اگر از ما سؤال کنند که خداوند در زندگی از انسان چه میخواهد، میتوانیم آن را با یک کلمه پاسخ دهیم. این کلمه «مدیریت» است. هنگامی که به آیات و روایات نظری میاندازیم بدون آنکه نامی از مدیریت آمده باشد، آن را در تمام جملات، دستورها، توصیهها، پندها، داستانها و سرگذشت انسانهایی که در این کره خاکی آمدند و رفتند، مییابیم. با یک جستوجوی کوتاه در پهنه تاریخ زندگی انسانهای پاک و اولیای خدا در حسن مدیریت منابع و زندگی انسانهای ناپاک و غیرصالح را در سوء مدیریت مییابیم. آنان که از نعمات خداوند درست استفاده کردند، افراط و تفریط نکردند، اسراف و تبذیر نداشتند را سرشار از آسایش، ایمنی و راحتی میبینیم و بالعکس کسانی را که از نعمات خداوند درست استفاده نکردند، در عدم مدیریت صحیحشان پیدا میکنیم. برای نمونه، وقتی به داستان زندگی حضرت یوسف در قرآن نگاه میکنیم، مدیریت اسرار، مدیریت رفتار، مدیریت شهوت، مدیریت زبان، مدیریت خشم، مدیریت احساسات، مدیریت قدرت، مدیریت در هنگام گشاده دستی و هنگام فقر و قحطی، مدیریت اقتصاد جامعه، مدیریت منابع، مدیریت منافع و بسیاری از انواع مدیریت را میبینیم. حضرت یوسف قبل از قحطی باید به مدیریت منابع اقدام میکرد تا هنگام قحطی بتواند از لحظات سخت و تحملناپذیر عبور کند. او باید شهوت خود را در طول زندگی مدیریت میکرد تا در یک لحظه بتواند از گناه دوری کند. همچنین موفقیت در کنترل خشم قبل از مواجهه با برادرانش توانست او را دچار تصمیمی اشتباه در مورد برادرانش نکند. پس دین مبین اسلام از ما مدیریت لحظهلحظه زندگیمان را میخواهد و البته افرادی را بهعنوان الگو در مقابل دیدگانمان قرار داده است. هر هدفی که اسلام دارد در سایه مدیریت محقق میشود. اگر بهشت جاودان برای او در نظر گرفته شده است، نحوه مدیریت زندگی فردی و اجتماعی هم به او آموزش داده میشود. اگر رشد و تعالی در مادیات میخواهد انسان را به این موقعیت سوق میدهد. انسانها نهتنها موظف هستند عمر و زندگی خود را بهطور صحیح مدیریت کنند تا لطمه نخورد، بلکه موظف هستند با استفاده از توان مدیریتی به زندگی دیگر انسانها لطمهای وارد نکنند. این نحوه مدیریت در مورد تمام مخلوقات خدا صادق است؛ یعنی هیچ مخلوقی نباید بهخاطر سوء مدیریت فردی لطمه ببیند. پس نحوه صحیح رفتار ما باید سبب آسایش و آرامش همه مخلوقات باشد. ما نسبت به مدیریت زندگی خودمان و مدیریت در مورد زندگی همه مخلوقات بازخواست خواهیم شد. آنان که توانستند مدیریت خوبی در زندگی بهکار بگیرند هم از لذات دنیایی بهره بردند و هم در آخرت جزء بهشتیان خواهند بود. بهعبارتی مدیریت صحیح زندگی، یعنی سربلندی در دنیا و آخرت. امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه نامه 27 میفرمایند: «آگاه باشید ای بندگان خدا! پرهیزگاران از دنیای زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند. با مردم دنیا در دنیای ایشان شریک گشتند، امّا مردم دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند. پرهیزگاران در بهترین خانههای دنیا سکونت کردند و بهترین خوراکهای دنیا را خوردند و همان لذّتهایی را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند و از دنیا بهره گرفتند، آنگونه که سرکشان و متکبّران دنیا بهرهمند بودند. سپس از این جهان با زاد و توشه فراوان و تجارت پُرسود به سوی آخرت شتافتند. لذت پارسایی را در ترک حرام دنیا چشیدند و یقین داشتند در روز قیامت از همسایگان خدایند. جایگاهی که هرچه درخواست کنند داده میشود و هرگونه لذّت در اختیارشان قرار دارد.» مدیریت صحیح هنگامی اهمیت بیشتری پیدا میکند که یک فرد در جایگاه تصمیمگیری قرار گرفته و امورات مردم را در دست میگیرد. این فرد اگر خود را تربیت و مدیریت نکرده باشد نمیتواند به این مهم رسیدگی کند. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «اگر دو دسته از امت من صالح باشند امتم نیز صالح میشود و اگر آن دو فاسد شوند، امتم نیز فاسد میگردد. کسی پرسید آنها چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: فقیهان و مدیران و زمامداران جامعه.»(امالی صدوق، ص81) پس صلاح و فساد جامعه به نحوه مدیریت زمامداران بستگی دارد. ایشان اگر نتوانند در مواقع مورد نیاز خصوصاً در موقعیتهای خاص درست تصمیم بگیرند، زندگی مردم را تباه میکنند. یک مدیر توانا مدیری آیندهنگر و عاقبتاندیش است. او قبل از هر اتفاقی باید تبعات آنرا پیشبینی کند و تصمیم لازم را بگیرد. مولیالموحدین(ع) میفرمایند: «آنگاه که در مورد کاری تصمیم گرفتی از عواقب نامطلوب آن اجتناب کن.» (غررالحکم، ح10926) و در جای دیگر فرمودند: «کسیکه در پیامدهای کار بنگرد، از گرفتاریها در امان ماند.» (غررالحکم، ح10915) روایات اسلامی به حفظ منافع عموم مردم سفارش میکند که البته بهمعنای اکثریت نیست، بلکه بهمعنای فراگیر شدن با نهایت تلاش و کوشش است. بهعبارتی تا آنجایی که میشود همه مردم باید دارای منافع مشخص و معین و رضایتبخش باشند. حضرت علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر میفرمایند: «باید بهترین امور در نزد تو، متوسطترین آنها در حق و فراگیرترین آنها در عدالت و جامعترین آنها به رضایت مردم باشد. زیرا غضب عموم، رضایت خواص را از بین میبرد و خشمخواهی را خشنودی عامه مردم بیاثر میکند.»(نهجالبلاغه، نامه53)