به عنوان یک سؤال اصلی و پایه میخواهیم ابتدا بفرمایید مکتب انقلاب اسلامی دقیقاً چه معنایی دارد؟
انقلاب اسلامی یک پدیده ویژه در این دوران، در تاریخ معاصر کشور، منطقه و جهان است. تأثیر آن در تحولات پس از پیروزی انقلاب در ابعاد سیاسی، فرهنگی، علمی و... در حوزههای مختلف جغرافیایی امری است که بسیاری به آن اعتراف کردهاند. البته برخی هم میخواهند آن را بپوشانند. این پدیده چه طور اتفاق افتاده است؟ تصادفی بوده یا بر اساس یک طرح و نقشه صورت گرفته است. گفتنی است، این پدیده با این ابعاد نمیتواند تصادفی باشد. ما نمیخواهیم نقش حوادث را در پیروزی انقلاب نادیده بگیریم، حوادث در جای خودش اثر میگذارد. هر حادثهای ممکن است یک حرکت را پیش یا عقب بیاندازد، اما نمیتوان یک تحول بزرگ را ناشی از یک اتفاق و تصادف دانست، حتماً فکر و طراحی پشت آن بوده است. کجا باید این فکر را جستوجو کرد. قاعدتاً باید رفت سراغ رهبر انقلاب و رهبر این حرکت، یعنی حضرت امام راحل. ایشان از همان اواخر دهه چهل قیام کردند. رهبری بالفعل ایشان همان زمان شروع شد. این حرکت در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب شدت گرفت و وقتی به این حرکت و سیره ایشان نگاه میکنیم، میبینیم امام یک خط حرکت دارند و هدف این بوده که در کشور ایران اسلام حاکم شود و مردم تحت این حاکمیت زندگی کنند و صد البته که این مسئله در ایران محصور نماند و گسترش پیدا کند. پس یک طراحی پشت آن است. مجموعه این طراحی مبتنی است بر یک مبانی فکری و مؤلفههای دیگری که از این مبانی منتج میشود و مجموعه این مبانی و مسائل را مکتب انقلاب اسلامی میدانیم.
برای فهم بهتر این قضیه به برخی اصول و مبانی فکری این مکتب اشاره کنید.
مکتب انقلاب اسلامی در حقیقت منظومه فکری کارساز امام راحل و امام حاضر یعنی دو رهبری بوده که انقلاب اسلامی را تجربه کردهاند. این منظومه متناسب با نیاز زمان، زنده و پویا، پر تحرک و عملیاتی در مقابل تهدیدات قدرتمند و پاسخگوی نیاز زمان است که مؤلفههای آن را باید با تحقیق یافت. امامان انقلاب در بستر جریانات جاری کشور و در زمان خود امر هدایتگری را انجام دادند. اما محققان و صاحبنظران باید مؤلفههای این حرکت را بررسی کرده و ببینند که چه عواملی در این هدایت نقش داشته و اینها را دستهبندی و ارائه کنند. امامان انقلاب حرکتشان شبیه پیامبران بود. پیامبران کتاب ننوشتند که بعد بر اساس آن حرکت کنند و این کتاب در طول حرکت نوشته شده است.امامان انقلاب در این زمینه صحبتهایی برای تبیین جریان داشتهاند که باید تبیین و نظمدهی شود. 12 آذر بیستمین سالگرد سخنرانی حضرت آقا در جمع کارگزاران نظام است و از نگاه ما این مهمترین بیانات رهبر معظم انقلاب از نظر تبیین و ارائه چارچوب مکتب و مسیری است که انقلاب اسلامی باید طی کند. چارچوب و اسکلت این مکتب را میتوانیم از درون این سخنرانی پیدا کنیم؛ به همین دلیل این روز را شروع هفته مکتب قرار دادیم.این مبانی و این مؤلفهها در همین سخنرانی به صورت اجمالی بیان شده است؛ برای نمونه این انقلاب که توانست در یک گوشهای از عالم قدرت را به دست بگیرد، یک فرصت استثنایی و متفاوت از دیگر وقایع بود. ما باید بر اساس همان فکر که انقلاب را شکل داد، از این قدرت برای تحقق اهداف مکتب استفاده کنیم.
