رویکرد میگدال و مان
دیدگاههای «جوئل میگدال» و «مایکل مان» در نقد رویکرد و روایت ایستا، غیرتاریخی و شرقشناسانه «ماکس وبر» و پیروانش از دولت قرار دارد. درواقع، این دو با نقد قضاوتها و دیدگاههای وبر درباره دولت قوی و جامعه منفعل در جوامع شرقی، معیارهای بدیلی را برای ارزیابی قوی بودن دولتها ارائه میدهند. مان، میان دو نوع قدرت برای دولت تمایز قائل میشود؛ قدرت زیرساختی و قدرت خودکامه(استبدادی). قدرت استبدادی به میزان توانایی دولت برای تصمیمگیری و اقدام، بدون جلبنظر مردم اشاره دارد و قدرت زیرساختی به توانایی دولت برای نفوذ در جامعه، اعمال مؤثر حق حاکمیت مطلق خود در مقابل همه گروههای جامعه و در کل محدوده سرزمینی اشاره دارد. قدرت خودکامه معطوف به میزان خودسرانگی دولت است و قدرت زیرساختی، شامل مجموعه قابلیتهای نهادی، ارتباطی و فیزیکی، مانند رسانهها، ابزار نظامی، حملونقل، بوروکراسی قوی و... است. مطابق با این رویکرد، دولت قوی، دولتی است که از قدرت زیرساختی بالا و قدرت استبدادی پایینی برخوردار باشد. پایین بودن قدرت استبدادی به وجه دموکراتیک دولت اشاره میکند و بالا بودن قدرت زیرساختی، به قدرت تکنولوژیک، قدرت دفاعی، دستگاه بوروکراتیک منسجم و کارآمد، داشتن قدرت رسانهای به منظور اقناعسازی و همراهسازی جامعه با خود و... اشاره دارد. بنا به این تحلیل، حکومتهای استبداد شرقی و امپراتوریها(حکومتهای پاتریمونیال در تقسیمبندی وبر)، اگرچه قدرت استبدادی بالایی داشتند، اما از نظر زیرساختی ضعیف بودند. بنابراین، این دولتها در اصل و اساس، دولتهایی ضعیف، یعنی فاقد توانایی مطلوب در اعمال حق حکمرانی بودند. باتوجه به آنچه گفته شد، دولت قوی دارای وجه دموکراتیک و قدرت زیرساختی قوی است. بنا به دیدگاه میگدال، دولتها در طیفی مابین دو قطب قویـ ضعیف دستهبندی میشوند. وی در بیان ویژگیهای دولتهای ضعیف به این موارد اشاره میکند: نبود انسجام درونی و درگیری بین بخشی نخبگان و نهادهای دولتی، نبود نهادهای مؤثر برای بسیج عمومی، فساد نهادینه، ناتوانی دولت در اقناع عموم برای پشتیبانی از سیاستها و خطمشیها، ضعف مالی دولت، نفوذ مناسبات قومی و محلی در ساختار دولت، ضعف قوانین و دستورالعملها، اعتبار اجتماعی اندک دولتمردان و وجود جامعه شبکهای که در آن شبکهای از مناسبات و وابستگیهای قومی، محلی، مذهبی و... وجود دارد و در مقابل اعمال قدرت دولت بر خود مقاومت میکند. در تطبیق این ویژگیها با موقعیت کنونیِ دولت در ایران باید گفت، برخی از علایم و ویژگیهای دولت ضعیف حادث شده و در مقابل، برخی ویژگیهای دولت قوی هم در ایران وجود دارد. بنابراین، برای قویسازی دولت در ایران باید تلاش کرد انسجام درونحاکمیتی تقویت شود، از تداوم و گسترش منازعات نخبگان جلوگیری شود، فساد اگرچه نهادینه نیست، اما باید مبارزه جدی با آن ادامه یابد، از نفوذ مناسبات محلی و قومی در ساختار دولت جلوگیری به عمل آید، قدرت رسانهای نظام برای توجیه سیاستها و رفتارهایش برای جلب حمایت حداکثری مردمی باید تقویت شود و... . نکته مهم در ارتباط با ایران آن است که اگرچه به واسطه تنوع قومی، زبانی، مذهبی، جغرافیایی و... جامعه ایران ماهیت شبکهای دارد، اما به واسطه سابقهطولانی همزیستی میان اقوام و مذاهب گوناگون در کشور و قدمت طولانی ایران، جامعه ایران ماهیت شبکهای، به آن حالتی که میگدال توصیف کرده، ندارد. این امر، خود بر میزان توانایی دولت برای اعمال قدرت مؤثر بر جامعه، تأثیر مطلوب میگذارد.
