جنگ سایبری چیست؟
به هدایت عملیات نظامی بر اساس قوانین حاکم بر اطلاعات و از طریق دنیای اطلاعات «جنگ سایبری» میگویند. هدف از این نوع جنگ تخریب سیستمهای اطلاعاتی و ارتباطاتی است. تلاش این جنگ شناسایی مسائلی است که دشمن به شدت از آن محافظت میکند، این جنگ حرکتی در جهت تغییر «موازنه اطلاعات و دانش» به نفع طرف دیگر است. به عبارت سادهتر، حمله سایبری از طریق شبکههای رایانهای اتفاق میافتد و به هرگونه تلاش برای افشا، تغییر، غیرفعال کردن، تخریب، سرقت یا دستیابی و دسترسی غیرمجاز به اطلاعات امنیتی، مهم و زیرساختی اطلاق میشود.
هکرها در سایبر تروریسم
هر نوع مانور تهاجمی که سامانههای اطلاعات رایانهای، زیرساختها و شبکههای رایانهای را هدف قرار داده و سعی دارد به دادهها بدون مجوز با قصد تخریب دسترسی پیدا کند، در اصطلاح جنگ سایبری یا سایبرتروریسم گفته میشود که میتواند از نصب جاسوسافزارها بر روی رایانههای شخصی و سازمانی تا تلاش برای تخریب زیرساختهای کل یک کشور و تخریب اطلاعات امنیتی باشد. معمولاً سربازان حملات سایبری هکرها و نخبگان کامپیوتری هستند که در خدمت گروهها و دولتهای متجاوز قرار میگیرند. عصر حاضر عصر ارتباطات است و امروز دنیا بدون نت و رایانه معنا ندارد و حتی کارهای سازمانی هم از رسانه و روزنامه تا تحصیل و تدریس و انتخابات و تبلیغات و فروش و بازاریابی همه بر همین مبنا پایهریزی شده است؛ لذا ضربه وارد کردن به شبکههای ارتباطی مهلکتر و خطرناکتر از حملات نظامی رو در رو خواهد بود. امری که پیامدهای بسیاری برای حکومتها در برهههای زمانی مختلف دارد و هزینههای سنگینی را تحمیل میکند؛ اما طبیعتاً با بیشتر شدن استفاده از اینترنت و فناوریهای جدید در دنیا، روند این حملات هکری در کشورهای مختلف هم روبه افزایش است.
پیامدها و منافع
هر چند حملات سایبری در دنیا مسبوق به سابقه است؛ اما آنچه بیش از آن مورد توجه است جدی نگرفتن این نوع حملات است. ایران دشمنان بسیاری در سطح بینالمللی و منطقهای و خودی و ناخودی دارد؛ لذا میتواند در معرض خطرات بسیاری از نقطه نظر جنگ سایبری باشد؛ چنانچه حمله سایبری اخیر به سامانه هوشمند توزیع سوخت نشان داد که زیرساختهای کشور برای مقابله با این نوع از حملات بسیار ضعیف است. این نوع حملات با وجود ضعف زیرساختی میتواند پیامدهای سنگین و گاه جبرانناپذیری برای کشور به همراه داشته باشد؛ اما در کنار پیامدها، این حملات سایبری سبب هوشیاری نیز میشود و سبب رشد و پیشرفت کشور در حوزه سایبر میشود.
ارتش سایبری
در ژوئن ۲۰۱۰ تأسیسات هستهای ایران در نطنز به وسیله یک بدافزار به نام «استاکس نت» مورد حمله سایبری قرار گرفت. طبق گزارشها، «استاکسنت» که با مشارکت آمریکا و رژیم صهیونیستی طراحی شده بود، نزدیک به هزار سانتری فیوژ تأسیسات اتمی ایران را نابود کرد و باعث شد برنامه اتمی ایران دو سال عقب بیفتد. این ویروس رایانهای طراحی شده بود تا نزدیک به ۶۰ هزار رایانه را آلوده کند، اما دولت ایران اظهار داشت این ویروس نتوانسته آسیب چندانی وارد کند. ایران به راه حلی برای مقابله با این ویروس دست یافت که این باعث ارتقای سپر دفاع سایبری کشورمان شد. گسترش تهدیدات سایبری ضمن پیامدهایی که داشت و ارائه دورنمایی از جنگهای آینده پیش روی بشر، سبب بروز و ظهور اصطلاحاتی چون دفاع سایبری نیز شده است؛ چنانچه در نوامبر 2010 در ایران سازمانی با عنوان «قرارگاه دفاع سایبری» زیر نظر سازمان پدافند غیر عامل آغاز به کار کرد و طبق گزارشی که کانون مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۱۴ انجام داد، ایران یکی از فعالترین کنشگران عرصه فضای سایبری و دارای چهارمین ارتش سایبری قدرتمند در دنیا شناخته شده است. این به معنای آن ست که ایران اسلامی با وجود برخی ضعفهای زیرساختی گاهی از تجربیات تلخ استفاده کرده و گامهای مهمی در راستای جبران آن و کاهش آسیبها برداشته است.
