مایکل بکلی و هال مارک در مقالهای در نشریه فارین افیرز به موضوع رقابت چین و آمریکا در حوزههای اقتصادی و حتی احتمال وقوع جنگ بین آمریکا و چین به عنوان یک قدرت نوظهور پرداختهاند. متن این مقاله به شریح زیر است:
در محافل سیاست خارجی، اینکه ایالاتمتحده و چین در حال اجرای یک "ماراتن ابرقدرتی" هستند که ممکن است یک قرن طول بکشد، تبدیل به یک بحث متعارف شده است؛ اما حادترین مرحله این رقابت، برگزاری یک دوی سرعت است. رقابت برتریجویی بین چین و آمریکا به این زودی ها به نتیجه نمیرسد. تاریخچه و سیر حرکت اخیر چین حاکی از آن است که تا لحظه رسیدن به خطرناکترین نقطه فقط چند سال دیگر مانده است.
چین بهعنوان یک قدرت در حال ظهور به یک دوره خاص مخاطره آمیز وارد شده است: این کشور توانایی ایجاد اخلال در نظم موجود جهان را پیداکرده است اما ممکن است دریچه فعالیت آن تنگ باشد. توازن قدرت در زمینههای مهم رقابت بین ایالاتمتحده و چین مانند تنگه تایوان و مبارزه بر سر شبکه های جهانی ارتباطات از راه دور، به نفع پکن تغییر کرده است. با اینوجود، چین نیز با کاهش چشمگیر اقتصادی و واکنش روزافزون بین المللی روبرو است.
خبر خوب برای ایالاتمتحده این است که در طولانیمدت، رقابت با چین کنترلپذیرتر از آن است که بسیاری از بدبینها فکر میکنند. آمریکاییها ممکن است روزی به چین طوری نگاه کنند که اکنون به اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان رقیبی خطرناکی که رکود و آسیبپذیری خود را زیر نقاط قوت آشکار خود پنهان کرده است، نگاه میکنند. خبر بد این است که طی پنج تا ده سال آینده سرعت رقابت چین و آمریکا حاد خواهد شد و احتمال وقوع جنگ بسیار زیاد است، زیرا پکن برای دستیابی سریع به منافع ژئوپلیتیکی وسوسه خواهد شد. ایالاتمتحده هنوز به یک راهبرد بلندمدت برای یک رقابت طولانیمدت نیاز دارد؛ اما ابتدا نیاز به یک استراتژی کوتاهمدت برای پیمایش در منطقه خطر دارد.
*پرچمهای قرمز
بحثهای زیادی در مورد سیاست واشنگتن نسبت به چین، در مورد خطراتی است که چین بعدها در این قرن بهعنوان یک رقیب هموزن به وجود خواهد آورد. بااینحال، ایالاتمتحده درواقع با تهدیدی پرفشار ولی ناپایدار روبرو است زیرا چین قدرتمند ولی ناامن درگیر کاهش سرعت رشد و تشدید خصومتها در خارج از کشور، خواهد بود.
چین پول و قدرت لازم را دارد تا ایالاتمتحده را در حوزههای اصلی به چالش بکشد. چین به لطف دههها رشد سریع، دارای بزرگترین اقتصاد جهان (اندازهگیری شده برابر توازن قدرت خرید)، مازاد تجاری، ذخایر مالی، نیروی دریایی با تعداد معتنابهی کشتی و نیروی موشکی متعارف است. سرمایهگذاریهای چین در سراسر جهان گسترش دارد و پکن در تلاش است تا در فناوریهای راهبردی مانند ارتباطاتG 5 و هوش مصنوعی (AI) برتری یابد. اگر چهار سال بههمریختگی نظم جهانی تحت هدایت دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا را به آن اضافه کنیم، تعجبآور نیست که پکن در حال بررسی وضع موجود از دریای چین جنوبی تا مرز هند باشد.
*پنجره فرصت چین ممکن است بهسرعت بسته شود
بااینوجود پنجره فرصت چین ممکن است بهسرعت بسته شود. از سال 2007، بیش از نیمی از نرخ رشد اقتصادی سالانه چین کاهشیافته و بهرهوری آن نیز ده درصد کاهش داشته است. در همین حین، بدهیهایش هشت برابر افزایشیافته و تا پایان سال 2020 تولید ناخالص داخلی آن با سرعتی معادل 33.5 درصد روبرو است. چین امید چندانی به برگرداندن این روندها ندارد، زیرا طی 30 سال آینده 200 میلیون از افراد در سن کار خود را از دست میدهد و 300 میلیون شهروند مسن روی دستش خواهد ماند. با کاهش رشد اقتصادی، خطر ناآرامیهای اجتماعی و سیاسی افزایش مییابد. رهبران چین این را میدانند بهطوریکه رئیسجمهور این کشور شی جین پینگ در این مورد چندین سخنرانی کرده و در مورد احتمال سقوط آن به سبک شوروی و اینکه نخبگان چینی پول و فرزندان خود را به خارج از کشور منتقل میکنند، هشدار داده است.