مکتب انقلاب اسلامی بر این اساسی که شما فرمودید چه مبانی و اصولی دارد؟
آن اصول کلی و مبانی فکری که همه کارهای ما مبتنی بر آنهاست، از سوی حضرت آقا در پنج موضوع بیان شده است، اول «توحید»؛ بر اساس همان خصوصیتی که در بحث مکتب است، اندیشه توحیدی یک فکر زنده و مؤثر در متن زندگی انسانها و جامعه انقلابی است. توحید در همه ابعاد این مکتب و جامعه حاصل از آن جاری است. محور دوم «تکریم» انسان است. انسان از نگاه اسلامی دارای کرامت است و این کرامت آثاری دارد. محور سوم ادامه «حیات بعد از مرگ» است؛ به تعبیری معاد و امتداد داشتن زندگی بعد از مرگ که هویت دیگری به انسان میدهد. «استعداد بیپایان انسان» دیگر محور و اصول این مکتب است. «احسن تقویم» در قرآن نگاهش به همین مسئله است؛ ظرفیت بینهایت انسان برای رشد و تربیت و کمال اصل بعدی هم حتمی بودن حاکمیت حق است و این که خدا اراده فرموده حق حاکم شود و برای آن نیز سازوکار و سنتهایی قرار داده که اگر عمل شود این حتمی است.اصول دیگری هم در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی آقا میتوان یافت. مؤلفه اول که به عنوان وظایف کلی از این مبانی فکری مطرح میشود «عبودیت» است؛ به معنای اینکه وظیفه داریم عبد باشیم و از خدا اطاعت کنیم و از اطاعت غیر از خدا سرپیچی کنیم و این فقط فردی نیست. «تعالی» در جامعه وظیفه دوم است. ترجیح آخرت به دنیا در مقام تعارض هم مسئله دیگر است. به خاطر آخرت، دنیای خودمان را کنار بگذاریم که این هم بعد فردی و هم اجتماعی دارد. مسئله «مجاهدت» هم جزء وظایف است و امید به پیروزی داشتن هم از دیگر وظایف است. اما در نهایت باید گفت در اهدافی که از این مبانی بیرون میآید هدف و غایی قرب الهی است و رسیدن به مقام قرب که در مراتب پایینتر لازم است انسان ساخته شود؛ یعنی هدف انسانسازی ذیل آن هدف بزرگتر تعریف میشود و انسان هم ساخته نمیشود الا در جامعه و این نظام سلسله اهداف را در این مکتب ایجاد میکند.
مردمسالاری دینی مفهومی است که با انقلاب اسلامی ایجاد شده است. جایگاه این مفهوم در مکتب انقلاب اسلامی چیست؟
در مبانی فکری تکلیف ما با این مباحث مشخص شده است؛ آنجایی که تکریم انسان مطرح است. به این معنا که انسان محور اداره زندگی خودش است و خدا انسان را مختار بر سرنوشت خود و با ظرفیت هدایتپذیری آفریده است. در معارف انقلاب اسلامی در مورد مردمسالاری دینی مطرح شده که حاکمیت به دست مردم است؛ اما باید توجه داشت در این امر اختیار غیر از تکلیف و حق است و مردم در کنار اختیار حق و تکلیف هم دارند. مردم مختارند حاکم بر سرنوشت خود باشند. مردمسالاری بخشی اختیار مردم است و بخشی هم تکالیف مردم و بخش دیگر حقوقی که خدا برای مردم قرار داده است. این خلط شده و مردم با این نگاه هم حق دارند، هم اختیار و هم تکلیف که این پایههای مردمسالاری دینی است.در انقلاب اسلامی بعد از پیروزی شما هیچ فردی ندارید که از همان اول از سوی مردم انتخاب نشده باشد. حتی حضرت امام هم انتخاب مردم بوده است. تکلیف مردم این است که این انتخاب را در راستای حرکت الهی داشته باشند. این تکلیف مردم بود که در مسیر اراده الهی انتخاب کنند.
