انتخابات 2020 با در نظر گرفتن دو سطح درونی و بین المللی آمریکا ، نسبت به انتخابات سپری شده این کشور ، شرایط بسیار متمایزی را دارد. در دوره های قبلی حداقل بعد از جنگ جهانی دوم، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا معمولا به لحاظ درونی حائز اهمیت بود و یا دست کم از ابعاد بین المللی اندک و محدودی برخوردار بود.
یعنی معمولا در دوران جنگ سرد این اهمیت در نوع موضع گیری کاندیداها در برابر قدرت های بزرگ به خصوص شوروی قابل توجه بود و در مواردی به یک منطقه و یا کشوری خاص محدود می شد مانند ماجرای جنگ ویتنام یا ایران در جریان انقلاب اسلامی و عراق و افغانستان در موقعیت زمانی دو دهه اخیر . اما در انتخابات 2020 هم زمان هر دو بعد داخلی و بین المللی فعال شده است.
این مساله ناشی از رویکرد و عملکرد ترامپ در چهار سال گذشته است. عملکرد ترامپ در داخل آمریکا در این مدت در موارد زیادی به ایجاد گسست و دوگانگی در جامعه آمریکا دامن زد.
سیاست های ملی گرایانه و به اعتبار دقیق تر بنیادگرایانه ترامپ که بازگشتی به اصول ارتودوکس آمریکایی نیمه اول قرن بیستم بود، با روند تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه آمریکا در نیمه اول قرن بیست و یکم در وضعیت تقابل قرار داشته و دارد و این مساله برای بخش زیادی از مردم آمریکا که عموما مهاجر هستند علی رغم بهبود شرایط اقتصادی تا قبل از کرونا ، به دلیل پیامدهای منفی بلندمدت قابل پذیرش نیست.
طی چند هفته اخیر مدام گفته میشد که برای ایران مهم نیست که چه کسی در انتخابات آمریکا پیروز میشود و ملاک، سیاستهای این کشور است، اما پس از انتخابات این گزاره رنگ باخت و سخنان مقامات سیاسی و کارگزاران اجرایی نشان داد که اتفاقاً پیروزی بایدن و شکست ترامپ خیلی هم مهم تلقی شده است؛ در حالی که همان رفتار و سیاستهایی که گفته میشد معیار بوده است، هنوز مشخص نیست در دوره بایدن چگونه خواهد بود؛ هر چند نگارنده بر این باور است که تحولی در متن سیاستهای آمریکا رخ نمیدهد و در حواشی ممکن است اتفاقات کوچکی بیفتد.
از یک سو، برخیها در آمریکا، علناً ناخرسندی خود را از شکست ترامپ ابراز داشته و دموکراتها را به تقلب متهم کرده و میکنند، و از دیگر سو، غالب هر دو جناح در داخل ایران، هر کدام به دلایل مشترک و مختلفی از شکست ترامپ شادمان شدند. در این میان، در روزهای پایانی هفته قبل، رئیس جمهور در سخنانی شفافتر از روزهای گذشته به نوعی پیروزی جو بایدن را "فرصتی" خواند که نباید هدر داد و گفت "از هر فرصتی که به نفع منافع ملی مردم و رفع تحریم باشد استفاده خواهیم کرد".
وی همچنین تاکید کرد که "هیچ کس حق ندارد فرصت سوزی کند" و"این مسئله حزبی و جناحی نیست؛ البته هر گامی که بخواهیم برداریم به رهنمودهای رهبری توجه خواهیم کرد". از محتوای سخنان رئیس جمهور پیداست که دولت مستقر فعلی خود را برای مذاکره با دولت بایدن آماده کرده است. مقصود ایشان از "هر گامی که بخواهیم برداریم" به احتمال زیاد مذاکره و هر اقدامی است که ممکن است در جریان مذاکرات انجام شود.
ظاهرا گفته ها هویدا می نمایدکه دیگر، تحقق پیششرطهای لغو تحریمها، جبران خسارتها و عذرخواهی قبل از هر مذاکرهای مطرح نیست. این استنباط از آن جهت است که وقتی گفته میشود نباید "فرصت" را برای "لغو تحریمها" از دست داد، یعنی اغتنام فرصت پیش آمده برای مذاکره در دوره بایدن جهت تحقق هدف پیش گفته شده به صورت ملموس جدی گرفته شود.
