالِ مطبوعات و رسانهها باشد، سؤال مردمی است که مخاطبان اصلی آن هستند. مخاطبان امروز درک و سواد رسانهای به مراتب بسیار بالاتری از گذشته دارند، پس یادمان نرود جریان اخیر در فضای مجازی فقط طرح این سؤالات را علنیتر کرد، وگرنه هنگامی که در یک تاکسی مینشینی و از بغلدستیات درباره فلان مسابقه تلویزیونی میپرسی، از توی خبرنگار درباره همین موضوعات سؤال میکند.
البته نقد ما به معنای نادیده گرفتن خدمات و آوردههای بیشمار و ارزشمند رسانه ملی در چند دهه اخیر نیست که در خط مقدم مقابله با جنگ نرم دشمن ایستاده است و به رسالت خود عمل میکند و در بزنگاههایی، مانند حوادث و بلایای طبیعی و غیرطبیعی، میعادهای سیاسی و ملی، مانند انتخابات و جشن تولد انقلاب و نیز در گلوگاههایی که امنیت کشور در خطر قرار گرفته است، هنرمندانه پای کار بوده و سعی در روشنگری و آگاهیبخشی داشته است؛ قطعاً این نقد دلسوزانه، نقدی درونخانوادگی برای پاک ماندن دامن صداوسیما و پیشرفت روزافزون آن است.