در حوزه بیانیه گام دوم انقلاب جایگاه این بیانیه در مکتب انقلاب چیست؟
اصل مکتب است. این مکتب سند بالادستی انقلاب اسلامی است. در ذیل این سند بالادستی متناسب با شرایط حرکت انقلاب به سمت اهداف ایستگاههایی است که در آنجا به تبیین جدید متناسب با زمان و ترسیم جدید از اهداف و روشها نیاز است. بیانیه گام دوم هم همین است. بعد از 40 سال از پیروزی انقلاب اسلامی لازم بود که یک راه و یک روش دیگر متناسب با شرایط چهل سالگی و بعد از چهل سال برای انقلاب ترسیم شود که گام دوم طرح جدید برای پیشبرد انقلاب برای چهار دهه است. البته بیانیه هم به تبیین نیاز دارد؛ زیرا خلاصه و فشرده بیان شده است. حضرت آقا در سال 1390 در سخنرانی خود در دانشگاه کرمانشاه طرح کلی برای ادامه حرکت انقلاب اسلامی از مرحله دولت اسلامی، بعد جامعه اسلامی و بعد جهان اسلامی را بیان کردند و فرمودند این یک فرآیند است. بعد از این طرح به دلیل مشکلاتی که در این دههها پیش آمد، ایشان به این تدبیر رسیدند که طرح عملیاتی متناسب با زمان برای تحقق این فرآیند لازم است؛ لذا بیانیه را صادر کردند که طرح عملیاتی تحقق این سه مرحله است.
نیاز است که این مباحث در مجامع علمی و در بین نخبگان هم جاری شود تا به گفتمان عمومی جامعه تبدیل شود، آیا این اتفاق افتاده است؟
تا حدودی این اتفاق افتاده، در طول این سالها ابتدا به مراحل پنجگانه چندان توجه نشد؛ اما از اواسط دهه 80 یک مسئله در بین نخبگان مطرح شد که باید آسیبشناسی شود. متأسفانه در اواسط دهه 80 مسئله دولت اسلامی در فضای سیاسی و در انتخابات ریاستجمهوری مطرح شد که بر اساس یک حادثه خاص اتفاق افتاد؛ ولی جای طرح این موضوع در فضای فکری بود، نه فضای سیاسی و لازم بود ابتدا بسط نظری در حوزه و دانشگاه و نخبگان پیدا کند و بعد وارد فضای عملیاتی شود؛ یعنی ابتدا تفاهم در معارف نیاز داشتیم. حضور یک دولت با یکسری ادعا باعث شد که این فضا سیاسی شود. شعار دولت اسلامی برای آن مجموعه نبود و به آنها پیشنهاد شد؛ لذا بسط مبانی نداشت و دنبال نشد. سال 1390 وقتی رهبر معظم انقلاب مطرح کردند، دوباره این موضوع وارد فضای نخبگان شد و مراحل پنجگانه دیگر از آنجا وارد ادبیات سیاسی و مکتبی انقلاب شد؛ اما هنوز فراگیری لازم در بین نخبگان اتفاق نیفتاده و اگر بیان شود سطحی است و کار زیادی لازم دارد. تعاریف پنج مرحله از سوی نخبگان هم خیلی خوب بیان نشده است و به نظر هنوز باید کارهای زیادی در این زمینه انجام شود. برای نمونه، باید در خصوص این پنج مرحله دانست که انقلاب اسلامی خارج از این پنج مرحله نیست. از این پنج مرحله سه مورد جنس حاکمیتی دارد. دو مورد دیگر جنس مردمی دارد. موضوع جامعهسازی و جهانیسازی مردمی است.
