قرار است روز سهشنبه، مذاکرات نمایندگان ایران و اعضای 1+4 (تروئیکای اروپایی، چین و روسیه) در «وین» حول آخرین وضعیت توافق هستهای و نحوه احیای آن برگزار شود. در این میان، شاهد ارسال سیگنالهای معنادار و هدفمندی از سوی دولت جو بایدن در آمریکا و دولتهای اروپایی(به ویژه دولت فرانسه) هستیم. مقامات آمریکایی مدعی هستند تعلیق همه تحریمهای ایران (وفق سند برجام) در«ابتدای راه» امکانپذیر نیست! مقامات کاخ الیزه نیز تأکید دارند که ایران نباید فرصت بازگشت به توافق هستهای را از دست بدهد و زمان چندانی برای احیای برجام وجود ندارد. همچنین «ژان ایو لودریان» وزیر خارجه فرانسه تصریح کرده است که پاریس درصدد تنظیم راهکارهایی برای انجام مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکاست. به راستی این مواضع با چه هدفی از سوی بازیگران غربی بیان میشود؟ در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است به آنها توجه شود:
نخست اینکه، «هضم استراتژیها در دل تاکتیکها» یک فرمول رفتاری مسبوق به سابقه و شناخته شده از سوی غرب به شمار میآید.
بر این اساس، بازیگران غربی در مواردی که به لحاظ حقوقی و راهبردی در موضع ضعیفتری نسبت به طرف مقابل قرار دارند، سعی میکنند با استناد به الگوهای رفتاری، روبنایی و تاکتیکی خاص، مانع از تمرکز رقبایشان بر روی «خواستههای ثابت» و «خطوط قرمز راهبردی» شوند. به عبارت بهتر، سیاستمداران و رسانههای غربی به گونهای زمینه غلبه «حواشی» بر «متن و اصل ماجرا» را فراهم میکنند که «طرف محق ماجرا» را صرفاً به یک «طرف مذاکره»
تبدیل کنند.
نباید فراموش کرد که ایران اکنون «طرف محق» و غرب «طرف خطاکار» این پرونده است. بنابراین اساساً قرار دادن این دو (ایرانـ غرب) در یک «شاکله» و «چارچوب تحلیلی واحد» محلی از اعراب ندارد. اکنون طرف غربی بر روی «شکل مذاکرات» متمرکز شده و سعی در محو «ماهیت مذاکرات» و متعاقباً «خطاهای بزرگ برجامی خود» دارد.
نکته دوم اینکه بر خلاف آنچه آمریکا و تروئیکای اروپایی سعی در القای آن به افکار عمومی دنیا دارند، اکنون در «ابتدای راه» قرار نداریم! این راه از ابتدای سال 2016 میلادی و با اجرایی شدن برجام آغاز شده است. پس از خروج رسمی ایالات متحده از برجام و بیتعهدی محض و عامدانه تروئیکای اروپایی در تأمین حداقلی خواستههای بر حق کشورمان، شاهد کاهش تعهدات برجامی ایران در ذیل راهبرد «مقاومت فعال» بودیم. بنابراین جنس نقض تعهدات برجامی آمریکا از جنس «کنش اولیه» و جنس کاهش تعهدات ایران از جنس «واکنشی مستند به متن توافق هستهای» بوده است.
بنابراین در این معادله، ما صرفاً با «یک بازیگر ناقض برجام» مواجه هستیم و آن آمریکاست. دوباره تأکید میشود که کاهش تعهدات برجامی جمهوری اسلامی ایران در «واکنش» به خروج رسمی آمریکا از برجام و بیتعهدی طرفهای اروپایی و «مستند به متن برجام» صورت گرفته است. سیاستمداران و رسانههای غربی در یک بازی تبلیغاتی هدفمند سعی دارند «بحران یکجانبه»ای را که آمریکا و اتحادیه اروپا مولد آن بودهاند، به یک «بحران دو طرفه» تبدیل کنند که ایران نیز در شکلدهی آن سهیم بوده است! قطعاً نباید تسلیم این آدرس غلط و خطرناک شویم.
نکته سوم اینکه غرب نهایت تلاش خود را به کار گرفته است تا جمهوری اسلامی ایران را از دو مطالبه اصلی، حقوقی و منطقی خود منصرف کند: یکی «رفع تمامی تحریمهای هستهای ایران» و دیگری «راستیآزمایی غرب توسط ایران بر اساس ارائه تضمینهای واقعی آمریکاـ اروپا». جبهه غرب به خوبی میداند که در صورتبندی حقوقی پرونده «نقض برجام»، حتی ذرهای قدرت مانور ندارد؛ از این رو سعی دارد یک «معادله ساده و تکمجهولی» با محوریت غرب را به یک «معادله پیچیده و دومجهولی» با محوریت ایران و غرب تبدیل کند! بدیهی است که تنها راه مواجهه با این رویکرد و بازی وقیحانه، «فاصلهگیری از رویکرد تعهد محور» و استناد به رویکرد «تضمین محور» در برابر آمریکا و تروئیکای اروپایی است.
دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی ما باید این حقیقت را بپذیرد که در فرآیندی که از سوی غرب «احیای برجام» نامگذاری شده است، نباید کمترین تفکیک و تمایزی میان واشنگتن و شرکای اروپایی آن قائل شد؛ زیرا این خطای محاسباتی، به پاشنه آشیل مجدد ما در برجام تبدیل میشود. از سوی دیگر، قطعاً در این آوردگاه نباید ذرهای از دو مطالبه حکیمانه و حقوقی مطرح شده از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی، یعنی «رفع تضمین شده تحریمها» و «راستیآزمایی» آن کوتاه آمد.