در شماره گذشته به بهانه همزمانی این روزها با اجرای عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه و در دیماه سال 1365 نگاهی به جلسه مهم فرماندهان ارشد جنگ تحمیلی برای تصمیمگیری آغاز این عملیات داشتیم. در این جلسه که ساعت 22 هفدهم دی ماه 1365 با حضور آقای هاشمیرفسنجانی و فرماندهان در قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء(ص) آغاز شد و تا سحرگاه فردا (18 دیماه) ادامه داشت، موضوعات مهمی بیان شد که بخشی از آن را مرور کردیم و حالا ادامه ماجرا را میخوانید؛
در این جلسه اگرچه آقای هاشمی گفت که ما راهی جز جنگ نداریم و جای جنگ واقعی همین جاست، اما صحبتهای دیگری هم مطرح شد.
احمد غلامپور، فرمانده قرارگاه کربلا گفت: از زمانی که شما فرمودید اینجا حتماً باید عملیات بشود، هشت روز بیشتر نگذشته، انصافاً برادران در این هشت روز، در حد چند ماه با وضع بدی کار کردهاند. این بچهها توی سیلبندها کنار خاکریزها نشستهاند و پتو رویشان کشیدهاند، چون فرصت سوله ساختن نبوده است.
الحمدلله برادرها رفتند پای کار و نیروها مستقر شدند. الآن توی منطقه غلغله است. حتی گردانها هم امشب میروند پای کار، تا برای فردا شب آماده شوند، اما متأسفانه با یک تناقضاتی مواجه هستند. الآن مهتاب مشکل عمدهای شده است و وقت کمی برای ما گذاشته، از طرفی زمان کافی نداریم تا جای پای مؤثر و مفیدی بگیریم و بتوانیم خودمان را حتی در روز نگه داریم تا شب بعد ادامه دهیم. این تناقضی است که ما در حل آن ماندهایم. ما در حد قرارگاه کربلا میتوانیم یک جای پا بگیریم، اما بعید است قرارگاه قدس و نجف بتوانند وارد شوند. از طرف دیگر اگر تصمیم گرفته شود که عملیات نشود و بخواهیم تا ده روز دیگر طولش بدهیم، فردا اگر هواپیمای دشمن بیاید و عکس بگیرد کل تجمع آنجاست و اگر بگوییم همه برگردند، در روحیات نیروها اثر میگذارد.
حدود سه ساعت از بحث و بررسی عملیات میگذشت. علی شمخانی و رحیم صفوی (فرمانده و جانشین نیروی زمینی سپاه) تا آن لحظه اظهارنظر جدی نکرده بودند. غلامعلی رشید هم از اظهارنظر جدی پرهیز کرده بود. احمد غلامپور هم که نقش اصلی را در شروع عملیات داشت، اعتراف کرد که نمیداند با تناقضات موجود چه باید کرد. فرمانده قرارگاه قدس (محمدعلی جعفری) هم به طور جدی ابهام و تردیدش را مطرح کرده بود. مصطفی ایزدی فرمانده قرارگاه نجف هم به جز عملیات در نوک بوارین در شب اول درباره بقیه مأموریت خود اظهار نظر نکرده بود؛ در این میان تنها محسن رضایی، فرمانده کل سپاه بود که نظر روشن و قاطعی برای انجام عملیات داشت و چشمانداز امیدوارکنندهای را برای آن ترسیم میکرد.
آقای هاشمی نیز زیر فشار تنگناهای فراوان ناشی از مسائل سیاسی و اجتماعی کشور بود و به عنوان فرمانده کل جنگ به انجام عملیات موفق در شلمچه اصرار داشت و تلاش میکرد تردید و ابهام فرماندهان را به گونهای مطلوب رفع کند.
حجتالاسلام محمدیعراقی، قائممقام نماینده امام در سپاه گفت: اگر دشمن هوشیار باشد، فرقی بین مهتاب و غیر مهتاب و شب و روز نیست و این سؤال پیش میآید که با این نیرویی که داریم میتوانیم موفقیت داشته باشیم و اگر تصمیمگیرنده جنگ بگوید میتوانیم موفق شویم منتها با تلفات بسیار بالا، آیا مجوزی داریم برای رسیدن به هدف، 50 هزار تلفات بدهیم؟
ابراهیم حاجی محمدزاده، رئیس دفتر سیاسی سپاه در این لحظه گفت: چگونه میتوان در یک عملیات، اول پیروزی حتمی را فرض گرفت و بعد عمل کرد؟ کدام سردار جنگی در دنیا پیدا شده که عملیات را منحصر کند به پیروزی؟ سرهنگ لطفی در همین لحظه برتری هوایی، تفوق آتش، قوای برتر از دشمن و قبول تلفات را از اصول نظامی دانست.
