بسم الله الرحمن الرحیم
مکتب مقاومت با الگوگیری از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
اشاره:
نشست علمی مکتب مقاومت با الگوگیری از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی عنوان نشستی بود که به صورت ویدئو کنفرانس در سازمان بسیج اساتید مرکز در سالن شهید شهریاری l برگزار شد به گزارش پایگاه بصیرت حجت الاسلام و المسلمین علی شیرازی که سالهای متمادی از دوران دفاع مقدس و تا نمایندگی در نیروی قدس سپاه با شهید حاج قاسم سلیمانی همراه بوده است به ذکر درسهایی از مکتب مقاومت حاج قاسم پرداخت که نظر به اهمیت و ارزشمند بودن این درسها بر آن شدیم تا این سخنرانی را در این شماره بصائر علمی به رویت اساتید گرامی برسانیم.
مکتب مقاومت با الگوگیری از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
عرایضم را با آیه شریفه قرآن کریم آغاز میکنم که میفرماید و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا سخن از جهاد است، ما سه نوع جهاد داریم جهاد اصغر جهاد اکبر و جهاد کبیر. جهاداکبر مقدمه جهاد اصغر است یعنی انسانها تا بر هوای نفس خود غالب نشوند نمیتوانند در میدان جنگ دشمن بیرونی را شکست دهند یک جهاد هم جهاد کبیر است یعنی عدم اطاعت از مستکبرین و تسلیم دشمن نشدن. آیه شریفه میخواهد بگوید کسی که در میدان جهاد پیروز شود کسی که بر هوای نفس غالب شود خداوند دستش را میگیرد و هدایتش میکند و لنهدینهم سبلنا خداوند او را در راه خودش هدایت میکند ببینید در آیه شریفه و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون هدف از خلقت، بندگی خداوند ذکر شده است و این هدایت یعنی او را در مسیر بندگی قرار میدهیم.
سردار سلیمانی هم در مبارزه با هوای نفس مرد میدان و مرد جهاد و پیکار با هوای نفس بود و هم نفس را سرکوب و منکوب کرده بود در این مسیر هیچ خودیتی نداشت من در هیچ کجا از سردار سلیمانی نشنیده بودم چه در دوران جنگ هشت ساله که من از فروردین سال ۱۳۶۱ با ایشان بودم تا این اواخر که بیش از ۸ سال در نیروی قدس با ایشان همراه بودم حتی یک بار در جلسات خصوصی نشنیده بودم که سردار بگوید اگر من در لشکر ثارالله یا جنگ نبودم این اتفاق نمیافتاد یا بگوید مثلاً من در جنگ این کار را کردم حتی یک بار هم نگفت اگر در لبنان سوریه عراق و یا قدس نبودم این اتفاقات نمیافتاد، ولی مقام معظم رهبری در مورد ایشان فرمودند که حاج قاسم بود که دست فلسطینیها را پر کرد. شما مصاحبه سردار سلیمانی را که تلویزیون پخش کرد نگاه کنید، در موضوع لبنان و جنگ ۳۳ روزه از آغاز تا پایان مصاحبه هیچ کجا خود حاج قاسم در این مصاحبه پر رنگ نیست بلکه نقش دیگران را پررنگ میکند این مبارزه با هوای نفس میخواهد کار سادهای هم نیست به خصوص که تمام دنیا به ایشان نگاه میکرد در فرودگاه شاهد بودم که وقتی میرفتیم درون سالن پرواز، وقتی مردم میفهمیدند که حاج قاسم درون پرواز است مشتاقانه به سوی او میآمدند، یک بار من و حاج قاسم داخل هواپیما نشسته بودیم وقتی مسافران فهمیدند حاج قاسم داخل هواپیما است از انتهای هواپیما همه مسافران به سمت جلو آمدند که من به شوخی به آنها گفتند بروید سرجای تان بنشینید الان هواپیما سقوط میکند این ابراز علاقه و عشق به حاج قاسم بود که زن و مرد، این جناح یاآن جناح، با حجاب و کم حجاب، کوچک و بزرگ و خلاصه همه را جذب خود کرده بود و به حاج قاسم میگفتند اجازه میدهی یک عکس با شما بگیریم. یادم میآید در دانشگاه بعد از فرمایشات مقام معظم رهبری که مراسم تمام شده بود دانشجویان خودشان را از دیوار بالا میکشیدند و پشت جایگاه میرساندند تا حاج قاسم را ببینندبا این که به لحاظ نظامی بالاتر از ایشان هم بود حاج قاسم همه اینها را میبیند و در همه جا هم میبیند، در سوریه، عراق مثلاً در کربلا وقتی مغازهداران میشنیدند حاج قاسم آمده اطراف ماشین ایشان میریختند، او همه این صحنهها را میدید، ولی با هوای نفس خود مبارزه میکرد و خود را خادم مردم میدانست.
ویژگی برجسته حاج قاسم که هیچکس نداشتحاج قاسم یک ویژگی دیگری داشت که هیچکس نداشت و آن ۴۰ سال در میدان جنگ جهاد اصغر، جنگ با صدام، جنگ در جنوب شرق کشور جنگ در افغانستان، بوسنی، سوریه، عراق و لبنان یعنی تا پایان عمرش در میدان جنگ بود ۴۰ سال لباس رزم بر تن داشت بعد از شهادت حاج قاسم با همسر بزرگوار ایشان صحبت کردهام میگفت حاج قاسم مال ما نبود او متعلق به همه مردم بود.
حاجقاسم دائم در سفر جهاد بود گاهی اوقات از جایی میآمد و در همان فرودگاه جلسه میگذاشت و از همان فرودگاه به عراق یا سوریه میرفت او از اول انقلاب تا پایان حیاتش حتی یک سوم هم در خانه نبود بلکه بیش از دو سوم را در میدانهای نبرد بود همسر حاج قاسم میگفت ما او را کمتر میدیدیم او ما را برای تحمل چنین روزهایی عادت داده بود تا بتوانیم خودمان را با زندگی امروز و زندگی بدون حاجقاسم وفق بدهیم همسر ایشان میگفت از بعد از شهادت حاج قاسم روی پای خودم ایستادهام نه از خودرو و نه چیز دیگری استفاده نمیکنم، چون در دوران حیاتش ما را اینطور تربیت کرده بود.
حاج قاسم از همان روزهای اول خود ساخته بود با قرآن مانوس بود از ویژگیهای او این بود که اهل مطالعه بود کتاب خاطرات دفاع مقدس کتابهای اخلاقی و عرفانی را مطالعه میکردآخرین روزی که در ایران بود یعنی روز سه شنبه دهم دی ماه ۹۸ اول صبح به بچههای دفتر میگوید من میروم بیرون و تا برمی گردم این کتابها را برای من آماده کنید مباحث اخلاقی آیت الله جوادی آملی، آیت الله مظاهری، آیت الله مشکینی، آیت الله مصباح یزدی، آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی را مطالعه میکرد تا آخرین لحظه که در ایران بود شاهد بودم کتابها را تهیه و به ایشان میدادیم و ایشان خیلی از اینها را مطالعه میکرد و حتی توی جلسات هم که بودیم توصیه میکرد و مسر بود که دیگران هم بخوانند حتی در سفرهایی که داشت علیرغم مشغلههای زیادی که داشت مطالعه را ترک نمیکرد یک بار شهید پورجعفری که همیشه همراه ایشان بود میگفت در یکی از سفرها به سوریه که حاج قاسم ۱۵ روز آنجا بود شاید در طول سفر ۱۰ ساعت هم راحت نخوابید، شبانه روز جلسه بود، میگفت گاهی جلسه تا ساعت ۲ نصف شب طول میکشید وقتی برای استراحت میرفتیم، مشاهده میکردیم که حاجی مشغول مطالعه است.
حاج قاسم قرآن را این گونه میخواندحاج قاسم یک جلد قرآن کریم داشت که الان هم موجود است، خود ایشان چند بار به من گفت، من آیات را که میخواندم برداشت خودم را در حاشیه این آیات مینویسم قرآن را با توجه و تدبر میخواند. حالا قرار است برداشتهای ایشان در حاشیه این قرآن چاپ شود. حاجقاسم نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه را هم به همین صورت مطالعه میکرد. گاهی اوقات در جلسه به مدت ۳۰ دقیقه من سخنرانی میکردم و بحثم هم ویژگیهای پاسدار از نگاه امام و حضرت آقا بود حاج قاسم مسر بود که علاوه بر بیانات حضرت آقا، معادل قرآنی هم بیاوریم تا روشن شود که پایه کلام ولایت از قرآن است یادم است یک بار در جلسه داستانی را از حضرت موسی گفتم، حاج قاسم گفت این داستان را از کجا آورده ای، سند را گفتم، گفت کتابش را بیار من ببینم یعنی هر کسی هر چیزی را میگفت قبول نمیکردند آن کتاب را برایش بردم کتاب اخلاقی بود و گفت چند تا از این کتابهای اخلاقی به من برسان.
سال ۶۶ یا سال ۶۷ مسئول تبلیغات لشکر ثارالله و نیروی حاج قاسم بودم ایشان به من گفت برو قم یک جایی را درنظر بگیر و اجاره کن تا فرماندهان را به قم ببریم تا از محضر علما استفاده کنند آن موقع در سپاه این برنامهها مرسوم نبود، ولی ایشان از همان موقع به این مباحث معنوی توجه داشت.
دو گردان اشک در لشکر حاج قاسمسال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۱ قبل از انجام عملیات، در قرارگاه کربلا جلسهای برگزار میشود، آن موقع تپههای قلاویزان نزدیک مهران در اشغال ارتش عراق بود و لشکری که میخواست این تپهها را آزاد کند در دید دشمن قرار میگرفت در جلسه بحث میشود که کدام لشکر حاضر است تپههای قلاویزان را آزاد کند؟ حاج قاسم گفت لشکر ثارالله حاضر است از ایشان پرسیدند با چه چیزی میخواهی آزاد کنی؟ با کدام نیرو؟ حاج قاسم جواب داد دوتا گردان داریم که خوب اشک میریزند با این دو تا گردان تپهها را میگیریم. شهید میثمی که آن موقع در قرارگاه خاتم الانبیا بود در این جلسه بود بعد از جلسه آمد به لشکر ثارالله تا ببیند علت گریه و اشک این دو گردان چیست؟ بعد از بررسی معلوم شد که توی این دو گردان ۷ یا ۸ آخوند و روحانی بود. بله حاج قاسم به این موضوعات توجه میکرد و لنهدینهم سبلنا کسی که در میدان جهاد با نفس باشد در میدان جنگ و رزم باشد خداوند میگوید دستش را میگیرم در این مسیر و تا آخر هدایت میکنم لذا حاج قاسم به فرموده مقام معظم رهبری متمایز از دیگران بود.
حاج قاسم، چگونه حاج قاسم شداگر سوال کنیم که چرا حاج قاسم، حاج قاسم شد؟ ممکن است یکی بگوید ۴۰ سال جهاد، یکی دیگر بگوید مبارزه با هوای نفس، یکی دیگر بگوید به خاطر اخلاص، اما من اعتقادم این است که ارادت حاج قاسم به پدر و مادرش او را حاج قاسم کرد. کسی که در جنگ ۳۳ روزه بیش از ۳۳ روز در لبنان بود در جنگ با داعش به طور مکرر یا سوریه یا لبنان یا عراق بود و وقتی هم به ایران میآمد مرتب درگیر جلسات بود یا دیگران درخواست ملاقات با او را داشتند این حاج قاسم با این همه مشغله به ماه نمیرسید که به کرمان میرفت و به روستای قنات ملک به پدر و مادرش سر میزد و پاهای پدر و مادر را میبوسید.