در غیر این صورت، دعوت به عدم "فرصت سوزی" از چه جایگاه و اعتباری برخوردار است؟ در کنار آن هم اساسا وقتی تحریمها کنار گذاشته شوند، دیگر مذاکره و دعوت به اغتنام فرصت برای جمهوری اسلامی معنا و مفهومی ندارد و سالبه به انتفاء موضوع است.
تحریمها برگ برنده دولت آمریکاست و قبل از توافقی فرابرجامی از آن دست نخواهد کشید. در حقیقت، بایدن به میراث ترامپ به عنوان برگ برندهای فاحش و اثرگذار مینگرد و تمام تلاش خود را انجام خواهد داد تا از آن پل پیروزی برای رسیدن به توافقی همه جانبه بسازد؛ همان توافقی که ترامپ به شیوه جنجالی و چالشی خود میخواست به آن دست پیدا نماید. از طرف دیگر، بایدن برای به ثمر نشاندن میراث ترامپ و بر خلاف وی، همگرایی و هم سویی کامل اروپایی را خواهد داشت و همین خود فشار مضاعفی را بر ایران وارد میکند.
انتخابات 2020 ریاست جمهوری امریکا برای بخش قابل توجهی از مردم آمریکا و برای جامعه جهانی به معنای بازگشت یا ادامه سیاست یکجانبه گرایی با طعم ناسیونالیسم و پوپولیسم آمریکایی است. این دوگانگی در انتخابات ریاست جمهوری به خوبی در جامعه آمریکا در قالب گسست گسترش یافته و عمق اجتماعی خود را نشان داده و همین مساله بسیاری از سیاستمداران عاقل از هر دو جناح جمهوری خواه و دموکرات را نسبت به پیامدهای کنترل نشده آن برای همبستگی و هم پوشانی جامعه آمریکا نگران کرده است .
به همین دلیل بسیاری از افراد بانفوذ در حزب جمهوری خواه خود را از ترامپ جداکرده اند که نمونه آن بولتون ، خانواده بوش و غیره می باشند. بنابراین برای بسیاری از آمریکائیها شاید بایدن کاندیدای مطلوبی برای ریاست جمهوری آمریکا نباشد اما با همه نقاط منفی بر ترامپ ارجحیت دارد. بر این مبنا پیروزی احتمالی بایدن نه از روی محبوبیت وی بلکه ناشی از بدبینی نسبت به ترامپ است.
به لحاظ روانی پیروزی بایدن ، احتمالا بلافاصله و در کوتاه مدت اثرات روانی مثبت بر اقتصاد ایران داشته و حداقل حباب روانی تحریم ها که کم هم نیست را تا حد زیادی خالی کرد .روز اول انتخابات وقتی احتمال رأی آوردن ترامپ قوت گرفت دلار ۲۸هزارتومانی ۳۰هزارتومان شد و از ۲روز بعد که پیروزی بایدن قوت گرفت دلار از ۳۰هزارتا ۲۴هزارتومان آمد؛ یعنی بدنه جامعه ایران، اقتصاد و بازار ایران این واکنش را داشت. ضمن اینکه اگر ترامپ انتخاب میشد شاید این رقم به ۳۲تا ۳۴هزارتومان هم میرسید.
دوران ترامپ پرتنشترین دوره در روابط یکی، دو دهه اخیر ایران و آمریکا بود و شاید بودن یا نبودن او تأثیری مستقیم بر اوضاع و احوال اقتصادی و حتی سیاسی ایران داشت.
سخن گفتن از مذاکره با آمریکا خطایی راهبردی است.وضعیتی که هیچکس در آن شک نداشته باشد، این است که ترامپ بدترین سیاست و بیشترین فشارها را در تاریخ روابط ایران و آمریکا داشت؛ اینکه بهعنوان فشار حداکثری انجام شد، در قالب این فشار کارهایی کرد که واقعا بیسابقه بود. نمونه آن اعلام سپاه بهعنوان سازمان تروریستی یا تحریم مقام معظم رهبری یا تحریم اکثر مسئولان کشور بود.
