سریالهای اخیر تلویزیون، یک به یک به پایان رسید؛ هر یک تلاش داشتندگوی رقابت تلخی و ناراحتی را از دیگری برباید؛ سریالهایی که مرگ و عزاداری و مصیبت، پای ثابت فیلمنامههایشان بود.
محمدتقی فهیم، منتقد سینما یکی از کارشناسانی بود که از تلخی سریالها گلایه کرد و در صفحه شخصیاش نوشت: «امشب سریال شبکههای یک، دو و سه را دیدم حالا چه جوری بخوابم؟ وای که خون به جگر شدم. در یکی، مردی عربدهکشان در حال خُرد کردن شیشه خودرو ، سریال بعدی در بیمارستان همه دارند زار میزنند و غش میکنند و در دیگری مردی به برادرزادهاش سیلی میزند و... حالا در نظر بگیرید، خانوادههایی که اصلیترین گزینه وقتگذرانی شبانهشان همین جعبه جادویی است، فردا با چه حال و حوصلهای باید در سطح جامعه حرکت کنند، جواب ارباب رجوع را بدهند، موانع تولید را برطرف کنند، با مشتری خوشخلق باشند، در کارگاه انگیزهمند حاضر باشند و...»
دقیقا سؤال بسیاری از مخاطبان نیز همین بوده که وجود این همه تلخی و غم در سریالهای تلویزیونی آن هم در دورانی که به دلیل همهگیری کرونا و وضعیت اقتصادی جامعه با مشکلات متعددی روبهروست تا چه حد رویکرد درستی است؟ چنانکه در یک شبکه مرگِ یک عاشق، در شبکه دیگر مرگ فرزند جوان یک پیرزن و... روایت میشود.
قرارگاه امید و نشاط
گلایه از غمبار بودن سریالها و تأکید بر نقش کلیدی رسانه ملی در امیدآفرینی و نشاطافزایی در حالی از سوی بسیاری از کارشناسان مطرح میشود که رهبر معظم انقلاب نیز در حکم انتصاب رئیس جدید صدا و سیما این موضوع را جزء مهمترین مسائل برشمرده و تأکید کردهاند: «رسانه ملی، دانشگاهی برای ارتقای سطح آگاهی و معرفت عمومی و آوردگاهی برای مقابله با امواج خصمانه تحریف و تفتین و آسایشگاهی برای بهرهمندی چشم و دل همگان از جلوههای زیبایی و هنر و قرارگاهی برای پراکندن امید و نشاط در فضای عمومی کشور است.»
قطعاً مهمترین تولید سیما، «سریال» است و امید میرود که از این پس این توصیه رهبر معظم انقلاب بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرد و شاهد سریالهای غمبار و غمانگیز کمتری باشیم.
حتی میتوان در ماههای محرم و صفر نیز که ماه غم اهل بیت(ع) است، این حال و هوا را در قالب سریالهایی تاریخی و عبرتآموز متناسب با ایام عزا نشان داد، نه غمهایی که فقط اعصاب و روان مردم را به هم میریزد.
پایانهای باز
البته نقد بر این سریال ها تنها به این موضوع ختم نمیشود؛ مدتی است که مخاطب جدی گرفته نشده و به نوعی با فیلمنامههای ناقص و سؤالات بیجواب روبهرو میشود.
مانند اتفاقی که در سریال «افرا» رخ داد. در این سریال دائماً از رازی سخن گفته میشد که باعث شده بود بیننده هر شب داستان را دنبال کند و هر لحظه منتظر اتفاقی ویژه باشد؛ اتفاقی که روند و روال سریال را تغییر دهد.
دائماً بر این راز مادر و پدر پیمان تأکید میشد. برای برملا شدن این راز مهمانی در خانه مادر پیمان داده شد، «سیروس» به دلیل ترس از برملا شدن این راز خود را به مریضی زد، زمانی هم که مادر پیمان چمدان وسایل او را به مائده داد، از وجود این راز سخن گفت. خلاصه کلی مقدمات برای برملا شدن این راز در قسمت به قسمت این سریال چیده شد، اما تا پایان افرا نیز هرگز این راز فاش نشد!
پس از دو روز، مهدی سلطانی بازیگر اصلی سریال افرا پس از واکنشهای زیاد مخاطبانش، در صفحه شخصی خود در فضای مجازی! این راز را فاش کرد و فیلمنامه را بیشتر از آنچه در تلویزیون شاهد بودیم، برای مردم توضیح داد و نوشت: «پیمان قصه افرا، بچه زن دیگری از سیروس بود که در سفرشان به مشهد فاش و ناگهان سروکلهاش پیدا میشود... تمام این مراحل تصویربرداری شد، اما ظاهرا پخش تلویزیون به دلیل اینکه مبادا شأن سیروس به عنوان یک پدر بیش از این خدشهدار شود، مصلحت دید حذف شود»!
جالب است، یک فیلمنامه که باید پیش از ساخت مورد تأیید قرار بگیرد تا بیتالمال اینطور حیف و میل نشود، ساخته میشود و پس از ساخت و هزینهای که برای هر دقیقهاش شده این تصاویر به پخش نمیرسد، البته این بخش اول است و بخش مهمتر سؤالاتشان بیجواب مانده مخاطب است که میتواند به دور شدن مخاطبان از رسانه ملی منجر شود.