برخی تحلیلگران و جریانهای سیاسی کشور در دوره مبارزات انتخاباتی در آمریکا و ابتدای پیروزی بایدن، در تفسیر از روی کار آمدن دموکراتها و بایدن بر این باور بودند که دوران سختی سپری شده و دولت بایدن در اولین فرصت به تعهدات برجامی خود بازگشته و فشار حداکثری ترامپ پایان خواهد یافت. در برابر این قبیل افراد، جریان واقعگرایانهای بود که بین بایدن و ترامپ فرقی قایل نبود و تصریح داشت که رویکرد آمریکا نسبت به ایران در دوره جدید نیز تغییری نخواهد کرد و بایدن نه تنها برجام را به شکل گذشته احیا نمیکند، بلکه تحریمها همچنان باقی خواهد ماند و زیادهخواهیهای ترامپ به شکل نوین و هوشمندانه دنبال خواهد شد. رهبر معظم انقلاب نیز با دلایل متقنی دیدگاه دوم را باور داشتند. اکنون پس از گذشت 90 روز از روی کار آمدن بایدن، درستی تحلیل گروه دوم را شاهد هستیم؛ زیرا طی این مدت دولت بایدن برخلاف تحلیل تخیلی جریان اول، هیچ تغییر اصولی و ماهیتی نسبت به ایران و برجام نشان نداد؛ هیچ یک از تحریمها را ولو برای حسن نیت و نمادین برنداشت؛ اجازه آزادسازی ریالی از پولهای بلوکه شده ایران را نداد و همچنان تهدیدها و تحریم را در دستور کار دارد و اروپاییها را نیز علیه ایران هماهنگتر کرده است.
با وجود تداوم فشار حداکثری ترامپ از سوی بایدن با چاشنی مذاکره با ایران، به جدال تحلیلی دو گروه موصوف شکل جدیدی داد. گروهی که تا پیش از پیروزی بایدن او را ناجی برداشتن تحریم فرض میکرد، در پویش جدید خود و در تحلیل سادهانگارانهای، به توجیه دشواری بازگشت بایدن به برجام و برداشتن تحریمهای ضدبرجامی پرداخته و دکترین اعلامی ایران مبنی بر اول آمریکا بعد ایران را به نقد کشیده و بر بازگشت ایران به تعهدات اصرار میورزد؛ اما مواضع اعلامی و اعمالی کاخ سفید و حتی اروپاییها به وضوح نشان داد آنها فقط به دنبال برداشته شدن اولین گام از سوی ایران نیستند؛ بلکه فراتر از آن مدعی مذاکره برای بازنگری در برجام هستند. در این راستا، تحلیل گروه دوم درست بود که نباید با طرح اول ایران بعد آمریکا، در یک چرخه نامعلوم عقبنشینی و پیشروی غرب قرار گیریم؛ به ویژه آنکه آمریکاییها در شرایطی که از مذاکره پس از برداشتن گام اول از سوی ایران سخن میگفتند، تحریم جدیدی را اعلام و با رژیم صهیونیستی توافق کردند که با تشکیل یک تیم ویژه مشترک، اطلاعات خود درباره برنامه هستهای ایران را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. در عین حال رسماً اعلام کردند چون شرایط 2015 تغییر کرده، بازگشت به برجام 2015 ممکن نیست(وندی شرمن، 14/12/1399) و «ریچارد نفیو» مشهور به «معمار تحریمهای ضدایرانی» را در وزارت خارجه منصوب کرد. در این راستا نظام ایران دسترسی بازرسان آژانس را که براساس پروتکل الحاقی انجام میشد، قطع کرد.
این وضعیت اگرچه خوشایند گروه اول نبود؛ اما اثربخش بر غربی بود. آمریکا و اروپا اعلام کردند که بدون شرط آماده مذاکره هستند. در چنین شرایطی همان جریان داخلی بدون توجه به سیاست هویج و چماق کاخ سفید، اصرار بر شروط ایران را مانع مذاکره دانسته و به بهانه از دست ندادن فرصت مذاکره و القای جنگ در صورت فرصتسوزی، پیشنهاد مذاکره هر چه سریعتر با آمریکا را دادند. در این زمان رهبر معظم انقلاب اعلام کردند، «ما هیچ اصرار و عجلهای نداریم که آمریکا به برجام بازگردد.» همچنین به هدف آمریکا از مذاکره اشاره کرده، فرمودند که «میخواهد مذاکره کند تا یک حرف باطل را تعبیر کند»؛ اما شوربختانه وقتی منطق رفتاری گروه حامی مذاکره به هر قیمت را ملاحظه میکنیم، میبینیم که این گروه در همه شرایط چه در دوره فشار حداکثری دولت ترامپ و چه در دولت بایدن همواره از یک سو رفتار آمریکا را توجیه کرده و از سوی دیگر ملت ایران را از عواقب موضوع از جمله لولوی جنگ ترسانده و خواستار پذیرش و تسلیم محض خواستههای آمریکا شده است.
