توقیف کشتی کرهای از سوی نیروی دریایی سپاه به دلیل بیتوجهی آن به آلودهسازی محیط دریا، بنا به مقررات حقوق بینالملل، اقدامی درست و بجا بود؛ زیرا ناقض اصل «عبور بیضرر» بود. این اقدام مهم از دو جنبه بسیار حائز اهمیت بود؛ اول اینکه، این اقدام درست در زمانی انجام شد که در روزهای اخیر، آمریکاییها تحرکات نظامی خود را در سطح منطقه به نحو بیسابقهای گسترش داده بودند، به گونهای که علاوه بر اعزام ناو و زیردریایی به خلیجفارس، جنگندههای B52 خود را هم چند مرحله بر فراز خلیجفارس به پرواز درآوردند؛ از این رو، انجام این اقدام در شرایط تحرکات فزاینده و تهدیدنماییهای آمریکا حاوی این پیام بود که جمهوری اسلامی از هیچ تهدیدی نمیهراسد و در هر شرایطی قادر به دفاع از منافع خود است. از این نظر، این اقدام، در دفع خطر جنگی که برخی تصور میکنند قریبالوقوع بود، مؤثر است. دوم اینکه، پیام ضمنی مناسبی بود که به تعبیر تحلیلگران سیاسی جهانی از جمله مقامات سیاسی و رسانهای کره جنوبی به مسئولان این کشور ارسال شد. البته اقدام ایران صرفاً در راستای قاعده حقوقی «عبور بیضرر» و ممانعت از آلودگی محیط زیست و دریا بود؛ اما تحلیلگران روابط بینالملل معتقدند با توجه به همراهی جدی کرهایها با اعمال تحریمهای ضدایرانی آمریکا و چندین مرحله مذاکره و پیگیری مقامات مختلف ایران برای بازگشت اموال و پولهای بلوکه شده ایران در این کشور، مسئولان کرهای به پشتگرمی آمریکاییها به هشدارها و اقدامات مختلف تهران بیتوجهی کردند. از این رو، این اقدام پاسخ مقتضی و ارسال پیام مناسبی در مقابل زورگویی و رفتار غیرمنطقی کرهایها بود. درواقع، به تعبیر این رسانههای بیرونی و حتی کرهای، ایران با این کار ثابت کرد که به راحتی قادر است با کشورهایی که در اعمال تحریمها با آمریکا همکاری میکنند، برخورد قاطع داشته باشد. دستاورد این قضیه را باید در تکاپوی کرهایها برای مذاکره با ایران و سفر قائممقام وزارت خارجه این کشور به ایران برای مذاکره با مقامات کشورمان دید که در خلال آن، کرهایها متعهد شدهاند برای استفاده ایران از پولهای بلوکه شده خود در این کشور، اقدام عملی جدی و نتیجهبخش داشته باشند. این در حالی بود که آنها پیش از این، حاضر به اینگونه اقدام نبودند.
دیپلماسی ترجمان قدرت
واضح و مبرهن است که ورود پرشتاب قائممقام وزیر خارجه کره جنوبی به کشورمان و حاضر شدن این کشور برای مذاکره در مورد چگونگی استفاده ایران از اموال بلوکه شده خود در این کشور، نتیجه مستقیم اقدام مقتدرانهای است که نیروی دریایی سپاه در خلیجفارس انجام داد. به عبارتی، نتیجه پاسخ محکمی را که نیروی دریایی سپاه به زورگویی کرهایها در جریان آزاد نکردن منابع مالی ایران در این کشور داد، هماکنون در روی میز مذاکره که قطعاً برای ایران بدون آورده نخواهد بود، میتوان دید. با توجه به این وضعیت، اکنون یک سؤال مهم مطرح میشود که آیا ورود به حوزه دیپلماسی و مذاکره، بدون داشتن پشتوانههای مستحکم قدرت، میتواند نتیجهبخش باشد؟ در پاسخ به این پرسش باید اشاره کرد که در این رابطه یک دیدگاه در کشور مطرح است که صرف دیپلماسی را عامل قدرت، عامل تأمین منافع و بازدارنده میداند. شاید بتوان گفت که گزاره «امروز دنیای گفتمان است نه موشک» را گزاره محوری این دیدگاه قلمداد کرد. در واقع، در این دیدگاه، دیپلماسی و مذاکره تا آنجا اهمیت دارد که حتی تصور میکنند برای به نتیجه رسیدن مذاکرات میتوان و باید از برخی ابزارها و حوزههای قدرت خود هم کوتاه آمد و به اصطلاح به تنشزدایی، اعتمادسازی، گفتمانسازی، چندجانبهگرایی و... روی آورد. نقد جدی که به این دیدگاه وارد میشود، این است که اولاً دیپلماسی در زمین واقعیتها رخ میدهد و مهمترین واقعیتی که نتیجه دیپلماسی را تعیین میکند، «قدرت» است. بنابراین، ورود به دیپلماسی بدون داشتن پشتوانههای قدرت یا تلاش برای تخفیف سطح قدرت خود به بهانه به نتیجه رساندن دیپلماسی و مذاکره، امری غیرمعقول و مغایر با استانداردهای نظام بینالملل است. نتیجه اینگونه نگاهی را در برجام به وضوح مشاهده کردیم که طرف مقابل، عوامل قدرت ایران در حوزه فناوری هستهای را به تحلیل برد. البته در داخل هم همین امر را شرط به نتیجه رسیدن مذاکره برای رفع تحریمها میدانستند که موفق نشد. ثانیاً دیپلماسی اساساً ترجمان تبدیل قدرت به منافع مختلف و از جمله منافع اقتصادی است؛ یعنی برای نمونه، همان گونه که در قضیه توقیف نفتکش کرهای هم شاهد هستیم، آنچه در حال اتفاق افتادن است؛ قدرتی است که در حوزه دفاعی حاصل شده به ابزاری برای تأمین منافع اقتصادی تبدیل شده؛ زیرا طرف کرهای تا پیش از اینکه دست قدرت ایران را احساس نکرده بود، اینگونه حاضر به همکاری با ایران نبود. بر این اساس، دیپلماسی و مذاکره تنها در شرایطی میتواند به نتایج ثمربخش برسد که از پشتوانه قدرت برخوردار باشد و تخلیه ابزارهای قدرت یا تخفیف سطح قدرت، هیچ کمکی به موفقیت دیپلماسی نمیکند، بلکه وزن گزینههای روی میز را در هر مذاکرهای کاهش میدهد. بنابراین، اینکه در روابط بینالملل گفته میشود قدرت نظامی و دیپلماسی دوشادوش همدیگر حرکت میکنند، واقعیتی است که هیچ تردیدی در آن نیست. در واقع، قدرت نظامی و سایر وجوه قدرت، مکمل و پشتیبان دیپلماسی هستند و هیچگاه کشوری که قدرت لازم را نداشته باشد، منافع و امنیتش در نظام بینالملل، مورد توجه و احترام واقع نخواهد شد. بر همین اساس و در این چارچوب باید گفت، نقشه دشمن مبنی بر منوط کردن به نتیجه رسیدن مذاکره با ایران به پذیرش ورود ایران به مذاکره درباره توان موشکی و نفوذ منطقهای، ترفند و حقهای بیش نیست؛ زیرا توان موشکی و نفوذ منطقهای، از جمله عوامل قدرت نظاممند و هر گونه تلاش برای وجهالمصالحه قرار دادن آنها در مذاکرات؛ یعنی پذیرش تضعیف این عوامل و ابزارهای قدرت که در این صورت، نه تنها مشکلات تحریمی حل نخواهد شد، بلکه بر آنها، مشکلات ناامنی و تهدیدات فزاینده دشمن نیز اضافه خواهد شد. نکته پایانی اینکه دوگانه مذاکرهـ امنیت(دفاع) یا موشکـ اقتصاد یکی از دوگانههای دشمنساخته است که در مواقعی محمل موجسواری برخی افراد و جریانها در داخل کشور میشود. بر اساس آنچه در بالا گفته شد، میتوان نتیجه گرفت برخلاف تبلیغات سوئی که علیه توان دفاعی کشور صورت میگیرد و توسعه توان کشور در این حوزه را مغایر با حل مشکلات اقتصادی مردم میدانند، اتفاقاً باید گفت که توان ایجاد شده در این حوزه، هیچ منافاتی با حل مشکلات اقتصادی مردم ندارد و با هوشمندی و استفاده صحیح و بجا از این توان، میتوان منافع اقتصادی و معیشتی مردم را حتی بهتر و سهلتر هم تأمین کرد.