گره خوردن حل مسائل اقتصادی با موضوعات و مسائل سیاست خارجی نزد بخشهایی از جامعه و نخبگان از مسائل مهمی است که امروزه در جامعه ایرانی مطرح است. آنچه به این تصور دامن میزند، وجود مشکلات اقتصادی از یک سو و خوشبینی نسبت به تغییر رئیسجمهور در آمریکا از سوی دیگر است. در واقع، تصور میشود با رأی آوردن بایدن در آمریکا و بازگشت(مشروط) وی به برجام از شدت التهابات و نوسانات موجود در بازار کاسته میشود.
در واقع، این دیدگاه با توسل به تحریف حقیقت، میخواهد این موضوع را القا کند که چنانچه جمهوری اسلامی با آمریکا مذاکره کند و امتیازاتی به این کشور بدهد، به گونهای که تنش میان ایران و آمریکا رفع شود، مشکل اقتصاد ایران نیز حل خواهد شد. هرچند کاهش و رفع تنش آمریکا با جمهوری اسلامی بر اقتصاد ایران بیتأثیر نیست، اما اساساً مشکل اقتصاد ایران نه در تحریم و مذاکره، بلکه در حاکمیت برخی تصورات و باورهای غلط بر اذهان برخی از نخبگان، فعالان و تصمیمسازان اقتصادی و سیاسی کشور است. عمده تصورات غلط آنها نیز ناشی از این گزاره است که حل مشکلات ایران را منوط به تغییر رفتار جمهوری اسلامی در مقابل آمریکا میدانند. این در حالی است که باید در جای دیگری به دنبال ریشه یا ریشههای مشکلات امروز ایران گشت.
ریشه مشکلات ایران کجاست؟
ریشه مشکل اقتصاد ایران، نه در تحریم و فشار خارجی، بلکه در تصورات غلطی است که میان آرمانها و هویت انقلابی ملت ایران و نظام اسلامی با حل مشکلات اقتصادی دوگانهسازی میکند و هیچگاه حاضر به تغییر ذهنیت و تصورات قالبی خود از اقتصاد و سیاست بینالملل نیست. به عبارت دقیقتر، تصور و پیشفرض مبنایی حاکم بر بحث گره زدن حل مشکلات اقتصادی به سیاست و روابط خارجی آن است که عمده راهحل را در خارج از مرزهای کشور جستوجو میکند و شرط موفقیت در پیگیری این نوع نگاه را ایدئولوژیزدایی از سیاست خارجی نظام میداند و در این میان، از توجه به ظرفیتهای داخلی کشور غفلت میشود.
پیامد حاکمیت این تصور بر ذهن برخی تصمیمسازان و تصمیمگیران کشور آن است که در رابطه با طرفهای خارجی، فاعلیت تام را به آنها واگذار میکنند و تصور میشود که طرف خارجی میتواند مشکلات ایران را حل کند. این در حالی است که تجربیات گوناگون اعتماد به طرفهای خارجی بینتیجه بوده و نمونههای آن را میتوان در صنعت نفت دید. در نقطه مقابل، اعتماد به ظرفیتهای داخلی و کاربست آنها، سبب رفع آسیبها و گرهگشاییهایی در کشور شده است که باز نمونه آن را میتوان در صنعت نفت و به طور دقیقتر، پالایشگاه ستاره خلیجفارس دید که در اوج تحریمهای ظالمانه و جنایتکارانه آمریکا، ساخته شد و امروزه ضمن خارج کردن ابزار تحریم بنزین از دست دشمن، روزانه حدود 40 میلیون لیتر بنزین مرغوب تولید میکند.
واقعیت آن است که همانگونه که در بحثهای اقتصادسیاسی توسعه گفته میشود، عمده راهحلهای مشکلات اقتصادی در داخل وجود دارد و حتی کشورهایی توانستهاند از رابطه با خارج به خوبی استفاده کنند که اولاً اتکای آنها به ظرفیتهای داخلی خود بوده و ثانیاً از ظرفیتهای خارجی نه به عنوان جایگزین، بلکه به صورت مکمل ظرفیتهای داخلی خود استفاده کردهاند.
ریشههای تاریخی
در دوره معاصر، چه قبل از انقلاب اسلامی و چه بعد از آن، نگاه غالب نخبگان سیاسی و اقتصادی ایران، مبتنی بر فرصتسازی و تلاش برای ارتقای موقعیت اقتصادی ایران، با استفاده از امکانات نظام بینالملل نبوده است، بلکه بدون در نظر گرفتن تمهیدات و ملاحظات لازم یا بدون توجه به هاضمه سیریناپذیر استعمار و امپریالیسم، بیصبرانه درصدد انطباق خود با دنیای غرب و ادغام در نظام جهانی سرمایهداری بوده است.
