«دونالد ترامپ» رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، پنجشنبه گذشته از توافق میان «نتانیاهو» رئیس دولت جعلی صهیونیستی و «محمدبنزاید» ولیعهد ابوظبی با هدف برقراری صلح و عادیسازی کامل روابط دو طرف خبر داد.
بر اساس این توافقنامه که در گفتوگوی تلفنی بین ترامپ، نتانیاهو و شیخ محمدبنزاید حاصل شد، رژیم صهیونیستی طرح الحاق کرانه باختری را به حالت تعلیق درخواهد آورد و دو طرف طی هفته آینده برای امضای توافقنامههایی در زمینههای سرمایهگذاری، گردشگری، پرواز مستقیم و مسائل امنیتی دیدار خواهند کرد.
ترامپ با نامیدن این توافق تلفنی به «توافقنامه ابراهیم» و بیان اینکه هیچ کس بیش از «ابراهیم» نماد صلح نیست، تأکید کرد: «این یک لحظه تاریخی است. از زمان توافق صلح میان اسرائیل و اردن، چنین توافقنامهای به امضا نرسیده است و این یک گام مهم در مسیر ساخت یک خاورمیانه امنتر است.»
این در حالی بود که آمریکا، رژیم صهیونیستی و امارات پس از اعلام توافق بر سر عادیسازی کامل روابط ابوظبی و تلآویو، با صدور بیانیهای مشترک برخی جزئیات مربوط به این توافق را منتشر کردند. در این بیانیه مشترک آمده است: «هیئتهای اسرائیلی و اماراتی در هفتههای آتی برای امضای توافقهای دوجانبه، مانند تأسیس سفارتخانههای دوجانبه و سایر حیطههای دارای منافع دوطرفه به توافق خواهند رسید...» اسرائیل و امارات، در جهت آغاز یک برنامه راهبردی برای خاورمیانه گام برداشته و با توسعه همکاریهای دیپلماتیک، تجاری و امنیتی به آمریکا ملحق خواهند شد...» مسلمانان دسترسی گستردهتری به مسجدالاقصی خواهند داشت و امکان پرواز از ابوظبی به تلآویو فراهم خواهد شد و از سویی، دو طرف برای ساخت واکسن ضد کرونا همکاری خواهند کرد.»
اگرچه رژیم صهیونیستی و مقامات امارات این توافقنامه را موفقیتی دیپلماتیک در راستای استقرار صلح در خاورمیانه دانسته و آن را مسیری جدید برای گشودن ظرفیتهای بزرگ اقتصادی در منطقه میخوانند؛ اما واقعیت این است که با بزرگنمایی دستاوردهای اقتصادی این توافقنامه، تلاش میشود نگاه افکار عمومی و محافل سیاسی منطقه را از ابعاد امنیتی آن، که مهمترینش تکمیل پروژه شکلگیری ائتلاف نظامی منطقهای با محوریت رژیم صهیونیستی و دول عربی همپیمانش علیه جمهوری اسلامی ایران است، دور کند.
در واقع، میتوان چنین گفت که جریان صهیونیسم با همراهی دول خودفروخته عربی در پس توسعه همکاریهای اقتصادی و عادیسازی روابط دیپلماتیک که از دههها قبل شکل گرفته است، منافع مشترک امنیتی را تعریف کردهاند که دفع تهدید خودخوانده ایران در کانون آن قرار دارد.
حال ترامپ با اجرای این نمایش سیاسی تلاش دارد ضمن بهرهبرداریهای انتخاباتی و جلب آرای یهودیان آمریکا، مرحله جدیدی از پروژه «خاورمیانه امنتر» را به اجرا درآورده و روند عادیسازی روابط رژیمهای خودفروخته عربی و رژیم صهیونیستی را به مرحله پایانی خود برساند و از سوی دیگر، با تحریک دول عربی به پیوستن در صفوف جبهه «عبریـ عربی»، ائتلاف نظامی منطقهای علیه ایران را عملیاتی کند. اما واقعیت دیگری در پس این توافقنامه نهفته است و آن، تلاش برای تأمین امنیت دولت ترکخورده رژیم صهیونیستی است که هم اکنون با تظاهرات گسترده شهرکنشینان و مهاجران گولخورده صهیونیستی علیه ناکارآمدی و فساد مقامات آن، در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. در حقیقت، همانطور که «عاموس یادلین» رئیس مرکز مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی اندکی پس از علنی شدن این توافقنامه در صفحه مجازی فیسبوک خود نوشت، با عادی شدن روابط با امارات و به تعویق انداختن طرح الحاق کرانه باختری یا به عبارت بهتر لغو آن، در هزینههای سیاسی، امنیتی و اقتصادی اسرائیل صرفهجویی شده و به این رژیم این امکان داده میشود تا بر چالشهای کلیدی امنیتی پیش روی خود، یعنی بحران اقتصادی، کرونا، حزبالله و غزه بهتر متمرکز شود. اگر چه با گسترش روند صلح میان اسرائیل و جهان عرب، حق وتو فلسطینیان هم از میان خواهد رفت.
البته برای فهم بهتر این توافقنامه عادیسازی، باید به خاطر داشت که این روابط به طور پنهانی از دهه گذشته آغاز شده و دربرگیرنده انواع همکاریهای نظامی و اطلاعاتی و همچنین تبادل فناوریهای امنیتی، به ویژه در حوزه نرمافزاری و جاسوسی است. حتی گفته میشود در سال 2015، رژیم صهیونیستی به افتتاح یک نمایندگی رسمی در ابوظبی اقدام کرد که در ظاهر به «آژانس بینالمللی انرژیهای تجدیدپذیر» سازمان ملل وابسته است؛ اما در عمل به فعالیتهای دیپلماتیک مبادرت دارد. از سوی دیگر، باید سفر هفته گذشته «دوری گلد» مدیر کل سابق وزارت خارجه رژیم صهیونیستی به امارات و اقدام ابوظبی در انعقاد قرارداد همکاری با شرکتهای صهیونیستی «رافائل» و صنایع هوایی در زمینههای هوش مصنوعی، شتابگرها، علوم لیزری، امنیت درمانی و مبارزه با کرونا را، که در ماه جولای گذشته به امضا رسید، به این سطح از روابط افزود.