وجه تمایزی که در هیچکس مثل او ندیدمحاج قاسم یک وجه تمایز دیگری دارد که این وجه تمایز را این جا محکم عرض میکنم که فقط حاج قاسم داشت و هیچ کسی دیگری و در هیچ کسی دیگری مثل او ندیده بودم و آن ارتباط مستمر با خانواده شهدا بود ارتباطش با خانواده رزمندگان بود او از دوران جنگ تا لحظه شهادت این ارتباط را حفظ کرده از سال ۶۷ تا ۹۸ یعنی ۳۱ سال تا شهادت این ارتباط را حفظ کرد نسبت به فرزندان شهدا بسیار حساس بوده طوری تقسیم بندی کرده بود که این عزیزان گروه به گروه چند دقیقهای حضرت آقا را زیارت کنند بعضی از این فرزندان شهدا که از کرمان میآمدند میرفتند منزل حاج قاسم. من خودم یک بار آنها را بردم منزل ایشان و دو روز آنجا ماندندو بعد از دو روز حاج قاسم میگفت بگذار چند روز دیگر هم بمانند تا با آنها بیشتر دیدن داشته باشم. یک بار رفتم منزل ایشان، حاجی میگفت من امروز با بچههای شهدا پای پیاده آمدیم امامزاده پنج تن، میگفت بدون محافظ و با پای پیاده آمدیم زیارت و برگشتیم. غرض آن که با آن همه مشغله کاری این طوری برای فرزندان شهدا وقت میگذاشت در واقع وقتی که برای بچههای شهدا میگذاشت برای بچههای خودش نمیگذاشت.
تمام عصرهای جمعه در منزلش مجلس روضه داشتحاج قاسم یک ویژگی دیگر هم داشت که نقطه تمایز او بود و آن این که فردی در حد حاج قاسم هر عصر جمعه از زمان دوران جنگ در منزلش روضه داشت مستمع چه کسانی بودند؟ همسرش، فرزندانش و خودش. گاهی هم بنده توفیق داشتم و میرفتم. یک منبری روحانی و یک مداح دعوت میکرد آن روحانی مباحث شرعی، حدیث، سخنرانی کوتاه اخلاقی و بعد هم مداحی، به طوری که کل جلسه نیم ساعت بیشتر طول نمیکشید از سفر هم که بر میگشت این جلسات برقرار بود گاهی ۶ صبح میامد تهران، ولی این جلسه روضه به طور ثابت انجام میشد. ما جلسات سه نفره ماهانه ثابتی هم روزهای دوشنبه داشتیم که حاج قاسم و سردار قاآنی و خودم در آن بودیم این جلسه به صورت چرخشی بود و از یکی از علمای اخلاق برای سخنرانی دعوت میشد که البته بیشتر اوقات آیتالله موحدیکرمانی بود حاج قاسم مسر بود که از وجود علما استفاده شود این توجه صرفاً توجه به علما نبود بلکه توجه به مباحث اخلاقی و ارتباط با مباحث دینی بود.
حاج قاسم یک شیعه ناب و خالص بود، چون در حدیث داریم که شیعه اهل نوافل است حاج قاسم اهل نوافل بود اهل نماز شب و نیایش و شبزندهداری بود محال بود حاجی قبل از ساعت ۳ نیمه شب بیدار نشود حاج قاسم به ورزش هم توجه خاصی داشت به کوهنوردی و شنا علاقه داشت.
وقتی من به عنوان مسئول نمایندگی به نیروی قدس آمدم تصمیم گرفتم طرح کتاب خوانی و اهدای جایزه را در نیرو اجرا کنیم حاج قاسم میگفت ما در نیروی قدس به هر کسی که کتاب بخواند جایزه میدهیم و نه فقط صرفاً به برندگان مسابقه کتابخوانی.
شیوه مدیریت حاج قاسم این گونه بودشیوه مدیریت حاج قاسم قرارگاهی نبود بلکه خط مقدمی بود. حاج قاسم همیشه پیشقراول بود و از همه جلوتر حرکت میکرد تا خودش منطقه را نمیدید نیرو را وارد منطقه نمیکرد چه در زمان جنگ و چه در سوریه و عراق اول خودش میرفت منطقه را شناسایی میکرد یعنی خودش جلودار بود سیستم فرماندهی او از نوع برو نبود بلکه از جنس بیا بود، خودش اول میرفت و بعد به دیگران میگفت بیایید. حاج قاسم در مدیریت یک فرمانده نترس بود و به همه ابعاد توجه داشت و در به کارگیری فرماندهان نیز فرمانده نترس را انتخاب میکرد حاجقاسم یک بار هم از تیر و موشک نترسید حاج قاسم باید صدها بار شهید میشد و نشد، بارها آمریکاییها، اسرائیلیها تهدیدش کرده بودند بارها پهپادهای دشمن روی سرش آمده بودند، ولی خداوند حاج قاسم را حفظ کرد وگرنه باید سه سال پیش توی جنگ شهید میشد.
