دوران انتخابات در جمهوری اسلامی ایران، دوران پدیدار شدن اندیشهها و تفکّرات بنیادین هر جریان و گروه سیاسی است و از این رو نمونه مطالعاتی معناداری برای تحقیق در اندیشهها و آرای یک جریان و گروه سیاسی و دولت مطلوب آن به شمار میآید. رقابتهای انتخاباتی هفتههای قبل و مواضع و کنش سیاسی نامزدهای انتخاباتـ که علیالقاعده نماینده یک جریان و گروه سیاسی مشخصی به شمار میآیندـ از این منظر اهمیّت دارد و میتوان با تأمل در آنها، به نتایج مهمی در زمینه مسائل کلان پیش روی جمهوری اسلامی دست یافت.
مواضع و کنش نامزدهای انتخابات 1400 در ظاهر دو رویکرد سیاسی متفاوتی را نشان داد و آن دسته از تحلیلگرانی که رونق فضای سیاسی و پیشبُرد اهداف خود را در دوقطبیسازی میبینند، در پُر رنگ کردن نقاط اختلاف سعی بسیار کردند یا کوشیدند نقاط کوچک اختلاف را مبنایی برای برساختن روایتی دوقطبی از انتخابات قرار دهند. فضای دوقطبی انتخابات در صورت مبرا بودن از مواضع و کنشهای غیراخلاقی در حوزه سیاست، نتایج مفید خود را دارد و دستکم انگیزه شهروندان برای مشارکت را بالا میبرد؛ اما این موضوع بهمعنای اندیشیدن به نقاط اشتراک نامزدها و جریانهای سیاسی حاضر در صحنه انتخابات و مبنا قرار دادن این مشترکات برای ترسیم آیندهای مطلوب نیست.
مشترکات نامزدهای انتخابات
در جریان رقابتهای انتخابات و به ویژه مناظرهها، اولویت دادن به حل مشکلات اقتصادی و ارائه برنامه برای این کار نقطه اشتراک آشکاری در مواضع نامزدها بود. البته رویکرد نامزدهای اصولگرا به این موضوع که در آن بر نگاه به درون و فعالسازی ظرفیّتهای داخلی با هدف خنثیسازی تحریمها تأکید میشد، با نامزدهای اصلاحطلب که بر اولویّت داشتن رفع تحریمها که به طور طبیعی اهمیّت دادن به مذاکره با غرب را در پی دارد، تفاوتهای مهمی دارد، اما از آنجا که در این نوشتار هدف جستوجوی مشترکات است، میتوان موضوع را به گونهای دیگر هم دید. از مشترک بودن دغدغههای اقتصادی که بگذریم، حتی در زمینه موضوعات حسّاسی که همواره دستمایه اختلافافکنی در کشور بوده است، همچون برجام، حقوق زنان و فضای مجازی نیز دیدگاههای نسبتاً نزدیکی میان نامزدهای انتخابات مشاهده شد. اتفاقاً از آنجا که نامزدهای مذکور و بسیاری از نخبگان سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب پایبند به فرایض دینی هستند، نگاه آنان به تهدیداتی همچون تفسیر غربی از حقوق زنان و سبک زندگی غیردینی یا آثار ضداخلاقی و ضددینی فضای مجازی بیقید و بند، باید دارای اشتراکات زیادی باشد؛ اشتراکاتی که حتی در موضوع مذاکره با غرب کمتر دیده میشود، اما همه بحث بر سر این است که برساختن روایتهای اختلافبرانگیز، اجازه ظهور مشترکات و حتی سخن گفتن از آنها را نمیدهد و این البته بیارتباط با «نقش رسانه در هژمونیک شدن یک جریان» نیست که در ادامه توضیح میدهیم.
تحوّلخواهی و همبستگی مشترکات
با آگاهی از مشترکات و زمینههای تقریب نسبی دو رویکرد و گفتمان اصولگرایی و اصلاحطلبی، وقتی در بیانات رهبر معظم انقلاب در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکلهای دانشجویی (21/2/1400) که بیاناتی ناظر به دولت آینده است، تأمل میکنیم، میتوانیم تأکید معظمله بر مفهوم «تحوّلخواهی و تحوّلآفرینی» را محوری برای همبستگی مشترکات نسبی میان دو جریان سیاسی کشور و سیستمی برای افزایش این نقاط اشتراک تا رسیدن به یک اجماع نخبگانی در ایران امروز تعریف کنیم. چنانکه متخصصان علوم سیاسی گفتهاند، «اجماع نخبگان» یکی از مهمترین الزامات حل مشکلات و رسیدن به پیشرفت است.