به تازگی حضرت آقا درباره جریان تحریف و خطرهای آن نکاتی فرمودهاند، به نظر میرسد یکی از آسیبهایی که این حوزه اندیشهای را شامل میشود، تبیین نشدن مسائل است. آیا در این فضا هم تحریف اتفاق افتاده است؟
اگر انقلاب اسلامی تبیین شود، گشایشها شروع خواهد شد. در مقابل تبیین هم تحریف است. از دو مسیر تحریف اتفاق افتاده است؛ یکی از طریق دشمن و یکی هم از داخل به وسیله افراد که گاهی بدون تعمد و ناخواسته همراه دشمن شدهاند. فعالیت سلیقههای مختلف خوب است؛ اما اینکه برخی از این فعالیتها در همراهی با دشمن باشد اصلا خوب نیست. تحریف چالش مهم این مسیر است.من به برخی از اقسام تحریف در این حوزه اشاره میکنم. یکی تحریف خود انقلاب اسلامی است. چهرههایی از خود نظام، انقلاب را تحریف میکنند. مثلا انقلابیهایی که امروز میگویند انقلاب حرف نو ندارد و تمام شده است. انقلاب زنده است و پیام آن هم زنده است؛ تازه امروز نوبت انقلاب است. فرهنگ مسئله اعم ما بوده؛ حتی در اقتصاد هم مسئله اصلی فرهنگ است. مشکل ما در اقتصاد دانش اقتصاد مبتنی بر نگاه اسلام است که دانش هم باز یک مقوله فرهنگی است. ما نباید تجربههایی که روشهای بیریشهای را که نسبتی با مکتب انقلاب ندارد، دوباره تجربه کنیم؛ چرا که آسیب آن هم متوجه خودمان است.نوع دیگر تحریف، تحریف مردم است. اینکه میگویند مردم خستهاند. تحریف در مسئله رهبری انقلاب هم وجود دارد که جالب است دو سویه و نقیض هم است. اینکه چرا رهبر انقلاب ورود نمیکند و در طرف دیگر چرا رهبر انقلاب در همه مسائل دخالت میکند. جایگاه رهبری و سیره و عملکرد رهبری باید تبیین شود، اینکه رهبری وظیفه خود را انجام داده و دیگران کاستی داشتهاند. در مورد اهداف انقلاب هم تحریف وجود دارد. تحریف دیگری که میتوانم یاد کنم تحریف در ماهیت دشمن است. وقتی مکتب انقلاب خوب شناخته نشود، دشمن آن هم خوب شناخته نمیشود؛ یعنی هر کسی که در مقابل این مفهوم میایستد، دشمن است. تفاوت دولت اسلامی و دولت مسلمان اینجا باید مشخص شود تا این تحریفات خنثی شود.تحریف در راهبردهای انقلاب هم وجود دارد. همین امروز نگاه به بیرون در مقابل راهبرد اقتصاد مقاومتی وجود دارد.
در خصوص هفته مکتب و پویش مردمی این هفته توضیح دهید.
بیانات 12 آذر 1379 حضرت آقا شاخص و پرچم بسیار بلندی است که میشود آن را در فضای جامعه بلند کرد و نشان داد؛ چون بسیار مهم است. باید آن را به مثابه یک ایامالله در انقلاب اسلامی بدانیم. آموزش، کار رسانهای، تبیین مسئله با آثار مکتوب، استفاده از ظرفیت فضای مجازی و... از جمله فعالیتهایی است که برای این هفته با همکاری برخی سازمانها و نهادها از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج، دانشگاه آزاد، نهاد نمایندگی ولیفقیه در دانشگاهها و... انجام میدهیم. عمده این کارها با توجه به محدودیتهایی کرونایی در فضای مجازی است و در واقع پویش مردمی مکتب انقلاب اسلامی را برپا کردهایم.
***
در کجای راهیم؟
پرواضح است که رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی به صورت یکباره و ناگهانی نبوده و فرآیندی تدریجی و مرحلهای است. این فرآیند متشکل از پنج مرحله متوالی و مترتب بر هم است که عبارتند از: انقلاب، نظام، دولت، جامعه نمونه و در نهایت تمدن نوین اسلامی. شروع فرآیند از انقلاب اسلامی است که با سرنگون کردن نظام فاسد و وابسته و برچیدن پایههای غلطش در سال 1357 به وقوع پیوست. تعیین جمهوری اسلامی بهعنوان نظام سیاسی حاکم بر کشور مرحله دوم، یعنی نظام اسلامی را رقم زد. سومین مرحله از این فرآیند، اسلامی شدن روش و منش دولتمردان، الگوهای پیشرفت و نظامات اداره، ساختارها و بنیانهاست که از آن به دولت اسلامی یاد میشود. متأسفانه تحقق این مرحله دچار تأخیر بوده و هنوز هم شکل نگرفته است؛ از این رو امام خامنهای(مدظلهالعالی) تشکیل دولت اسلامی را مهمترین وظیفه در گام دوم انقلاب اسلامی بیان کردهاند. بعد از عبور از مرحله سوم نوبت به تحقق ارزشهای اخلاقی اسلامی، از جمله عدالت اجتماعی و تأمین رفاه مادی و... در سطح کشور خواهد رسید که از آن به جامعه نمونه اسلامی نام برده میشود تا الگویی باشد برای سایر ملتها به منظور رقم زدن تمدن نوین اسلامی به عنوان مرحله پنجم و فرآیند تحقق اهداف انقلاب اسلامی.