آخرین امید دشمن!
حمله سایبری اخیر به سامانه توزیع سوخت را باید در چارچوب فشار حداکثری بررسی و تحلیل کرد. پس از شکست سیاست خروج آمریکا از برجام صهیونیستها ایدهای را از طریق نفتالی بنت پیشنهاد دادند که از آن با عنوان «مرگ با هزار ضربه چاقو» نام میبرند. پیشنهاد نخستوزیر رژیم صهیونیستی که در حین اجرای فشار همهجانبه آمریکاییها مطرح شد، مبتنی بر سیاست اجماعسازی برای به نتیجه رساندن تلاشهای آمریکاست.رویکرد فشار حداکثری آمریکا که تنها میتواند باعث ایجاد هزینه برای جمهوری اسلامی باشد و هرگز به معنای موفقیت نهایی نخواهد بود، ابعادی دارد:
الف- حمله سایبری به راه آهن و هک سیستم سوخترسانی در کشور و چندین عملیات ناموفق سایبری دیگر را میتوان در گشودن میدان عملیات جدیدی نام برد که بر گرفته از فشار حداکثری برای گرفتن امتیازات نهایی از ایران است. در واقع تلاش غرب از طریق فشار و مختل کردن زندگی روزمره مردم به معنای امتیازگیری آنها از طریق مردم از حکومت است که این رویکرد مبتی بر فاصلهگذاری بین مردم و حاکمیت است.
ب- حمله به تأسیسات هستهای نطنز، حمله به تأسیسات هستهای در کرج، حمله به مرکز تحقیقات جهاد خودکفایی سپاه در کرج، حمله پهپادی ناموفق به مرکز تولید واکسن برکت و... همگی در راستای راهبرد مرگ با هزار ضربه چاقو قابل ارزیابی است.
ج- حداکثرسازی تحریمها هدف دیگر آمریکاست. به این معنا که بعد از خروج آمریکا از برجام، نه تنها تحریمهای قبلی احیا شد، بلکه نزدیک به 1500 تحریم جدید نیز علیه ایران اعمال شد. حتی با روی کارآمدن دولت بایدن با وجود خوشبینیهای عدهای در داخل نسبت به وی، رفتار ترامپی آمریکا، همچنان علیه ایران ادامه پیدا کرد و تنها یک نمونه نیز از تحریمهای ضد ایرانی آمریکا برداشته نشد. در واقع نخبگان سیاسی آمریکا (چه دموکرات و چه جمهوریخواه) به دنبال بسط و گسترش تحریمهای اقتصادی هستند. ناگفته پیداست که نه تنها تفاوتی بین بایدن و ترامپ حتی در سیاستگذاری تحریمی تا به الان وجود ندارد، بلکه فاز دشمنی آمریکا با حداکثرسازی تحریمها، وارد مرحله جدیدی شده است.
د- بسترسازی برای ناامنی مرزی در مناطق مختلف کشور در ارتباط با همسایگان، تلاش برای فعالسازی گروهکهای ضد انقلاب که بخشی از آن از طریق عملیات پهپادی سپاه در کردستان عراق از بین رفت، تلاش برای ناکارآمد نشان دادن دولت فعلی از طریق مذاکره و نگه داشتن اقتصاد در حالت شرطی که عملیات روانی آن سالهاست، اجرا میشود و... همگی در راستای اقدامات دیگر برای فشار همهجانبه به ایران است. تمام اقدامات دشمن که در راستای فشار حداکثری در حوزههای مختلف اقتصادی، امنیتی و اجتماعی صورت میگیرد، نشان میدهد غرب از هر طریق ممکن بهدنبال ضربه زدن به جمهوری اسلامی است. مسئلهسازی و هزینهسازی برای ایران از هر طریق ممکن است. با این حال، به نظر میرسد چند نقطه مهم در این رویارویی، موردنظر دشمن است. در واقع، دشمن تصور میکند با مسئلهسازی و هزینهسازی بتواند جمهوری اسلامی ایران را تسلیم خود کند.