بنابراین و با آنچه گفته شد تضمین پیروزی در عملیات کاملاً منتفی بود. غافلگیری دشمن را هم سرهنگ لطفی و علی شمخانی منتفی میدانستند. علی شمخانی میگفت: با این وضعیت که ما داریم در هیچ نقطه از جبهه و در هیچ زمان نمیتوانیم غافلگیری را رعایت کنیم. دشمن هر جا تمرکز قوا بدهد ما هجومکننده هستیم و او سه بر یک با ما میجنگد. غافلگیری با این توان و با این استعداد امری محال است... این نتیجه را میتوان گرفت که اگر فردا شب نتوانیم خط را بشکنیم، 10 شب دیگر قطعاً نمیتوانیم؛ یعنی میزان غافلگیری فردا شب بیش از ده شب آینده است. جلسه به این جا که رسید، آقای هاشمی بار دیگر نظر احمد غلامپور را جویا شد. چیزی که وی نه توان آن را داشت و نه آن را در صلاحیت خود میدانست.
محسن رضایی وارد گفتوگو شد و گفت: آقای هاشمی! اصلا نباید نظر بگیریم، برای اینکه الآن موقع نظر نیست. ما فردا کارمان با اینها مشکل میشود؛ چون همین آقای غلامپور فردا باید برود بجنگد. ایشان الآن متزلزل شده است. این بحث باید یک هفته پیش صورت میگرفت... آنچه مسلم است تصمیم اصلی گرفته شده است و نیروها پای کار رفتهاند. اگر الآن اینجا نخواهیم عمل کنیم، هیچ وقت نباید عمل کنیم.
آن گونه که معلوم بود فرمانده کل سپاه در حالی که روی انجام عملیات در شلمچه نظر قاطع داشت و کار را تمام شده میدانست، مشکلات کنونی و پیامدهای منفی احتمالی را تلویحا متوجه فرمانده عالی جنگ کرد و آنها را ناشی از عملکرد او دانست.
پس از چند دقیقه گفتوگوهای پراکنده، رحیم صفوی اظهار نگرانی کرد که چند ساعتی به روشن شدن هوا باقی نمانده و زودتر باید تصمیم گرفت که در صورت لزوم منطقه از نیروها و تجهیزات تخلیه شود. در غیر این صورت فردا با این همه نیروی بیسنگر و موضع در منطقه، احتمال تلفات زیاد وجود دارد. محمدعلی جعفری هم پیشنهاد کرد نیروها بروند پای کار و اگر متوجه شدیم دشمن هوشیار است، از اجرای عملیات صرف نظر کنیم.
آقای هاشمی بار دیگر از رحیم صفوی نظر خواست که وی گفت چند روز اجازه تعویق عملیات داده شود. محمدعلی جعفری با این تصمیم مخالف بود و گفت: اگر نیروها را برگردانیم، عملیات افشا میشود.
علی شمخانی البته نظر دیگری داشت. او معتقد بود: فردا شب مناسبترین شب برای عملیات است، امام همین طور که برای هیچ شبی، هیچ کسی، هیچ نوع تضمینی برای پیروزی نمیدهد، فردا شب هم همینطور است... نظر شمخانی درباره زیان تأخیر در عملیات هم مهم بود. او گفت: شما اگر 10 روز دیگر بخواهید وقت صرف کنید، و باز هم بخواهید اینجا عمل کنید، نه تنها خط اول و دوم و سوم دشمن منضبط خواهد بود، بلکه آتش توپخانه، بمبهای شیمیایی و همه را عراق میآورد در خط.
حرف و حدیثها درباره آغاز عملیات کربلای5 یا منتفی شدن آن، با این صحبتها هم به نتیجه نهایی نرسید. هنوز حرفهای بیشتری باید رد و بدل میشد. انشاءالله ادامه ماجرای این جلسه حساس را هفته بعد، پی خواهیم گرفت... .