برای نمونه، در زمان قاجار، نگاه بیشتر نخبگان سیاسی بر مدار تقلید از غرب و ضرورت بازسازی ایران بر مبنای تصویر غرب میچرخید. در دوره پهلوی نیز این نگاه، نگاه محوری بود که بیش از دوره قاجار مجال بروز و ظهور پیدا کرد. در دوره جمهوری اسلامی ایران، اگرچه تصریحی در این زمینه وجود ندارد، اما رگههای قوی این نوع نگاه در میان نخبگان سیاسی و اقتصادی حاکم بر بیشتر دولتها، کم و بیش وجود داشته است. مبتنی بر این نگاه، تا کنون کمتر تلاش شده است تا در ارتباط با اقتصادهای توسعهیافته جهان از ظرفیتهای آنها برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور از جمله در حوزههای مهمی، چون انتقال فناوری به ایران، آموزش نیروی کار ایرانی، وارد کردن ماشینآلات و تجهیزات سرمایهای به ایران و... استفاده شود؛ بلکه در ارتباط با این نوع اقتصادها، بیشتر منافع کوتاهمدت و مقطعی را مدنظر قرار داده و کمتر به منافع معطوف به توسعه بلندمدت کشور توجه شده است.
البته این نگاه معیوب و بیمارگونه در حوزه توسعه، در موارد زیادی به جای خلق دستاورد، سبب آسیبزایی شده است. برای نمونه، در زمان پهلوی دوم، با وجود حضور گسترده آمریکاییها در ایران(طبق برخی آمارها، 700 شرکت آمریکایی در ایران حضور داشتند و 12 بانک بزرگ آمریکا در ایران فعالیت میکردند)، از فرصت حضور این شرکتها و بانکها برای توسعه کشور استفاده چندانی نشد؛ به گونهای که در اواخر حکومت شاه، اوضاع ایران از نظر شاخصههای اقتصادی و صنعتی، با چند دهه قبل چندان تفاوتی نداشت و حتی از نظر برخی شاخصهها در مقایسه با کشورهای منطقه عقبافتادهتر هم بود.
دلیل عمده چرایی این موضوع، در دو واقعیت ریشه داشت: اول به ناتوانی در به کارگیری سرمایه خارجی در حوزههای زیربنایی و اساسی مربوط بود و دلیل دوم هم به ماهیت استثمارگرانه سرمایه خارجی برمیگردد.
در برهه بعد از انقلاب و حتی در وضعیت کنونی، همان گونه که در اظهارات برخی مسئولان مشاهده میکنیم، نوع نگاه آنها در قبال سرمایه خارجی چندان تغییر نکرده است. برای نمونه میتوان به صنعت نفت اشاره کرد که به محض مواجه شدن کشور با تحریمهای فلجکننده، شرکتهای خارجی فعال در این صنعت، بلافاصله ایران را ترک کردند و تولید نفت ایران با افت مواجه شد؛ زیرا در عقد قرارداد با شرکتهای نفتی خارجی به امور مهمی چون انتقال فناوری و تجهیزات به ایران، آموزش نیروی کار ایرانی و... توجه چندانی نشده بود. در همین زمینه، بعد از انعقاد برجام هم که گشایشی در وضعیت تحریمهای نفتی ایجاد شد، مکرر از رسانهها میشنیدیم که برخی مسئولان ادعا میکردند از وضعیت موجود برای احیای صادرات نفت ایران به قبل از تحریمها(با کمک شرکتهای خارجی) استفاده خواهیم کرد. این در حالی است که اقتضای شرایط اقتصادی ایران، باید تلاش برای خروج از مدار خامفروشی نفت، از طرقی چون توسعه صنعت پالایشگاهی باشد که متأسفانه در به کارگیری و وارد کردن شرکتهای خارجی، کمتر از ظرفیتهای آنها برای توسعه این بخش مهم استفاده شده است.
نکته پایانی
در وضعیت کنونی نیز حاکمیت و زنده بودن همین تصورات تاریخی سبب شده است، برخی تصور کنند که با روی کار آمدن بایدن در آمریکا، مشکلات اقتصاد ایران حل خواهد شد. غافل از آنکه، ولو آمریکاییها هم در مقابل ایران تغییر رفتار دهند که بعید است، حل مشکلات اقتصادی ایران منوط به تغییر ذهنیت، سیاست و راهبرد از برونگرایی به درونگرایی است. بنابراین، تا تصورات قالبی در قبال محیط خارجی تغییر نکند و فهمی هژمونیک از ضرورتِ تمرکز بر درون برای حل مشکلات اقتصادی ایجاد نشود، نمیتوان به حل ریشهای و اساسی مشکلات اقتصاد ایران امیدوار بود. براین اساس، اکنون راهحل آن است که این تصور را که با عدول از مواضع نظام در قبال استکبار جهانی میتوان مشکلات را حل کرد، کنار گذاشت و با عزم و همت مؤمنانه برای شکوفایی ظرفیتهای داخلی کوشید.