انتخابات خردادماه 1400 و نتایج حاصله، از آغاز روزهای افول جریان اصلاحطلب حکایت داشت. اصلاحطلبان هرچند گزینههای اصلی خود را در میانه میدان نداشتند، اما رأی پایین دو گزینه دسته دوم نیز که تقریباً حمایتی جدی از آنان برای دستیابی به قدرت انجام شد، نشان داد زمانه تغییر فرا رسیده و این جریان که نقش کلیدی در به قدرت رسیدن و تداوم حیات دولت اعتدال بر عهده داشته است، باید چند صباحی را دور از قدرت سر کند! وضعیت پیش آمده فرصتی برای اردوگاه اصلاحطلبان فراهم آورده است که در عملکرد گذشته خود بازنگری کرده و برای ساماندهی نوینی خود را آماده کنند. بیشک، بدون رویکرد انتقادی به گذشته، امکان دستیابی به وضعیت مطلوب برای موفقیت در آینده فراهم نخواهد آمد. اصلاحطلبان باید بر عملکرد خود در طول هشت سال حمایت از دولت آقای روحانی مروری داشته باشند و به ضعفها و قوتهای خود توجه کنند. (هر چند در این بازخوانی جا دارد که حداقل دو دهه گذشته عملکرد خود را مرور کنند!) به هر حال سیاستهای اتخاذی دولت گذشته و نتایج حاصل از آن، مسائلی بود که اکثریت آن مورد حمایت اصلاحطلبان بوده است؛ سیاستهایی که نتوانست از مشکلات کشور بکاهد و «وضع موجود» حاصل تحقق آن برنامهها بوده است! همین حقیقت بود که سیدمحمد خاتمی را واداشت تا در پیام خود به کنگره حزب اتحاد ملت که مدتی قبل برگزار شد، به این حقیقت اشاره کند. وی در بخشی از نوشتار خود آورده است: «به نظر من آنچه پیش آمده گرچه جفا به ملت است، ولی میتواند فرصتی مناسب باشد برای اصلاحطلبان که بالفعل از قدرت کنار گذاشته شدهاند و مسئولیتی ندارند؛ گرچه اصلاحطلبان نیز باید پاسخگوی کارنامه و عملکرد خود در گذشته باشند و احیاناً سهم خود را در پدیدآمدن وضع موجود بشناسند و مسئولیت آن را بپذیرند.» این تعابیر به خوبی حکایت از آن دارد که زمانه پاسخگویی و مسئولیتپذیری فرا رسیده است. جریان سیاسی که اعتبار خود را به واسطه عدم اقبال مردمی از دست داده، برای کسب اعتبار نیازمند نقد درونگروهی و بررسی نقاط ضعف خود است و بدون توجه به آن بار دیگر در مسیری حرکت خواهد کرد که بر چالشهای خود خواهد افزود! نکته قابل ملاحظه آن است که این توصیه لیدر جریان اصلاحات به مذاق بخشی از بدنه خوش نیامده و واکنشهای منفی به همراه داشته است و بلافاصله جهت انتقاد را تغییر داده و خطاب به وی گفتهاند: «اولاً قبل از همه اصلاحطلبان، ایشان که «تکرار کرد» باید پاسخگو باشد!» این واکنشها عمق اختلافات و تنشهای موجود در این اردوگاه را نشان میدهد و آشکار میکند که در این بازنگری و ساماندهی، احتمالاً باید شاهد تغییراتی بنیادین در رأس این جریان هم باشیم. بدنه اصلاحطلبی بخشی از مشکلات وضع موجود را ناشی از اتخاذ سیاستهای غلط بزرگان اصلاحطلبی میداند که احتمالاً زمان صدرنشینیشان به انتها رسیده است و برای خوب شدن اوضاع این اردوگاه خانه تکانی در رأس نیز احساس میشود! اوضاع اردوگاه اصلاحطلبان این روزها چندان خوب نیست و صدای زنگ عبور از اصلاحطلبی مدتهاست که از درون این اردوگاه شنیده میشود. تغییر و تحول و بازنگری در ذات خود امری مذموم نیست، اما اصلاحطلبان باید هوشیار باشند که در مسیر این بازاندیشی، اندیشهای متولد شود که بیش از گذشته واگرا با آرمانهای انقلاب و ملت و منافع ملی کشور نباشد و نواصلاحطلبی جدید، به نوعی ارتجاع و استحاله ختم نشود.