تفاوت بایدن با ترامپ این است که چون برجام را خود دمکراتها بهعنوان دستاورد دیپلماسی صلحآمیز در سطح جهان معرفی کردند و ترامپ آمده بود نه فقط از برجام، بلکه از اوباما انتقام گرفته و میراث او را در همه زمینهها نابود کند و از طرف دیگر خود آقای بایدن جزئی از تصمیمگیرندگان برجام بود، شرایط به شکلی است که ایشان اعلام کرده میخواهم به برجام برگردم. البته کارش ساده نیست؛ برای اینکه آن قدر تحریمهای فرابرجامی در دوره ترامپ اعمال شد که کار سخت شده است.
هدف صهیونیستها این بود که مسیر را به نقطه غیرقابل برگشت ببرند؛ یعنی کاری کنند هر رئیسجمهوری انتخاب میشود نتواند به برجام برگردد و تعامل بین ایران و آمریکا معنا نداشته باشد. بازگشت به برجام با توجه به اقیانوسی از تحریمهایی که ترامپ اعمال کرده برای بایدن خیلی سختتر از دستیابی به برجام در دوره اوباماست.
میان دو گانه مذاکره و جنگ راه دیگری به نام «مقاومت» وجود دارد، مقاومت در اقتصاد که به «اقتصاد مقاومتی» تعبیر می شود و از تأثیرات تحریم های به اصطلاح کمر شکن کاسته و آن را به سمت صفر میل می نمایاند.
فرجام سخن؛
رهبر معظم انقلاب ۲۴ اردیبهشت سال قبل در دیدار با مسئولان نظام تصریح کردند نه جنگ خواهد شد و نه مذاکره می کنیم و در این راستا فرمودند «گزینهی قطعی ملت ایران در مواجهه با دشمن، مقاومت در همهی زمینهها است، چراکه مذاکره با دولت کنونی آمریکا سمّ مضاعف است، البته جنگی نخواهد شد بلکه برخورد، برخورد ارادهها است و در این زمینه، ارادهی ملت ایران و نظام اسلامی قویتر از دشمن است و به فضل الهی این بار هم پیروز خواهیم شد.»
وضعیت اقتصادی کشور پس از فراز و نشیب های فراوان در دو سال گذشته ثبات یافته و از تشنج ناشی از کاهش صادرات نفت عبور کرده است، مقاومت نشان داده که می شود شرایط را در داخل بهبود بخشیده به تغییر در تصمیم گیری های محوری و بنیادین نرسید و دشمن را به گدایی مذاکره مجبور ساخت.
در چنین شرایطی که کشور از درون دارای اقتدار قابل قبولی است و تحریم های دشمن اثر نداشته و یا اثر آن قابل کنترل است، دشمن دست به تهدید می زند، تهدید روی دیگر سکه تحریم است و به قصد تغییر در تصمیمگیریها صورت می گیرد، چنان چه در برابر تحریم ها مقاومت کرده ایم باید در برابر تهدیدها نیز نهراسیم و راه خود را برویم، در چنین شرایطی آمریکا به جای شرط گذاری، در برابر خواسته های ما سر فرود خواهد آورد و ابتدا به برجام برخواهد گشت و در ادامه مانند سایر کشورهایی که ذیل ۱+۵ با ایران گفت و گو می کنند حرف خواهد زد و سخن ما را خواهد شنید. آمریکا نمیتواند مذاکره و نه جنگ را بر ما تحمیل کند. هرچند، زندگی با تحریم سخت است اما سختتر از آن زندگی بدون استقلال است.آزادی سیاسی داخلی برای ما بسیار مهم است و ما در غرب آسیا به مردم سالاری دینی خود میبالیم و آزادی داخلی را با دخالت خارجی سودا نخواهیم کرد.
وقتی فرماندهی معظم کل قوا از شرایط "نه جنگ و نه مذاکره" صحبت می کند به همه ایرانیان این اطمینان را می دهد که بر اساس معیارهای مختلف سیاسی ـ امنیتی و نظامی دشمن به هیچ وجه شرایط لازم جنگ دارا نیست و اگر هم بخواهد به یک جنگ با ایران ورود پیدا نماید، ایران شرایط بسیار مناسب برای رویارویی با دشمن را دارد و این جمله زرین را به جبهه مقابل منتقل می نماید که: دوران بزن در رو تمام شده و یکی بزنی ، ده تا می خوری.و به همین دلیل دشمن باید خیلی دیوانه باشد تا وارد یک کارزار جدید با ایران شود.