نظریه سیستمی
براساس نظریه سیستمی، هر نظام سیاسی سه دسته کارویژه دارد که عبارتند از: 1ـ «کارویژههای فرآیندی»: فعالیتهایی برای تدوین و اجرای سیاستها هستند و در فرآیند تدوین خط مشیها نقش مستقیم و ضروری دارند. در این چارچوب، فرآیند سیاسی زمانی آغاز میشود که افراد یا گروههایی خواستههای خود را بیان کنند؛ اما این خواستهها باید در قالبهای بدیلی تألیف شوند تا بتوانند حمایت سیاسی لازم را کسب کنند. به عبارت دیگر، پس از بیان منافع، آنها باید در قالب یک راهکار و شعار اساسی تألیف شوند. در این مرحله، آنها وارد دستگاه سیاستگذاری شده و پس از تدوین به صورت قانون، به اجرا درآمده که در صورت بروز مخالفتهایی در برابر آن یا نقض آن، باید قضاوتی نیز صورت بگیرد. 2ـ «کارویژههای سیستمی» شامل جامعهپذیری، گزینش کارگزاران و ارتباطگیری سیاسی است. این کارویژهها تعیینکننده تغییر یا حفظ وضع موجود هستند، اما به طور مستقیم در تدوین و اجرای سیاستهای عمومی دخالت ندارند. 3ـ «کارویژههای سیاستگذاری» نیز اثرات اجرای سیاستها بر جامعه، اقتصاد، فرهنگ و... هستند. در اینجا از پنج توانایی(کارآیی) نظام سیاسی نام برده میشود که عبارتند از: 1ـ کارآیی استخراجی که امکان کشف منابع مادی و انسانی لازم برای تحقق اهداف نظام را فراهم میکند. 2ـ کارآیی تنظیمی که اعمال نظارت کافی و هماهنگ نظام بر افراد و گروهها را ممکن میکند. 3ـ کارآیی توزیع که ناظر بر تقسیم کارها، خدمات، افتخارات و وضعیتهای موجود در جامعه است. 4ـ کارآیی نمادین(سمبولیک) که نشر ارزشهای سمبولیک را در جامعه تضمین میکند و به احراز حداقل حمایت عمومی کمک میکند. 5ـ کارآیی پاسخگویی که درجه حساسیت نظام و مهارت آن در پاسخگویی به تقاضاهای محیطی را نشان میدهد. اگر نظامی این کارآییها را داشته باشد، میتواند «عمل تبدیل»؛ یعنی تبدیل خواستهها به تصمیمات سیاسی، «عمل تطبیق»، که سبب میشود نظام سیاسی خود را با تحولات جامعه هماهنگ کند و «عمل تطابق» را که عبارت از همراه کردن پیرامون سیاسی با خود است و سبب جلوگیری از ایجاد فاصله بین نظام سیاسی و پیرامون میشود و همچنین موجب تأثیر مطلوب نظام بر پیرامون میشود، انجام دهد. چنانچه نظامی از کاراییهای پنجگانه مذکور برخوردار باشد، به گونهای که اعمال سهگانه تبدیل، تطبیق و تطابق را به خوبی انجام دهد، قوی تصور میشود. در تطبیق این نظریه با وضعیت کنونی ایران باید گفت، واقعیت آن است که چالشها و ضعفهایی در مسیر سه عمل تبدیل، تطبیق و تطابق حادث شده است؛ زیرا بر زمین ماندن برخی مطالبات جامعه به ویژه در حوزه اقتصادی(ضعف در عمل تبدیل)، سبب افزایش روند انتقادها و نارضایتیها در جامعه شده است(ضعف در عمل تطبیق و تطابق). منشأ ایجاد این چالش(ها) را باید در تضعیف برخی کاراییهای پنجگانه در کشور دانست. به نظر میرسد، این تضعیف کاراییها، شامل همه موارد میشود. با این حال میتوان گفت، برای قویسازی دولت در ایران، تلاش برای تقویت کاراییهای تنظیمی، توزیعی و پاسخگویی بیش از دو مورد دیگر باید موردتوجه قرار گیرد؛ زیرا شدت ضعف در این سه حوزه بیش از حوزههای دیگر است.