درعینحال، احساسات جهانی ضد چین تا حدی افزایشیافته که از زمان قتلعام میدان تیانآنمن تاکنون مشاهده نشده است. نزدیک به دوازده کشور مشارکت در پروژههای کمربندی و جادهای ابتکاری[1](BRI) را به حالت تعلیق درآورده یا لغو کردهاند. 16 کشور دیگر، ازجمله هشت کشور از ده اقتصاد بزرگ جهان، استفاده از محصولات هواوی را در شبکههای G5 خود ممنوع یا بهشدت محدود کردهاند. هند از زمان درگیری در مرز مشترک آنها در ماه ژوئن که منجر به کشته شدن 20 سرباز شد، شدیداً از چین رویگردان شده است. ژاپن هزینههای نظامی خود را افزایش داده، کشتیهای آبی-خاکی را به ناوهای هواپیمابر تبدیل کرده و پرتابگرهای موشکهای خود را در امتداد جزایر ریوکیو نزدیک تایوان چیده است. اتحادیه اروپا چین را یک "رقیب سیستمی" خواند؛ انگلیس، فرانسه و آلمان برای مقابله با توسعه پکن در دریای چین جنوبی و اقیانوس هند گشتهای دریایی اعزام میکند. در چندین جبهه، چین با ناچار به عقبنشینی شده که ناشی از رفتار خود بوده است.
*جریان تاریخ
بسیاری تصور میکنند که تجدیدنظرطلبان در حال ظهور بیشترین خطر را برای امنیت بین المللی دارند؛ اما ازنظر تاریخی، بدترین ناخوشایندیها از جانب قدرتهایی بوده است که در حال رشد بودهاند و همواره نگران این بودهاند که وقت کم میآورند.
جنگ جهانی اول نمونهای کلاسیک از این جریان تاریخی است. افزایش قدرت آلمان زمینه راهبردی شرکت در آن درگیری را شکل داد، اما ترس آلمان از سقوط، منجر به آن نتیجه جنگ شد. قدرت و تحرک نظامی رو به رشد روسیه جناح شرقی آلمان را تهدید میکرد، قوانین جدید سربازگیری فرانسه شرایط تعادل را در غرب تغییر میداد و تحکیم روابط حسنه بین فرانسه، روسیه و انگلیس آلمان را در محاصره قرار میداد. رهبران آلمان در بحران ماه ژوئیه از ترس اینکه اگر سریع اقدام نکنند شرایط مطلوب ژئوپلیتیکی آنها از بین خواهد رفت، دست به چنین ریسکهای فاجعهباری زدند.
همین منطق در مورد قمار مرگبار امپراتوری ژاپن در سال 1941 نیز مطرح است که پس از تحریم نفتی ایالاتمتحده و بازسازی سلاحهای دریایی توسط توکیو و اتخاذ فرصتی بسته برای تسلط بر آسیا و اقیانوسیه، اتفاق افتاد. در دهه 1970، درحالیکه گسترش جهانی شوروی به اوج خود رسیده بود و توسعه نظامی مسکو به نقطه اوج خود رسیده بود، کند شدن اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی موجب قفل شدن دستاوردهای ژئوپلیتیکی آن شد.
با توجه به اینکه چین در حال حاضر با یک پیشبینی اقتصادی تلخ و یک محاصره راهبردی محکمتری روبرو است، ممکن است در چند سال آینده دچار آشفتگی خاصی شود. بدیهی است که ایالاتمتحده برای رقابت با چین به یک راهبرد بلندمدت نیاز دارد. همچنین باید موج احتمالی خصومت و گسترش چین را در این دهه کاهش دهد.
