هر سال به روزهای آغازین خردادماه که میرسیم، عدهای دنبال برگزاری برنامههای نمادین برای حماسه سوم خرداد و آزادسازی خرمشهر هستند و عدهای هم در گوشه و کنار، خودجوش و بیسر و صدا سعی میکنند برای گرامیداشت این روز، هر کاری از دستشان برمیآید انجام دهند؛ از دیدار با خانواده شهدای عملیات بیتالمقدس گرفته تا تبلیغ و ترویج کتابهای خوبی که در این حوزه منتشر شده و... . اما جمع دیگری هم هستند که کنج عافیت را به هر چیزی ترجیح میدهند و فقط بلدند هر سال، کوس رسوایی برخی مسئولان در کمکاری برای رفاه مردم خرمشهر را از بالای بام به پایین پرتاب کنند. نزدیک سوم خرداد که میشود، صفحههای مجازی و گروههای واتسآپی و تلگرامی پر میشود از دلسوزیهای شکمسیرانه برای مردم خرمشهر که در نهایت هم هیچ آبی برایشان گرم نمیکند. یکی سراغ موضوع آب میرود و دیگری از مشکلات برق و گاز میگوید. عدهای هم مدام، چوب بیکاریها در خرمشهر را به سر دولتمردان و نظام میکوبند. همه میدانیم سوم خرداد، سالهاست در تقویم رسمی کشورمان، به مناسبتی شاد و غرورانگیز تبدیل شده که رسانهها را به واکنش وامیدارد و طی آن، بسیاری از سازمانها و نهادها، طرحها و پروژههای عمرانی و اقتصادی و فرهنگیشان را افتتاح میکنند. هر دولتی تلاش دارد خدمات بیشتری به خرمشهر و مردم روستاهای اطرافش ارائه کند تا جبرانکننده کسر کوچکی از سختیهای این مردمان در دوران جنگ تحمیلی باشد. پس چرا مشکلات به طور ریشهای حل نمیشود؟ واقعیت چیست؟ همانگونه که مشهود است، عمده کاستیهای موجود در خرمشهر، تابع همان وضعیت در کل کشور است که خیلی از آنها را میتوان در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ نیز ردیابی کرد. در دوران حکومت پهلوی، ناهمگونی توزیع سرمایه در کشور و به ویژه در بین بنادر جنوب کشور، باعث شده بود خرمشهر و آبادان وضعیت بسیار بهتری از منظر اقتصادی داشته باشند و در عوض، مناطقی مانند بندر بوشهر، بندرعباس، بندر چابهار و بسیاری از بنادر کوچک و بزرگ دیگر در همسایگی خلیجفارس، طعم فقر و نداری را به نحوی مضاعف بچشند. این تبعیضها در روزگار انقلاب اسلامی برچیده شد و فرصتهای اقتصادی و رفاهی در گستره وسیعتری توزیع و تقسیم شد. بدیهی است با تمام مشکلات و تحریمهایی که در چهل و دو سال گذشته داشتهایم، منابع محدود داخلی باید در بین جمعیت بیشتری تقسیم میشد که ناگزیر، سهم مردمان خرمشهر و آبادان را از سرمایههای ملی، محدودتر از قبل میکرد. این محدودیت که زمینهای عقلی و واقعی دارد، سالهاست به عنوان چوب کمکاری بر سر نظام و انقلاب کوبیده میشود حال اینکه باید منصفانه به موضوع نگاه کرد و تلاشهای انجام شده در سی و یک سال گذشته را نادیده نگرفت. بیشک هنوز هم باید مردمان این خطه را ستایش کرد و تمام تلاش را برای رفاه بیشترشان به کار گرفت؛ اما نباید فراموش کرد که دود بیانصافی در بیان نکردن خدمات انقلاب، پیش از هر جا در چشمان همین مردم خواهد نشست.