رهبر فرزانه انقلاب در آن بیانات میفرمایند: «مقصود از تحوّل حرکت جهشی و جهادی است در همه بخشهای اداری کشور و بخشهای حکمرانی کشور و همچنین در بخشهایی از سبک زندگی عمومی و به طور خلاصه، حفظ و تقویت اصول و خطوط اساسی انقلاب و نوآوری در شیوهها و روشها و کارکردها.» به این ترتیب، تحوّلخواهی و تحوّلآفرینی، نوعی اصلاح درون سیستمی است و چنانکه رهبر معظم انقلاب در ادامه میفرمایند، دو حوزه مهم نیازمند تحوّل «بخشهای مدیریتی کشور» و «زندگی عمومی مردم» (همچون فرهنگ عمومی در زمینه مصرف) است.
این موضوع، یعنی ایجاد تحوّل در کشور با تعریفی که گذشت، ظرفیت و بستر مناسبی برای ایجاد همبستگی میان جریانها و نخبگان سیاسی و تقویّت مشترکات آنهاست. چنین ادعایی بر اساس این است که جوهر و عنصر اصلی اختلاف میان نخبگان و جریانهای سیاسی در ایران را تلاش آنان برای دستیابی به هژمونی (برتری فکریـ سیاسی در یک جامعه) تشکیل میدهد و از آنجا که در هژمونی، قدرت بر دانش برتری دارد، بنابراین اختلافات کوچک ضریب پیدا میکنند. این ادعا در این فرض ریشه دارد که بخش زیادی از نخبگان سیاسی ایران و احزاب و گروههای متبوع آنها، از مبانی مشترک عمیقی برخوردارند و غالب شدن اختلافات به دلیل غلبه حاشیه بر متن و کمرنگ شدن اخلاق در حوزه سیاست است.
دین، سنّت، سرزمین، دشمن و نوع ادراک از فرصتها و تهدیدات کنونی، از جمله موضوعات مبنایی هستند که اشتراک نظرهای فراوانی نسبت به آنها میان نخبگان سیاسی ایران وجود دارد و اختلافات موجود برخاسته از روایتهاست و روایتها از جنس همان تلاشهای هژمونیک است که در دستگاه رسانه ساخته و پرداخته میشوند. در اینجا آنچه مهم است، اینکه آموزه «تحوّلخواهی و تحوّلآفرینی» بستر و زمینهای برای فراهم کردن عرصه رقابتهای هژمونیک به شمار میآید؛ نه تلاشهای رسانهای به خودی خود امری مذموم است و نه هژمونی؛ آنچه مذموم است، سوق یافتن این تلاشها به موضوعاتی غیراصیل و غیرواقعی یا کم ارزش است. تحوّلخواهی و تحوّلآفرینی زمینهای برای رقابتهای فکری و برنامهای برای نوآوری در شیوههای مدیریتی و حتی حکمرانی است و از آن طرف هژمونیخواهی هر جریان و گروه سیاسی برخاسته از میل به دیده شدن و سلطهگری است، نه الزاماً در انداختن یک گفتمان و نظام فکری متفاوت یا در تقابل با ساختار سیاسی موجود؛ اینکه گاه تلاشهای هژمونیک به سوی ساختارشکنی سوق مییابد، به این دلیل است که یک جریان سیاسی میخواهد با ارائه یک دیدگاه و اقدام خیرهکننده، افکار و انظار را به سوی خود جلب کند، و به این ترتیب بخش زیادی از این تلاشها برخاسته از میل به دیده شدن و مسلط شدن بر سایر گروهها و جریانهاست.این موضوع در عرصه سیاستـ با لحاظ کردن جوانب اخلاقی در آنـ نه تنها مذموم نیست، بلکه سبب رونق این عرصه میشود و میتواند به مشارکت بیشتر شهروندان در سیاست و افزایش پیوند آنها با نظام سیاسی منجر شود. البته به شرط اینکه اصول، چارچوبها و هنجارهای بنیادین و اخلاقی جامعه و نظام سیاسی حفظ شود و کاندیداهای مختلف به مثابه «بر شاخه نشستن و بن بریدن» عمل و تبلیغ نکنند.
به این ترتیب، تحوّلخواهی و تحوّلآفرینی با تعریفی که در دیدگاه رهبر معظم انقلاب مییابد، عرصهای برای بازیگری، دیده شدن و سلطه مشروع یک جریان بر یک جریان سیاسی به شمار میآید و رقابتهای هژمونیک میان آنها را در چارچوب ساختار سیاسی تعریف میکند. با سیراب شدن میل هژمونیک در چارچوب مذکور، روبناهای اختلافافکن تضعیف میشوند و به ویژه اینکه اختلافات از حدود اختلاف در مسائل کلان و فراساختاری به اختلاف در شیوهها و روشهای مدیریتی معطوف شده و زمینه اجماع نخبگان بر سر مسائل اساسی کشور بیشتر فراهم میشود. البته اختلافات روشی میتواند به سطحی فراتر از آنچه هست، ارتقا یابد، اما حوزه سیاست حوزه گزینش بهترین امکان از میان امکانهای موجود است.