در اوایل جنگ سرد امور موازی به شکلی مفید ارائه میشد. در آن زمان، رهبران آمریکا فهمیدند پیروزی در مبارزات طولانیمدت علیه اتحاد جماهیر شوروی مستلزم از دست دادن جبهههای مهم در کوتاهمدت نیست. طرح مارشال که در سال 1947 رونمایی شد، بهمنظور جلوگیری از فروپاشی اقتصاد در اروپای غربی بود زیرا این فروپاشی ممکن بود به مسکو اجازه دهد استیلای سیاسی خود را بر کل قاره گسترش دهد. ایجاد ناتو و تجدید تسلیحات در طول جنگ کره سپری نظامی برای غرب ایجاد کرد و به آن امکان رشد داد. ضرورت راهبردی مقدمه صبر راهبردی بود که ایالاتمتحده بتواند از مزایای اقتصادی و سیاسی پایدار خود فقط در صورتی استفاده کند که از آسیبپذیریهای فوری جلوگیری کند.
امروز ایالاتمتحده دوباره به یک راهبرد منطقه خطرناک احتیاج دارد که باید بر اساس سه اصل باشد: اول، باید بر انکار موفقیتهای کوتاهمدت چین که توازن قدرت را در درازمدت شدیداً تغییر میدهد، تمرکز کند. عاجلترین خطرات، فتح تایوان و برتری چین در شبکههای ارتباطیG 5 است. دوم، به ابزارها و مشارکتهای موجود فعلی یا قابلارائه در آینده نزدیک اعتماد کند نه داراییهایی که توسعه آنها سالها طول میکشد. سوم، تمرکز بر تحقیر موردی قدرت چین بهجای تغییر رفتار چین. دوره اغواگری و زورگویی تمامشده است؛ در آن فرسایش هدفمند وجود دارد. چنین رویکردی خطرات بیشتری به دنبال دارد؛ اما ایالاتمتحده باید اکنون قاطعانه عمل کند تا بعداً دچار مارپیچهای خصومتی بیثبات کننده نشود.
*تایوان و فنآوری
اولویت اول واشنگتن باید حمایت از تایوان باشد. اگر چین تایوان را به دست آورد، میتواند به فناوری کلاس جهانی این جزیره دسترسی پیدا کند، یک "ناو هواپیمابر غیرقابل غرق شدن" را برای طرح قدرت نظامی خود در غرب اقیانوس آرام به دست آورد و توانایی محاصره ژاپن و فیلیپین را پیدا کند. چین همچنین در متحدان ایالاتمتحده در آسیای شرقی شکاف ایجاد میکند و تنها دموکراسی نژاد چینی جهان را از بین میبرد. تایوان نقطه اتکای قدرت در شرق آسیا است که تحت کنترل تایپه سنگری در برابر تجاوزهای چین محسوب میشود. جزیره تایوان چنانچه تحت کنترل پکن درآید میتواند به پایگاهی برای ادامه گسترش سرزمینی چین تبدیل شود.
چین دههها تلاش کرده است تا با ایجاد روابط اقتصادی با تایوان، اتحاد خود با آن را تجدید کند؛ اما مردم تایوان بیش از گذشته مصمم به حفظ استقلال واقعی خود هستند. درنتیجه، چین در حال تنظیم گزینه نظامی خود است. طی سه ماه گذشته، چین گشتهای هوایی و دریایی خود را برای نشان دادن قدرت در تنگه تایوان به نمایش گذاشته است که از هر زمان دیگری در بیستوپنج سال گذشته تحریکآمیزتر بوده است. حمله تهاجمی یا لشکرکشی اجباری ممکن است قریبالوقوع نباشد اما احتمال آن رو به افزایش است.
تایوان یک دژ نظامی طبیعی است اما در حال حاضر نیروهای تایوانی و ایالاتمتحده آن را برای یک دفاع خوب تجهیز نکردهاند، زیرا آنها به تعداد محدودی هواپیمای پیشرفته و کشتیهای متصل به پایگاههای بزرگ اتکا کردهاند که نیروهای چینی میتوانند با حمله هوایی و موشکی غافلگیرکننده این توان آنها را خنثی کنند. برخی از سیاستگذاران و صاحبنظران آمریکایی از واشنگتن میخواهند تا امنیت تایوان را بهطور رسمی تضمین کند اما این امر اگر یک گفتگوی نازل تلقی نشود با دفاع قویتری هم حمایت نخواهد شد.