با وجود این و به رغم نگاه عمیق و دوراندیشانه رهبر معظم انقلاب، مذاکرات با 1+4 در وین کلید خورد و برای اینکه این اقدام خلاف مصوبه مجلس و تدابیر رهبری نباشد اعلام کردند، آمریکا در این مذاکرات حضور ندارد. در حالی که اصل دکترین بر این بود که چون آمریکا از برجام خارج شده و دولتهای اروپایی نیز به بهانه واهی به هیچ یک از تعهدات برجامی خود عمل نکردهاند، باید به تعهدات خودشان برگردند؛ بنابراین طرح مذاکره از سوی آمریکا و اروپا یک اقدام انحرافی برای تحمیل همان نظرات ترامپ است. با این حال، نشستهای مذاکرات وین براساس همان تحلیلهای آزمون شده برگزار شد، اما خیلی زود نشانههای خلاف انتظار که از پیش هم رهبر معظم انقلاب پیشبینی کرده بودند، ظاهر شد. دیپلمات چینی اعلام کرد: «گروه کارشناسی هستهای بسیار جلوتر از گروه کارشناسی لغو تحریمها هستند» که این بیان نشان میدهد، غرب به سادگی بنا ندارد همه تحریمها را بردارد. فرسایشی کردن مذاکرات شیوه دیگری است که غربیها دنبال میکنند، به گونهای که رهبر معظم انقلاب به صراحت اعلام کردند مذاکرات نباید فرسایشی شود.
در هر صورت، 90 روز کاری بایدن در کاخ سفید تحلیل واقعگرایان در برابر سطحینگران را به اثبات رساند. یکی دیگر از نشانههایی که موضع رهبر فرزانه انقلاب را اثبات کرد و واقعگرایانه نشان داد، تحریمهای اتحادیه اروپا علیه نهادها و شخصیتهای ایرانی در زمان مذاکرات وین و اقدام تروریست هستهای در نطنز است. انتظار این بود که این دو حادثه برای خیلیها درسآموز باشد، اما دریغ از عبرت. باز همان توجیهات!! در راستای این دو اقدام مزورانه غرب دو نوع تحلیل و تجویز در داخل شکل گرفت:
یکـ تحلیلگران توجیهگر بلافاصله با توجیه این دو اقدام، اعلام کردند نباید مذاکرات وین را ترک کنیم. مشاور رسانهای ریاستجمهوری نیز نوشت، آیا باید پاسخ قطع برق در نطنز را با قطع مذاکرات در وین داد؟ برخی دیگر تحلیل کردند که رژیم صهیونیستی با این اقدام خواست مانع مذاکرات شود! با این حال این گروه با هزاران توجیه تلاش کرد تا از سوی ایران هیچگونه واکنش مؤثری علیه دوگانگی رفتاری غرب (مذاکره و فشار) صورت نگیرد.
دوـ تحلیلگران واقعبین تحریم اروپا و اقدام تروریستی در نطنز را یکی از ستونهای فشار غرب برای تحمیل خواستههایشان دانستهاند. این تحلیلگران معتقدند، بایدن و اروپا در مذاکرات اولاً بنا ندارند همه تحریمها را لغو کنند و ثانیاً در تلاشند تا برجام پلاس را که ترامپ با فشار حداکثری نتوانست بر ایران تحمیل کند، با شیوه نوین به ایران تحمیل کنند. تحریم اتحادیه اروپا و خرابکاری در نطنز دقیقاً جزء لاینفک دستورالعمل نشست وین است. بنابراین، انتظار این بود که پس از این دو رخداد به ویژه خرابکاری هستهای و موضع نگرفتن اروپا نسبت به آن، مذاکرهکنندگان ایران در وین، حداقل تا زمانی که اروپا و آمریکا موضع کاملا روشنی نسبت به انفجار در نطنز نگرفتهاند، مذاکره را متوقف میکردند. با وجود این، افزایش غنیسازی 60 درصد گام مثبتی بود که ایران برداشته است و تردیدی نیست که اگر نمایندگان ایران در کنار اعلام غنیسازی 60 درصد، مذاکرات را هم موقتاً ترک میکردند، اثرات بیشتری در رفتار غرب میگذاشت. با این حال، واکنشها نسبت به غنیسازی 60 درصدی بیانکننده درستی این راه است و غربیها را در موقعیت تازهای قرار داده است.
در واقع تنها راه پیشبرد منافع ملی جمهوری اسلامی ایران این است که با اقتدار و بدون هر نوع دادن نقطه ضعفی به غربیها مشکلش را حل کند. تجربه ما از نحوه مواجهه 40 ساله آمریکا با جمهوری اسلامی نشان میدهد، بسیاری از سیاستهای آمریکا از جمله در ساحت سیاست خارجی به ویژه در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران، تغییرناپذیر است و با رفتوآمد رؤسای جدید چیزی تغییر نمیکند؛ بنابراین، با رفتن ترامپ و آمدن بایدن در آمریکا، امکان رفع تحریمها وجود ندارد. تنها راه عبور از تحریمها همان راهبرد حکیمانهای است که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید و تصریح داشته و دارند. خنثیسازی ره به جایی نمیبرد، باید تمام ظرفیتها را برای رفع تحریمها بسیج کرد و آن نیز با تقویت روزافزون ساخت درونی قدرت و تقویت مؤلفههای قدرت در ابعاد و سطوح مختلف امکانپذیر است.