سفر هفتۀ گذشته «ملا برادر» رئیس دفتر سیاسی طالبان و هیئت همراه به ایران و هیئت دیگر به ریاست «شیرعباس استانکزی» معاون دفتر سیاسی این گروه به روسیه و دیدار با مقامات این کشورها ازجمله مهمترین رویدادهای سیاسی در روند تصمیمسازی صلح افغانستان بود که موردتوجه بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای قرار گرفت و در برخی محافل بین المللی از آن تحت نام مذاکره با «یک گروه تروریستی» یاد شد. سفرهای طالبان در حالی صورت گرفت که عوامل متعددی منجر به توقف مذاکرات بینافغانستانی گردید و این سفرها گامی مؤثر برای رفع موانع ارزیابی میشود.
جمهوری اسلامی ایران با ابراز نارسایی های نشست بُن که نتوانست یک صلح پایدار را در افغانستان به ارمغان آورد، از همان آغاز روند گفتگوهای صلح، سیاست اجماع سازی منطقه ای را پیگیری نمود تا آمریکا را از انحصار این روند خارج سازد و تقدیر و تدبیر این کشور را به خود افغانها واگذار نماید. گرچه تکرویهای آمریکا در اثنای مذاکرات به امضاء سندهای پنهانی جداگانهای با طالبان منتج گردید که آسیبهای جدی را نیز بر این روند وارد نمود، اما این توافقهای پشت پرده از ابتدا بدلیل عدم حضور دولت افغانستان در این مذاکرات، با انتقادات جدی مواجه شد. ایران با دفاع از دولت قانونی و ساختار موجود در افغانستان، شرط دستیابی و تثبیت صلح پایدار در این کشور را درگرو تفاهم تمامی گروههای داخلی، نافذ بودن قانون اساسی، خروج مسئولانه نیروهای نظامی خارجی و همکاریهای منطقه ای عنوان نموده است. در سه دور سفرهای رسمی هیئت طالبان طی یکسال گذشته به کشورمان، مقامات بهصراحت بر موضع «عدم به رسمیت شناختن جریانی که بخواهد با جنگ در افغانستان به حاکمیت برسد» تأکید ورزیده و از حکومت همهشمول در افغانستان حمایت کردهاند. به نظر میرسد طالبان با آگاهی از مواضع صریح ایران، این دور از سفرهای خود را با نیات زیر انجام داده است:
1- بازتولید نگرانی های منطقه ای آمریکا؛ مبنی بر اینکه اگر آمریکا بخواهد بهسرعت و یکجانبه از مذاکرات خارج شود، طالبان روند صلح را با همسایگان افغانستان بهویژه کشورهای صاحب نفوذ منطقه ازجمله ایران و روسیه دنبال خواهد نمود و با سیاست اجماع سازی منطقه ای ایران، در روند صلح افغانستان همکاری خواهد کرد.
2- تجلی نشانه های خوف در طالبان؛ مبنی بر نگرانی طالبان نسبت به بدعهدی دموکراتها در ادوار گذشته که برخلاف شعارهایشان، استراتژی جنگی را علیه طالبان بهکار بسته اند؛ به طوری که طالبان در دوران حاکمیت دموکراتها بیشترین آسیب را متحمل شده است. همچنین مواضع ضدونقیض دولت جدید بایدن چنین برداشتی را در طالبان تقویت کرده که توافق طالبان با رئیسجمهور پیشین آمریکا بیثمر بوده و ممکن است آمریکا سیاست جدیدی را در افغانستان در پیش گیرد.
آنچه مسلم است، اهمیت کشور افغانستان برای آمریکاست که تمام فرضیههای خروج آمریکا از این کشور را نقض میکند. برنامه ای را که آمریکا از آن تحت نام «خروج از افغانستان» در محافل بین المللی یاد می کند، بیشتر به یک ترفند برای خروج از جنگ و تحمیل هزینه ها به افغانها و کشورهای منطقه می ماند و اصلاً به معنای خروج کامل از افغانستان نیست و فقط تغییر شیوۀ حضور از سوی آمریکا دنبال میشود باید توجه داشت که در گفتمان امنیتی جمهوری اسلامی ایران، طالبان یک گروه تروریستی است که هرگونه تماس با این گروه در چارچوب همکاری های منطقه ای ایران بهمنظور ایجاد صلح و ثبات در افغانستان توجیه میگردد، ازاینرو ابراز نظرهای متضاد در سیستم های تصمیم سازی جمهوری اسلامی ایران و روسیه نه تنها به این گفتمان آسیب میزند، بلکه زمینۀ خروج غیرمسئولانۀ آمریکا از افغانستان را فراهم می نماید؛ لذا دستیابی به یک قرائت واحد داخلی و منطقه ای برای مواجهه با جریان طالبان و نقش آن در برقراری صلح در افغانستان امری لازم و ضروری است، همانگونه که در نظریه های مربوط به امنیت، تأمین صلح و ثبات در منطقه، بدون همکاریهای منطقه ای به ویژه با کشورهای همسایه امکانپذیر نیست.