در عوض واشنگتن باید انبوهی از پرتابگرهای موشکی و هواپیماهای بدون سرنشین مسلح را در نزدیکی و احتمالاً در داخل تایوان مستقر کند. این نیروها بهعنوان میدانهای مین با فنآوری بالا عمل میکنند که قادرند به نیروهای تهاجمی یا محاصره کننده چین ضربات فرسایشی شدید وارد کنند. چین برای دستیابی به هدف خود باید دریاها و آسمانهای اطراف تایوان را کنترل کند، درحالیکه ایالاتمتحده فقط باید ادعای چین مبنی بر کنترل تایوان توسط آمریکا را تکذیب کند. در صورت لزوم، ایالاتمتحده باید بودجه امکانات پرهزینه مانند ناوهای هواپیمابر را قطع کند تا بتواند بودجه لازم برای تأمین استقرار سریع موشکهای کروز تأخیری و کاشتن مینهای هوشمند در نزدیکی تایوان را فراهم کند.
ایالاتمتحده همچنین باید به بازسازی تجهیزات ارتش تایوان کمک کند تا برای اجرای جنگ نامتقارن آماده شود. تایوان قصد دارد تعداد معتنابهی موشکانداز و هواپیماهای بدون سرنشین تهیه کند و ارتش خود را برای استقرار دهها هزار نیرو در هر ساحل در لحظه آمادهباش آماده نماید، ضمن اینکه یک نیروی ذخیره یکمیلیوننفری آموزشدیده را برای جنگهای چریکی، بازسازی کند. پنتاگون میتواند با پرداخت یارانه به سرمایهگذاریهای تایوان برای تأمین قابلیتهای نامتقارن، اهدای مهمات و گسترش آموزشهای مشترک در زمینههای دفاع هوایی و ساحلی و ضد زیردریایی و جنگ مین، به این انتقال سرعت ببخشد.
سرانجام، ایالاتمتحده باید کشورهای دیگر را برای دفاع از تایوان به کمک بگیرد. ژاپن ممکن است مایل باشد از دسترسی چین به تایوان با جنگ جلوگیری کند، هند ممکن است به نیروی دریایی ایالاتمتحده اجازه دهد از جزایر آندامان و نیکوبار برای بستن مسیر واردات انرژی به پکن استفاده کند و متحدان اروپایی میتوانند در صورت حمله چین به تایوان تحریمهای شدید اقتصادی و مالی را علیه آن اعمال نمایند. ایالاتمتحده باید تلاش کند تا شرکای خود را متقاعد کند تا این نوع اقدامات را بهطور علنی بیان کنند. حتی اگر چنین اقداماتی ازنظر نظامی تعیینکننده نباشند، با ایجاد این احتمال که چین برای فتح تایوان مجبور است در چند جبهه بجنگد، میتواند بازدارنده باشد.
همزمان ایالاتمتحده باید تلاش کند تا از ایجاد یک حوزه نفوذ گسترده فنآوری توسط چین جلوگیری کند. اگر شرکتهای چینی موفق شوند شبکههای ارتباطی G5 را در سراسر جهان نصب کنند، چین به سودهای عظیم اطلاعاتی، منافع اقتصادی و اهرمهای راهبردی دست خواهد یافت. به همین ترتیب، توزیع فناوریهای مراقبتی و نظارتی ساخت چین میتواند در خدمت مستبدین دنیا قرار بگیرد و به چشمانداز جهانی دموکراسی آسیبی پایدار بزند. طی دو سال گذشته تعدادی از دموکراسیهای پیشرفته دنیا قرارداد هوآوی، قهرمان اصلی ملی چین را لغو کردهاند؛ اما جاده ابریشم دیجیتال پکن همچنان محبوب کشورهای کمتر دموکراسی است و محصولات ارزانقیمت چین دارای جذابیت ویژه هستند. برای بررسی گسترش فناوریهای چین، واشنگتن باید صادرات فناوریهای ساختهشده در ایالاتمتحده و سایر کشورهای دموکراتیک که فناوری چینی هنوز به آنها وابسته است را محدود کند. اینها شامل نیمههادیها، تراشههای هوش مصنوعی(AI) و دستگاههای کنترل شمارشی کامپیوتر (CNC) است. با ممانعت از محصولاتی ازایندست، ایالاتمتحده و متحدان دموکراتیک آن میتوانند پیشرفت فنآوری پکن را عقب بیندازند و برای جایگزین کردن دیگر کشورهای درحال توسعه برای خرید شبکههای ارتباطی، زمان بخرند.
