ترامپ اواخر بعدازظهر ۱۲ اکتبر (یک روز قبل از سخنرانیاش که به روز جمعه، ۱۳ اکتبر موکول شده بود) با من تماس گرفت تا با هم صحبت کنیم. گفت: «من و تو درباره توافق ایران همنظر هستیم؛ شاید تو کمی سختگیرتر از من باشی، اما هر دویمان مثل هم فکر میکنیم.»
درباره ادبیات سخنرانی ترامپ نیز صحبت کردیم و ترامپ همزمان نکاتی را به کارمندان دیگری که در اتاق بودند، دیکته میکرد.
سپس ترامپ موضوع سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را مطرح کرد و پرسید آیا آن را به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی در لیست سیاه قرار دهد تا از این طریق، در معرض مجازاتها و محدودیتهای بیشتری قرار گیرد یا نه؟
من اصرار کردم که به علت کنترل این سازمان بر برنامه هستهای و موشکهای بالستیک ایران و همینطور حمایت گسترده آن از تروریسم اسلامیِ افراطی، اعم از شیعه و سنی، حتماً این کار را انجام دهد. ترامپ گفت شنیده است ایران از این تحریم به طور خاص به شدت عصبانی خواهد شد و ممکن است واکنش شدیدی علیه نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه داشته باشد که بعداً فهمیدم این موضعِ متیس بوده است؛ اما استدلال او درست نبود؛ حتی اگر نظریه متیس هم درست بود، باز هم راهحلش این بود که یا محافظت بیشتری از نیروهای خود به عمل آوریم یا آنها را به منظور تمرکز بر تهدید اصلی، یعنی ایران، عقب بکشیم.
نهایتاً تقریباً دو سال طول کشید تا سپاه پاسداران به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی معرفی شود که مقاومت شدید بروکراسی مستحکم [آمریکا] را نشان میدهد. به نظرم در تماس با ترامپ چهار موضوع به نتیجه رسید: ۱ـ اعلام اینکه توافق ایران تحت بازبینی مستمر قرار بگیرد و در هر زمان در معرض خروج آمریکا باشد؛ ۲ـ مطرح کردن ارتباط میان ایران و کره شمالی؛ ۳ـ تصریح بر اینکه سپاه پاسداران باید به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی در نظر گرفته شود؛ ۴ـ گرفتن قول مجدد درباره ملاقات با ترامپ بدون نیاز به موافقت دیگران. اتفاقاً از آنجا که تماس ما روی حالت بلندگو بود، همه این موضوعات برای تمام افرادی هم که با او در دفتر بیضی حضور داشتند، روشن شد. راستش، نمیدانستم اگر آن زمان عضو کابینه بودم، قبل از چنین سخنرانیای، آیا کار دیگری جز یک تماس تلفنی، چند ساعت قبل، آن هم از بیرون [از کاخ سفید]، از دستم برمیآمد یا نه؟
دوشنبه فردای عید پاک، ترامپ دوباره تلفن کرد. پرسیدم: «مراسم تخممرغ قِلدهی چطور پیش میرود، آقای رئیسجمهور؟» در حالی که «سارا سندرز» [سخنگوی کاخ سفید] با بچههایش، و افراد دیگر به دفتر بیضی رفتوآمد میکردند، گفت: «عالی.» سپس به همان گفتوگوی عجیب روز شنبهشبش (در واقع همان تکگوییاش) برگشت: «میخواهم از این جنگهای وحشتناک (در خاورمیانه) خارج شوم. داریم داعش را به خاطر کشورهایی میکشیم که دشمن ما هستند.» من منظور ترامپ را روسیه، ایران و رژیم اسد در سوریه برداشت کردم. گفت مشاورانش دو دسته شدهاند، آنهایی که میخواهند «برای همیشه» در آنجا بمانیم و آنهایی که میخواهند «برای مدتی» بمانیم. در مقابل، ترامپ گفت: «من اصلاً نمیخواهم بمانیم. از کُردها خوشم نمیآید. از دست عراقیها فرار میکنند؛ از دست تُرکها فرار میکنند؛ فقط زمانی فرار نمیکنند که ما دور تا دورشان را با افـ ۱۸ بمباران کنیم.» بعد پرسید: «باید چه کنیم؟» من که فکر میکردم وسط جشن فردای عید پاک بهترین زمان برای بحث درباره استراتژی خاورمیانه نیست، گفتم هنوز منتظر آماده شدن تأییدیه موقت صلاحیت امنیتیام هستم. همین موقع، پمپئو [وزیر خارجه آمریکا] وارد دفتر بیضی شد و گفت: «به من و جان کمی زمان بده...» و بلافاصله صحبتش با ورود تعدادی دیگر کودک با والدینشان قطع شد.
کاملاً روشن بود ترامپ خواستار خروج از سوریه است و در جلسه شورای امنیت ملی هم که روز بعد برگزار شد، دقیقاً همین تمایل را به زبان آورد. با این حال، باید درباره چیزهای زیادی تصمیمگیری میشد و با نزدیک شدن به پایان موفقیتآمیز مبارزه برای نابودی خلافت داعش، اطمینان داشتم میتوانیم از منافع آمریکا محافظت کنیم.