صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۲۳  ، 
کد خبر : ۳۳۲۷۲۰

آوینی افغانستان

پایگاه بصیرت / حامد حسین‌عسکری

شاید روزی که امام امت خمینی کبیر(ره) فرمودند: «جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد و ما باید در جنگ اعتقادی‌مان، بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه بیندازیم»، کمتر کسی معنا و مفهوم حقیقی این سخن را خوب می‌فهمید و درک می‌کرد، اما گذر زمان نشان داد هم قبل از این کلام تاریخی حضرت روح‌الله و هم بعد از آن، چهره‌هایی در جغرافیای جهان اسلام و فراتر از آن، پیام انقلاب اسلامی را با گوش جان شنیده‌اند که حتی حاضرند جلوتر از برخی صاحبان انقلاب اسلامی، جان و مال و هستی‌شان را برای تحقق اهداف انقلاب و آرمان‌های متعالی آن هزینه کنند. «محمد سروررجایی» شاعر و پژوهشگر نام‌آشنای افغانستانی، یکی از همین رویش‌های ناب انقلاب اسلامی بود که هفته گذشته بیماری منحوس کرونا او را از ما گرفت.

محمد سروررجایی، درست مانند هم‌وطن شهیدش «دکتر موسوی گردیزی» یا همچون «ابومهدی المهندس» عراقی یا «عارف حسینی» پاکستانی یا «ادواردو آنیلی» ایتالیایی، فرزند معنوی امام(ره) و انقلاب اسلامی بود و در عمر پربرکتش، نشان داد که تلاش و تحرک برای نزدیک شدن به انقلاب جهانی مستضعفان، شوخی یا شعار نیست. مرحوم رجایی را دیر شناختم، اما حالا من و خیلی‌های دیگر مثل من، باید حق شناخت او را ادا کنیم و در واقع، حق برادری دینی و انقلابی را به هر شکلی که می‌توانیم، بجا بیاوریم.  به اعتقاد بسیاری از فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، مرحوم رجایی برای برداشتن خط‌کشی‌های استعماری میان ملت‌های مستضعف، تلاشی مجاهدانه کرد و کتاب‌ها و کارهای محفلی‌اش، گواه این مجاهدت بدون مرز است. «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» او روایت مجاهدت رزمندگان گمنام افغانستانی در دفاع مقدس و در کنار مردم ایران است و «در آغوش قلب‌ها»یش، روایت عشق و دلدادگی مردمان نجیب افغانستان به امام روح‌الله(ره). وقتی برای انتشار مجله «باغ» برای کودکان افغانستانی مقیم ایران تلاش می‌کرد، بیش و پیش از آنکه دغدغه هموطنانش را داشته باشد، دغدغه تربیت و تعالی نسل جدیدی از سربازان انقلاب جهانی مستضعفان را داشت و این هم شعار نیست و صبغه و سابقه رجایی، گواه این نیت اوست. در تمام سال‌هایی که در دفتر شعر و ادبیات حوزه هنری وقت می‌گذاشت، به دنبال نشان دادن و بازخوانی پیوندهای عمیق فرهنگی میان دو ملت ایران و افغانستان بود؛ پیوندهایی که استعمار سیاه قرن‌های اخیر، تلاش کرد تا آن را از هم بگسلد. حالا این چهره محجوب جبهه فرهنگی انقلاب از میان خانواده و دوستان ایرانی و افغانستانی‌اش رفته و آنچه باقی مانده، مرام و مسلک اوست. به قول محسن مؤمنی شریف، «رجایی به تنهایی، به اندازه یک سازمان فرهنگی کار می‌کرد» و این هنر، بندگان صالح خداست که با کمترین هزینه و بیشترین اثربخشی، تلاش می‌کنند تا خط تربیت و تعالی معنوی را در جامعه پیرامونی خود زنده نگه دارند.

پاسداشت محمد سرور رجایی

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات