روزنامه کیهان**
بیرون از این خانه هیچ خبری نیست/حسین شریعتمداری
۶- و بالاخره، در سالروز میلاد رسول خدا (ص) و حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام، ضمن تبریک این روز مبارک، بایسته است که گفته شود، بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی آن است که نشان داده است، بیرون از خانه معصومین علیهمالسلام هیچ خبری نیست و «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ».
**************
روزنامه خراسان**
سلام و صلوات ابدی بر مبارکترین مولود عالم هستی/کورش شجاعی
مبارکترین مولود عالم هستی به مشیت حضرت باری، ۱۴۰۰ سال پیش در مکه پا به عرصه حیات این دنیایی گذاشت و زمین و زمان به وجودش متبرک شد. عبدالمطلب جد گران قدرش با الهام از سروش غیبی، این مبارک زاده آمنه و عبدا... را «محمد» نامبردار کرد. این «دردانه هستی» و نیکوسرشت موجود هنوز پا به دنیا نگذاشته بود که نعمت و سایه "پدر" را از دست داد و تنها شش سال از دامن پرمهر مادر بهره برد و پس آن گاه یتیم شد. اما به اراده خداوندی زیر چتر حمایت ابوطالب عموی گران مقدارش قد کشید و بالید و «چوپانی» کرد و آن قدر «نیک پندار» و «راست گفتار» و «درست کردار» بود که از همان نوجوانی و جوانی آن چنان نزد مردم به «امانتداری» و «راستگویی» شهره شد که «محمد امین» صدایش میکردند. از همان سنین جوانی مورد اطمینان مردم و تجار و بازرگانان بود. خدیجه بن خویلد از ثروتمندان و تجار و معاریف مکه، مال التجارهاش را به خاطر صداقت و امانتداری «محمد امین» بدو سپرد، همان بزرگوار بانویی که پس از مدتی با افتخار به زوجیت زاده آمنه درآمد و پس از مبعوث شدن حضرت به رسالت، به فرموده قرآن ام المومنین شد و اولین زن گرونده به پیامبر و دین بر حق او و پس آن گاه منصوره دو عالم، زهرای اطهر از دامن او پا به عرصه حیات گذارد، وه که چه مادری و چه دختری که حضرت ختمی مرتبت این دو و «مریم» مادر عیسی روح ا... و «آسیه» همسر فرعون را چهار زن برتر عالم نامید.
قول و «داوری» محمد امین را حتی آن گاه که به رسالت برگزیده نشده بود مردم بسیار قبول داشتند، داوری اش بر سر جایگذاری مجدد «حجر الاسود» توسط قبایل از جمله این موارد بود. چرخ روزگار میچرخید تا وعده خداوند به بعثت پیامبر آخر الزمان محقق شود حال محمد امین چهل ساله شده و شبهای فراوانی را در «حرا» به عبادت و مناجات با معبود یکتا گذرانده که ناگاه به اذن و حکمت الهی، فرشته وحی نازل میشود و با تلاوت آیات اقراء باسم ربک الذی خلق ...، گشوده شدن پنجره وحی به روی پیامبر خاتم را به عالمیان اعلام میکند.
از آن هنگامه تاکنون و از اکنون تا «ابد» حضرت مصطفی آخرین پیامبر و برگزیده حق تعالی همچنان منادی حق و توحید و عدل و معاد و انسانیت و معنویت است. پیامبری که صاحب «خلق عظیم» و بخشش بی نهایت و رحمت بیپایان است، پیامبری که «یتیم» بود، اما بهترین پدر بود برای فرزندانش و البته همچنان «پدر» است برای «امت» تا همیشه زمان، پیامبری که ۲۳ سال همه گونه رنج و سختی کشید تا انسان را از هر چه قید و غل و زنجیر بردگی است برهاند و به اوج انسانیت و معنویت و عبودیت برساند، پیامبری که برای آزادی و آزادگی و رهانیدن بندگان خدا از شرّ هرچه «بُت» و طاغوت و مدعیان «خدایگانی» و «ظل اللهی» رسالت خود را به احسن وجه به انجام رساند، پیامبری که رحمت للعالمین است و رحمت و بخشش و کرامت را به انجام رساند که در جریان فتح مکه نه تنها ابوسفیان و هند جگرخوار را که جگر حمزه سیدالشهداء را به دندان کشید بلکه «وحشی» قاتل حمزه را نیز میبخشد، پیامبری که صبر و شرح صدر خدایی دارد، الم نشرح لک صدرک. پیامبری که در اوج عزت خدادادی است، اما آن چنان با تواضع و فروتنی رفتار میکند که به گاه نشستن در کنار و دایره یاران و مسلمانان، عرب تازه وارد شده بر جمع، حضرتش را نمیشناسد، وجود مبارکی که خالق هستی، او را بهانه آفرینش و خلقت افلاک میداند و میفرماید لولاک لما خلقت الافلاک، انسان کامل حضرت ختمی مرتبت و مصطفای عالم هستی، عقل کل آن نگار به مکتب نرفتهای که به غمزه مسئله آموز صد مدرس شده، به راستی و به تمامیت آینه تمام نمای جلوه حق تعالی است و رحمتش نشئت گرفته از رحمت الهی، کرامتش ادامه کرامت الهی، رأفتش استمرار رأفت الهی و همه وجودش نشانه بندگی و عبودیت به درگاه حق تعالی.
پیامبری که با همه عظمت خدادادی اش بر همه خلق حتی کودکان «پیش سلام» بود و با همه رنجی که در سینه داشت همیشه لبخندی ملیح در چهره نورانی اش دلربایی میکرد. مردم از عطر وجودش، عبور حضرت اش را از کوچهها تشخیص میدادند، بزرگ پیامبری که نعمتهای الهی را به بهترین شکل شکرگزار بود و در عصری که عرب جاهلیت دختران خود را زنده به گور میکردند، حضرتش پیش پای دخترش زهرای اطهر تمام قد میایستاد و به استقبالش میرفت «قام الیها» و بر دست و پیشانی منصوره دو عالم بوسه میزد. پیامبری که میفرماید انّی (انما) بُعثت لِاُتمم مکارم الاخلاق و خود صاحب بالاترین و برترین مرتبه اخلاق و حفظ کرامت انسانی بود تا بدان جا که به فرموده خدای عزّوجل در قرآن کریم لکم فی رسول ا... اسوة حسنه و خدا کند که همه خلق خصوصا ما که افتخار مسلمانی داریم و به ویژه مسئولان در اندیشه و گفتار و رفتار به سنت حبیب خدا حضرت محمد مصطفی و اخلاق کریمانه حضرتش عالم و عامل باشیم.
همان پیامبر عظیم الشأنی که به تصریح قرآن کریم، خداوند، ملائکه و اهل ایمان از ازل تا به ابد بر او درود و صلوات میفرستند. اِنّ ا... و ملائکتهُ یصلون علی النبی یا ایهاالذین امنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما.
درود و سلام و صلوات مدام بر وجود حضرت ختمی مرتبت و عترت طاهرینش.
**************
روزنامه ایران**
پیام آور مهربانی/محمدمهدی اسماعیلی*
ربیع الاول، ماه زیباییها و تجلی رحمت الهی بر هستی و طلوع آفتاب حقیقت است. ماهی که در آن خاتم پیامبران، حضرت محمد مصطفی (ص) متولد شد و به یمن ولادت معجزه آسای برترین فرستاده خداوند، مهربانی و عطوفت معنا گرفت و سیره و سنت نبی مکرم اسلام برای همیشهی تاریخ، معیار انسانیت و زیست اخلاقی شد. در میان القاب آن حضرت، لقب رحمت للعالمین مفهومی ژرف و عالمگیر دارد. بدین معنا که چتر بخشندگی آن وجود نازنین بر سر همه مخلوقات و سراسر این جهان هستی و ساکنان آن گسترده است. بی علت نیست که آفتاب درخشان مهربانی آن بزرگوار شرق و غرب عالم را فراگرفته و زبان مدح و ثنایش فارغ از هر دین و آیین و گرایشی، از دل هر جستجوگر حقیقتی جاری گشته است. در عصر تاریکی و جهل، او پیام آور روشنایی و دانایی بود و به اعجاز مهرگستری و بخشندگی، قلوب مطمئنه را تسخیر کرد. منکران خورشید عالم تاب خاتم الانبیا اما، از همان روز نخست با کینه ورزی و دشمنی، خاک بر این آفتاب تابان پاشیدند و بر جهل خویش باقی ماندند. کسانی هم که با پیش گرفتن مشی نفاق، در ظاهر به آن وجود مقدس ایمان آوردند، بذر اختلاف افکنی کاشتند و تلاش کردند تا امت واحده اسلام را چندپاره و متفرق کنند که متاسفانه آثار و تبعات آن تا به امروز دامنگیر جهان اسلام است. اگر در روزگار پیامبر، جهل مردم رسالت او را دشوارتر از همه پیامبران الهی کرد، در جهان معاصر هم تجاهل آگاهانه منکران رحمت للعالمین مانع مهم تحقق آموزههای اسلامی و سیره نبوی گشته است. در این میان ابتکار بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) در نامگذاری ایام ولادت رسول گرامی اسلام با عنوان هفته وحدت، نقطه امیدبخش همبستگی، انسجام و همدلی میلیونها مسلمان در سراسر جهان است. در واقع امام راحل با دوراندیشی و فهم دقیق خود از تلاش دشمنان اسلام برای اختلاف افکنی میان مسلمانان و جلوگیری از قدرت یافتن جوامع اسلامی و تشکیل امت واحده، نقطه اختلاف را به مدار اشتراک تبدیل کرد و به ما آموخت که پیشرفت و تعالی انسان امروز و جامعه اسلامی، جز در سایه وحدت و انسجام به دست نمیآید. در جهان پر تلاطم امروز و در میانه میدان اسلام هراسی و تصویر سازی مجعول و وارونه رسانههای سرسپرده غربی از دین مبین اسلام، انسجام و اتحاد مسلمانان امری لازم و ضرورتی اجتناب ناپذیر است. از رهگذر این انسجام میتوان به نشر تعالیم اسلامی و نشان دادن چهره حقیقی اسلام رحمانی و مواهب اسلام ناب محمدی امیدوار بود. همچنان که در درازای تاریخ، تصویر پیامبر رحمت در آیینه فرهنگ و هنر، همواره پرتلالو و درخشان بوده و زیباترین نظمها و والاترین نثرها در وصف آن وجود بی بدیل به رشته تحریر درآمده است؛ و چه نیکوست که در آستانه این میلاد مبارک، هم زبان با استاد سخن، شیخ اجل بگوییم:
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از جمال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
*وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی
**************
روزنامه شرق**
تودهها خود باید سخن بگویند/احمد غلامی
اگر بخواهیم صورتبندی کلی از جریانهای سیاسی حاضر در عرصه سیاسی به دست دهیم، ناگزیریم تا حدودی به این دستهبندی قائل باشیم: «ما، آنها و دیگران!». با تأکید بر این نکته که هرکس از موضع و جایگاه خودش میتواند «ما» باشد و بقیه «دیگران». «ما» در اینجا باورمندان به جمهوری اسلامیاند، «آنها» از منتقدان داخلی و خارجی شکل گرفته است و «دیگران» مخالفان حکومت در خارج از کشورند. ما، آنها و دیگران، زیرشاخههای فراوانی دارند و همچون شبکهای مستقل در کار سیاستاند. مهمترین ویژگی این شبکه، با همه اختلافها و تضادهایشان این است که تاکنون دچار آنتاگونیسمی جدی نشده است، چراکه همه این جریانها فاقد قدرتاند و هر جا قدرتی نباشد مقاومتی نیز وجود ندارد. ما، آنها و دیگران، تمام کسانیاند که خواهان اصلاح یا دگرگونیاند، اما هیچکدام از هژمونی لازم برای تحقق این خواستهها برخوردار نیستند و به معنای دقیقتر اگر هیچ قدرت برتری وجود نداشته باشد، این خلأ (قدرت برتر) به نفع دولتها تغییر خواهد کرد. خاصه اینکه در میان جریانهای موجود که هریک تلاش میکنند خودشان صدای توده مردم باشند، رقابتهای سلبی نیز مزید بر علت شده است. به طور مثال، اپوزیسیون در سالهای اخیر تمام همتش را به کار بست تا اصلاحطلبان را از ریخت بیندازد و اصلاحطلبان با عملکرد ضعیفشان، اپوزیسیون را در این راه یاری کردند. اما آنچه این گروهها را از یکدیگر متمایز میکند و در برداشتِ آنان از سیاستْ شکاف انداخته است، بیش از آنکه در موضعگیریهایشان باشد که هست، در برداشت حسیای است که این جریانها از فضای سیاسی کشور دارند. نزدیکی منتقدان داخلی به مسائل سیاسی و اقتصادی کشور و آگاهی از مطالبات مردم، این باور را در آنان به وجود آورده است که با جبران اشتباهات گذشتهشان میتوانند دوباره صدای مردم باشند و در برابر، مخالفان بیرون از مرزها بر این باورند که جریانهای سیاسی داخلی توان، مقبولیت و بعضاً مشروعیت خود را در جماعتسازی از دست دادهاند.
