موضوع غرق شدن تعدادی از اتباع افغانستانی در مرز مشترک ایران و افغانستان در حوالی منطقهای موسوم به «دهانه ذوالفقار» چندی است که در بسیاری از رسانههای پرمخاطب جهان و افغانستان پوشش وسیعی داده شده است. آنچه در این رسانهها مطرح میشود، این است که مرزبانان جمهوری اسلامی ایران، 46 تن از اتباع افغانستانی را که قصد ورود غیر مجاز به ایران داشتهاند، دستگیر کرده و پس از شکنجه، آنها را به جریان سیلابی «هریرود» انداختهاند. در پی این ماجرا، فضای رسانهای شدیدی علیه ایران ایجاد شده است، حتی تجمعی اعتراضآمیز مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در کابل شکل گرفت که به صدور قطعنامهای علیه ایران از سوی بهظاهر معترضان مردمی منجر شد. با وجود تکذیب این اقدام از سوی سخنگوی وزرات امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و همچنین اعلام وقوع این اتفاق در خاک افغانستان، کمیته حقیقتیابی با فرمان رئیسجمهور افغانستان تشکیل شده است و با رایزنیهای صورتگرفته از سوی طرف افغانستانی، مقرر شد تیمی از جانب ایران نیز به محل حادثه اعزام شود و جریان را بررسی نماید. از نکات قابل توجه در این جریان، اتخاذ مواضع تند و بیسابقه مقامات رسمی افغانستان علیه جمهوری اسلامی است. پرسشی که اینجا به ذهن میرسد، این است که دلیل این حجم از جنجالهای سیاسی و تبلیغاتی قبل از اثبات ماجرا چیست؟ پاسخ را میتوان با رصد فضای رسانهای افغانستان طی ماهها و سالهای اخیر پیدا کرد؛ فضایی که در آن دائماً اخباری مبنی بر بدرفتاری مرزبانان ایرانی با اتباع افغانستانی، مشکلات معیشتی و امکاناتی آنها در ایران، حمایت ایران از طالبان و تجهیز و تسلیح آنها، و زیر سؤال بردن سیاستهای ایران در افغانستان مطرح میشود. حقیقت این است که جریانی هدایتشده و هدفمند در منطقه با هدایت بازیگران مخرب بینالمللی و منطقهای، یعنی آمریکا و رژیم سعودی، عملیات روانی گسترده و مستمری را علیه جمهوری اسلامی به پیش میبرد و از هر دستاویزی که بتواند در این زمینه هجمهای علیه ایران وارد کند، بهره میبرد؛ از اینرو جنجالهای تبلیغاتی غرق شدن اتباع افغانستانی را باید به عنوان جزئی از برنامه کلی و هدفمند عملیات روانی علیه جمهوری اسلامی ایران ارزیابی کرد. از بین بردن زمینههای همگرایی بین ایران و افغانستان، تخریب روابط اقتصادی ایران و افغانستان و حذف افغانستان از گردونه ظرفیت دور زدن تحریمها مضاف بر تخریب وجهه جمهوری اسلامی ایران نزد افکار عمومی افغانستان و همراهی آنها با پروژههای ضد ایرانی آینده، ازجمله اقدام نظامی از خاک افغانستان علیه جمهوری اسلامی، از مهمترین تأثیراتی است که جریان عملیان روانی جاری علیه ایران میتواند در مناسبات بین تهرانـ کابل ایجاد کند. در این میان نباید از نقش دولت «اشرف غنی» نیز غفلت کرد؛ به این معنا که دولت اشرف غنی که اساساً نزدیکی جدی با مواضع کاخ سفید و دولتمردان واشنگتن دارد، برای کسب رضایت آنها از هر تصمیم و رویدادی برای تحتالشعاع قرار دادن روابط کابل با تهران استفاده میکند تا به زعم خود بتواند همراهی بیشتر آمریکاییها با خود را شکل بدهد.