اصلاحطلبان در تلاش هستند تا با داستانسرایی از دولت اصلاحات، آن دوره را مقطعی بینظیر معرفی کرده و افکار عمومی را به تَکرار دولت اصلاحات ترغیب کنند؛ اما در این میان دو مسئله مهم وجود دارد:
اول اینکه، دولت اصلاحات در حوزههای مختلف و ازجمله اقتصاد و سیاست خارجی دچار نقصهای فراوان بود. به همین دلیل بود که در سال ۸۴ و پس از پایان دولت دوم اصلاحات علیرغم حمایت تمامقد خاتمی از مصطفی معین، وی با آرای بسیار پایین در انتخابات شکست خورد. سؤال اینجاست که اگر دولت خاتمی بسیار عالی عمل کرده بود، چرا مردم به تشکیل دولت سوم اصلاحات در آن مقطع «نه» گفتند؟ اینجاست که عیار ادعاهای اصلاحطلبان درباره عملکرد دولت خاتمی مشخص میشود.
چندی پیش روزنامه شرق در مطلبی نوشته بود: «یکی از دلایل مهم تنهایی اصلاحطلبان در اواخر دولت دوم آقای خاتمی آن بود که از ابتدای دولت نخست، افرادی که مناصب دولتی را تصاحب کرده بودند، از تعامل با بدنه اجتماعی غافل شدند و فقط از مردم میخواستند که سر ایستگاههای انتخابات حاضر شوند و به کاندیداهای اصلاحطلب رأی بدهند... حتی رأی مردم به آقای خاتمی در سال ۸۰ نیز سلبی بود، زیرا مردم میترسیدند که شرایط به پیش از سال ۷۶ (دولت هاشمی رفسنجانی) بازگردد». این روزنامه اصلاحطلب در ادامه نوشته بود: «پس از شکلگیری دولت اصلاحات، رهبران اصلاحات... دچار یک ضعف عمیق و همچنین خطاهای بزرگی شدند. علاوهبراین، لایههای مختلف اجتماعی آرامآرام دیگر خود را اصلاحطلب نمیدانستند و به یاد داریم در زمان تحصن نمایندگان مجلس ششم، اصلاحات تنها ماند».
مسئله دوم اینجاست که دولت روحانی، تَکرار دولت خاتمی بود. بسیاری از مقامات ارشد دولت روحانی ازجمله افرادی بودند که در دولت خاتمی نیز در مناصب ارشد حضور داشتند. این افراد در سال ۸۸ نیز در ستادهای موسوی و کروبی در مناصب ارشد حضور داشتند. آخوندی، نعمت زاده، ترکان، ربیعی، ابتکار، نجفی، جهانگیری، حسین فریدون، زنگنه، ظریف و... ازجمله این افراد هستند. پس بنابراین دولت اول و دوم روحانی در حقیقت دولت سوم و چهارم خاتمی بود و حالا اصلاحطلبان در پی تشکیل دولت پنجم خاتمی هستند.