در خلأ میان این جریانها، اصولگرایان قرار دارند که با فراغ بال و اعتمادبهنفسِ نشئتگرفته از قدرت دولتی و مجلسی، فکر میکنند قادرند وضعیت را بسامان کنند و با حذف رقبا و مخالفان و با یک چوب راندن آنان و با محدودسازی سیاسی و اجتماعی و با اتکا به اینکه در غیاب هژمونی میتوانند با اقتدار مردم را اقناع ساخته، در حالِ تحکیم مواضع خود هستند. آنان بیش از اینکه بخواهند صدای مردم باشند، درصدد ایجاد راهکارهایی برای کنترل مردماند. ما، آنها و دیگران، جملگی نخبگانِ سیاست اند با اثرگذاری محدود در تودهها، چراکه این جریانها چندان به خودانگیختگی مردم باور ندارند و درصددند با شیوههای ایدئولوژیکْ تودهها را به تحرک وادارند، رانسیر تأکید میکند مبارزه سیاسی به مفهوم واقعی آن، نه بحث و جدلی عقلانی بین افراد و گروههای با علایق مختلف، بلکه تلاش مردمی است که میخواهند صدایشان را به هر نحوی به گوش برسانند تا حرفشان بهعنوان شریکی برابر و قانونی در مباحثات و منازعات ارج نهاده شود. رانسیر باوری به نمایندگی از طرف تودهها ندارد و معتقد است: «تودهها خود باید سخن بگویند تا آن سویههای سحرآمیز و لحظههای بهغایت شاعرانه نهفته در فرایند خلق سوژههای سیاسی، یعنی روند سوژهمندشدن تودهها در عرصه سیاست رخ بدهد»، برخلاف آنچه غالب جریانهای سیاسی در داخل و خارج پیگیر آن هستند. اگر بخواهیم با برداشتی دلبخواهی از تعابیر رانسیر پیش برویم، اصولگرایان حامیان «کهنسیاست»اند، یعنی کوشش هواداران زندگی جماعتی در راه ایجاد نوعی فضای اجتماعیِ یکدست با ساختاری انداموار. فضایی سنتی که هیچ گشودگیای ایجاد نمیکند تا رخداد سیاسیِ سرنوشتسازی به وقوع بپیوندد. اصلاحطلبان و منتقدان داخلی در کار «پیراسیاست» اند. کوشش برای سیاستزدایی از سیاست، یعنی حذف ابعاد سیاسی آن. باورمند به کشمکشهای سیاسی، اما در قالب حزبها و کارگزارانی که بهعنوان نماینده مردم به رسمیت شناخته شدهاند. رویکردی واضح و بدون ابهام که انگیزهای برای دادخواهی و سرریز آن در سیاستِ راستین باقی نمیگذارد. اما ژیژک، تعبیر دیگری به نام «ابرسیاست» به تعابیر رانسیر اضافه کرده است که دست بر قضا میتوان مخالفان داخلی و خارجی را در آن گنجاند. ابرسیاست، زیرکانهترین و ریشهایترین شکلِ انکار منطق سیاست راستین است، یعنی حذف کامل کشمکشهای سیاسی از طریق به افراطکشاندن آن و گشودن قفل اختلافنظر با توسل به تندرویهای کاذب، در قالب جنگ بین ما و آنها.
این رویکردها جملگی بیش از آنکه خلاقانه باشند نوعی تلاشهای تدافعیاند برای احیای نوستالژیِ ازدسترفته و رقابت نه در میدان سیاست، بلکه در عرصه پساسیاست. آنچه اینک میتواند سیاست داخلی ایران را متأثر سازد برخورد بیواسطه با مردم است. برخوردی که مردم باور کنند هیچ انگیزهای جز احقاق حق آنها و ایجاد دموکراسی و برابری وجود ندارد. اما آیا چنین چیزی در جریانهای موجود در عرصه سیاست وجود دارد؟
* برای نوشتن این یادداشت از مقاله «رانسیر و سیاست رادیکال» ترجمه صالح نجفی در کتاب «گزیده مقالات: نظریه/ سیاست/ دین»، اسلاوی ژیژک، گزینش و ویرایش مراد فرهادپور، مازیار اسلامی و امید مهرگان، نشر گام نو استفاده شده است.
********************************************************