علاوه بر این، ایالاتمتحده باید آسیبپذیریهای خود را با جدا شدن گزینشی از اقتصاد چین، محدود کند. هنگامیکه رسانههای دولتی چین، در مارس 2020، تهدید کردند که با ممانعت از دادن دارو به ایالاتمتحده آن را در "دریای قدرتمند ویروس کرونا" غرق میکنند، نشان از اهرم فشار نفوذ پکن بر زنجیرههای تأمین بود. برای حفظ آزادی عمل در بحرانهای آینده، ایالاتمتحده باید قطعات چینی را از سکوها و مهمات نظامی ایالاتمتحده حذف کند و منابع مطمئن جایگزین برای نیازهای مهم پزشکی و خاکهای کمیاب پیدا کند. باگذشت زمان، ایالاتمتحده میتواند با همکاری کشورهای دوست زنجیرههای قابلاطمینان برای تأمین نیازمندیها ایجاد کند، اقدامی که متحدان و شرکای ایالاتمتحده را هم از اجبار و تهدید چین محافظت میکند.
*فوری ولی نه احمقانه
دولتهای جدید در ایالاتمتحده معمولاً ماهها به بررسی سیاستها و طرحهای ابتکاری میپردازند که ممکن است نتیجهای دربر نداشته باشد. با توجه به زخمهای عمیق موجود در کشور، تیم سیاستگذار جدید ممکن است وسوسه شود فعلاً با چین کنار بیاید، در این صورت ایالاتمتحده میتواند دموکراسی، اقتصاد و بهداشت عمومی خود را برای یک رقابت طولانی که در پیش رو دارد، تقویت کند؛ اما به همان اندازه که این وظایف مهم هستند، واشنگتن فرصتی برای یک تأخیر ژئوپلیتیکی در اختیار ندارد. با ورود روابط ایالاتمتحده و چین به منطقه خطر، واشنگتن باید آماده دفاع در برابر خطرات فشرده باشد.
بااینوجود ایالاتمتحده باید قدرت و احتیاط را باهم ترکیب کند، مبادا محرک درگیریهای شود که ایالاتمتحده میخواهد از آن اجتناب کند. واشنگتن نباید اقدامات شدیدتری مانند تحریم کامل فناوری، تحریم تجارت خارجی یا اجرای عملیاتهای پنهان مهم که به خشونت در داخل چین دامن بزند را انجام دهد. همچنین نباید بهیکباره به همه جای چین فشار آورد. اگر پکن میخواهد هزینههای افراطی برای پروژههای فیل سفید در پاکستان و یا انحرافات دیگر در راستای برنامه "ابتکار کمربند و جاده" انجام دهد یا در پروژه تهیه امکانات تولید انرژی که برای چندین دهه تأثیر راهبردی نخواهد داشت سرمایهگذاری کند، برای ما بسیار خوب است. گرچه اجازه دادن به چین برای پیوند دادن اقدام مشترک به کوید 19 یا تغییرات آب و هوایی برای مهار رقابت ژئوپلیتیکی ایالاتمتحده، یک اشتباه است اما دولت جو بایدن، رئیسجمهور منتخب، میتواند همکاری در این زمینهها را بررسی کند، البته فقط بهعنوان یک نیروی متعادلکننده برای تشدید رقابت در دیگران.
پیمایش موفقیتآمیز در منطقه خطر به رقابت ایالاتمتحده با چین خاتمه نمیدهد، رقابت بیش از اینکه در اوایل جنگ سرد دوام بیاورید، آن را به پایان خود نزدیک میکرد. امروز پاداش کشورداری ماهرانه صرفاً یک رقابت تا حدی ناپایدار بین چین و آمریکا خواهد بود. این رقابت ممکن است هنوز از حیث قلمرو و گسترش دوره زمانی، جهانی باشد؛ اما احتمال وقوع جنگ ممکن است رنگ ببازد زیرا ایالات متحده نشان میدهد که پکن نمیتواند نظم موجود جهان را با زور لغو کند و واشنگتن بهتدریج نسبت به توانایی خود برای پیشی گرفتن از چینی که در حال کاهش سرعت است، اعتمادبهنفس بیشتری پیدا میکند. اکنون مانند گذشته، ایالاتمتحده میتواند پیروز یک رقابت طولانی باشد، به شرطی که بتواند بحران آینده را پشت سر بگذارد.
نویسندگان:
-مایکل بکلی MICHAEL BECKLEYدانشیار علوم سیاسی دانشگاه تافتز و محقق میهمان جین کرک پاتریک در مؤسسه امریکن اینترپرایز است.
-هال برندز HAL BRANDS استاد برجسته هنری م. کیسینجر شناس در امور جهانی دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز و محقق مقیم در مؤسسه امریکن اینترپرایز است.