از ابعاد دیگر مدیریتی حاج قاسم این بود که حاجی هیچ زمانی خودش را فرمانده ندید و همواره خدا را فرمانده میدید و ثانیاً همواره دیگران را بزرگ میکرد در لبنان سیدحسن نصرالله را بزرگ کرد ابومهدی المهندس مکرر میگفت من سرباز حاجقاسم هستند حاج قاسم هم میگفت من سرباز ابومهدی هستند حاج قاسم همواره با نیروها بود و نقاط ضعف و قوت نیروها را میدید با نیروها مانوس بود و آنها را در آغوش میکشید بر دل نیروهایش نفوذ کرده بود حاج قاسم هیچ وقت فرمانده پسا جنگ نبود همواره فرمانده در جنگ بودیکی از فرماندهان ارتش سوریه میگفت وقتی حاج قاسم را میدیدیم آرام میشدیم، در عملیات کربلای ۵ در دوران دفاع مقدس، سپاه پنجم عراق یک سر لشکر عراقی داشت که در مقابل لشکر ثارالله میجنگید صدام که سقوط میکند داعش به عراق حمله میکندو حاج قاسم به عراق میرود این سرلشکر سپاه پنجم عراق در این شرایط میرود زیر نظر حاج قاسم و علیه داعش در عراق میجنگد که در نهایت هم شهید میشود.
برای حاج قاسم ایرانی سوری عراقی فلسطینی و لبنانی و یمنی و. همه عزیز بودند برای او علوی سنی مسیحی زیدی و. عزیز بودند به همه توجه داشت و به تکلیف عمل میکرد و به همه عشق میورزید.
حاج قاسم میگفت من از حضرت آقا چیزهایی دیده ام که نمیتوانم از آقا جدا بشوم حاج قاسم چه چیزهایی دیده بود؟ شب زنده داری، مدیریت، آینده نگری و اخلاص.
بسیج اساتید اجازه ندهد حاج قاسم تحریف شودنکته آخری که عرض میکنم این است که امروز در رابطه با مکتب حاج قاسم اساتید بسیجی چه کارهایی میتوانند انجام دهند؟
در حال حاضر نزدیک به ۲۰ کتاب در حال تدوین است کتابهای متعددی هم چاپ شده است یک تقاضای عاجزانه از شما دارم و آن این که اجازه ندهید حاجقاسم تحریف شود، مستند و محکم حرف بزنید و قوی بنویسید. جامعه دانشگاهی آستین همت بالا بزنند با توجه به نگاه حضرت آقا و اسناد و کتابهایی که زیر نظر سردار تدوین شده مثل کنگره کرمان یا سوره مهر یا کتابهایی که مقدمه آنها را حاج قاسم نوشته با توجه به وصیت نامه شهید سلیمانی، کتابهایی در شأن حاج قاسم نوشته شود مکتب سلیمانی جای کار زیادی دارد و کار قوی میخواهد، بایدکتابی که نوشته میشود در شأن دانشگاه برای ایشان باشد البته بعضی از دانشگاهها هم کارهای خوبی کردند. در تدوین کار و کتاب برای حاج قاسم تعجیل نداشته باشید که مثلاً به سالگرد برسد بلکه کتاب قوی مورد نظر باشد ولو آنکه دیر چاپ شود.
در پایان از همه شما عزیزان و اساتید محترم دانشگاه در سراسر کشور بابت این نشست علمی تشکر میکنم و امیدوارم بتوانیم در راستای مکتب سلیمانی به وظایف و تکالیف مان عمل کنیم. انشاالله.